1402/08/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/أحكام القطع /نظر استاد در تجری و انقیاد
آنچه درباره تجری و انقیاد گفته شد مربوط به فرمایشات آخوند بود. شهید اول در کتاب قواعد (القواعد و الفوائد) درباره تجری و انقیاد بحثی دارد. ایشان موارد زیادی از تجری و انقیاد را ذکر کرده است. البته فرمایشات شهید اول در اینجا ناظر به کلمات اهل سنت است و درواقع شهید میخواهد بگوید: اهل سنت معتقدند که تجری حرام است و غیر از عنوان جرئت بر مولی، خود عمل هم حرام است کما اینکه در انقیاد خود آن عمل واجب میشود.
با صرفنظر از کلمات علما، میگوییم: در اینکه تجری کار بدی است و نشاندهنده آن است که فاعل خبث باطن دارد و انقیاد کار خوبی است و نشاندهنده آن است که فاعل آن مطیع است، بحثی نیست. بحث آن است که آیا تجری حرام است و انقیاد واجب است؟ بحث دوم این است که آیا آن فعل متجرابه یا فعل منقادبه قبیح یا حسن است یا خیر و آیا تجری عقاب دارد و انقیاد ثواب دارد؟ و اگر تجری عقاب دارد، عقاب برای این است که در برابر خدا سرکشی کرده است یا آن فعل عقاب دارد چون نیت کار خلاف داشته است؟
روشن است که تجری و انقیاد، مختلف است؛ گاهی تجری و انقیاد در انطباق و تطبیق حکم واقعی شرعی بر یک مصداق است که معمولاً این را مثال میزنند؛ یعنی میدانیم شراب حرام است اما کسی که خیال میکند چایی، شراب است و میخورد، حرمت واقعی بر چایی تطبیق کرده است. گاهی تجری آن است که کسی چیزی را حکم خدا میپندارد درحالیکه حکم خداوند نیست. مثلاً روایاتی که بهعنوان کلام معصوم تلقی میکنیم، اگر روز قیامت معلوم شود که برخی از آنها درست نبوده است، همان بحث تجری و انقیاد است؛ یعنی خیال میکردم طبق این روایت فلان حکم، حکم خداست و عمل کردهام و بعداً معلوم شد حکم خدا نبوده است. اگر حدیثی فرمود هنگام استهلال در شب اول ماه، دعا خواندن واجب است؛ کسی این حدیث را دید ولی تخلف کرد و دعا نخواند و بعداً هم معلوم شد واجب نبوده است. این تجری در تطبیق نیست بلکه خیال میکرد حکم خدا این است و عمل نکرد و معلوم شد حکم خدا نبوده است.
اینکه متجری در مقام هتک مولاست و در برابر خدا سرکشی کرده است، تقریباً مسلم است. البته جمله دعای ابوحمزه مطرح شد که وقتی گناه میکنم نمیخواهم در برابر خدا سرکشی کنم بلکه هوای نفس و پردهپوشی خدا موجب شد گناه کنم: «اِلهي لَمْ أعْصِكَ حينَ عَصَيتُكَ وَاَ نَا بِرُبوُبِيتِكَ جاحِدٌ وَلا بِاَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ وَلا لِعُقوُبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ وَلا لِوَعيدِكَ مُتَهاوِنٌ لكِنْ خَطيئَةٌ عَرَضَتْ وَسَوَّلَتْ لي نَفْسي وَغَلَبَني هَواي وَاَعانَني عَلَيها شِقْوَتي وَغَرَّني سِتْرُكَ الْمُرْخي عَلَيَّ»؛ یعنی بعضی مواقع گناه یا تجری از باب سرکشی نیست لذا گفتیم تقریباً تجری هتک مولی است.
(بعداً خواهیم گفت قصد، اراده، نیت و عزم یکچیز است. اینکه برخی گفتهاند بحث اراده در تجری یا در بحث طلب و اراده مربوط به فقه نیست. اراده همان نیت است و روشن است که بحث نیت مربوط به فقه میشود لذا باید در اصول بحث شود.)
آیا ادله احکام اولیه به عناوین اولیه بر قبیح بودن تجری و حسن بودن انقیاد دلالت میکنند. مثلاً یک دلیل میفرماید: خمر حرام است. آیا این دلیل میخواهد بگوید آنچه واقعاً و عندالله خمر است، حرام است یا اینکه به مکلف میگوید خمر حرام است یعنی آنچه را خمر میدانید حرام است. در «الخمر حرام»، حرمت روی خمر واقعی رفته است و متجری چایی خورده است نه خمر یا اینکه به معنای «کل ما حسبته خمرا فهو حرام» است؟ در این صورت معنایش آن است که تجری حقیقتاً حرام است و انقیاد حقیقتاً واجب است. پس باید بحث کنیم که ادله احکام اولیه (مثل اقیموا الصلاه، حرمت خمر، حرمت غیبت) عناوین واقعی را میگوید یا آنچه در نزد مکلف است؟ اگر کسی بگوید ادله احکام اولیه اطلاق دارد، نتیجهاش حرمت تجری است اما اگر کسی بگوید احکام روی عناوین واقعی رفته است نه عنوانی که شما خیال میکنید، در این صورت دلیل، حرمت تجری را اثبات نمیکند.
مسئله دوم آن است که تقریباً از زمان شیخ انصاری تاکنون هرکسی که بحث تجری را مطرح میکند، میگوید: موضوعات با قصد و نیت ما عوض نمیشوند؛ یعنی چایی، چایی است ولو اینکه ما یقین کنیم شراب است. اعتقاد به اینکه شراب است آن را عوض نمیکند؛ بنابراین حکم روی آنچه میرود که مصلحت و مفسده واقعی دارد مثلاً شراب است که مست میکند و مفسده دارد نه چایی. لذا تجری حرام نیست.
با یک مثال پاسخ این مطالب معلوم میشود: قرار شد سقراط به یک نفر سم بدهد و آن شخص هم به سقراط سم بدهد. آن شخص سمی آورد و به سقراط داد و سقراط درمان آن را میدانست و خورد و زنده ماند. قرار شد سقراط به او سم بدهد لذا مقداری آب آورد و در هاون ریخت و یک هفته آن را کوبید. آن شخص هرروز مشاهده میکرد که سقراط چیزی را میکوبد. بعد از یک هفته آب را به او داد و او خورد و در جا مُرد.
اگر شما به دکتری اعتقاد داشته باشید وقتی نسخهای بنویسد زود خوب میشوید اما اگر پزشکی را قبول نداشته باشید، نسخهاش هیچ فایدهای نخواهد داشت. اینگونه نیست که بگوییم اعتقاد ما نسبت به چیزی هیچ تأثیری نمیگذارد بلکه تأثیر خواهد گذاشت.