1402/07/24
بسم الله الرحمن الرحیم
معمولاً اختیار و قدرت را مترادف میدانند و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند.
آخوند در کفایه بحث کرده است: فعل اختیاری آن است که مسبوق به اراده باشد. آخوند با این سؤال مواجه میشود که اراده اختیاری است یا غیر اختیاری؟ اگر اراده هم برای اختیاری بودنش، اراده میخواهد، تسلسل است و تسلسل باطل است. اگر اراده، اراده نمیخواهد یعنی اختیاری نیست و جبر است. لذا آخوند بحث جبر و اختیار را مطرح میکند.
در ذهن آخوند این بوده است که هر عملی مقدماتی دارد و مقدمات عمل اختیاری باید اختیاری باشد؛ درحالیکه عمل اختیاری مقدماتی دارد که یکی از آنها اراده است ولی لازم نیست مقدمات عمل اختیاری، اختیاری باشند بلکه میتوانند غیر اختیاری باشند. مثلاً وجود انسان (فاعل) یکی از مقدمات فعل اختیاری است که اختیاری نیست. بهعبارتدیگر انسان بر اختیار مجبور است. جبر به اختیار از اختیار به اختیار بالاتر است. گاهی کسی مختار است که مختار باشد و گاهی کسی مجبور است مختار باشد و دومی قویتر و بالاتر است. عبارت «قلم اينجا رسيد سر بشكست»[1] جبر بر اختیار را میگوید که بالاترین درجه اختیار است.
از قدیم گفتهاند: هر عمل اختیاری به این است که قبلش اراده داشته باشد و اختیاری بودن اراده بالذات است؛ مانند اینکه شوری هر چیزی به نمک است و شوری نمک بالذات است.
این خلط بین حیثیت تقییدی و حیثیت تعلیلی است. گاهی بحث آن است که نمک چه زمانی شور است؟ در اینجا میگوییم شوری نمک به نفس ذاتش است و نمک شور است؛ یعنی حیثیت تقییدی ندارد.
اما بحث ما در حیثیت تقییدی نیست بلکه بحث در این است که فاعل و موجد اراده چیست. این بحث حیثیت تعلیلی است و نمیتوان گفت به ذات خودش است. درجایی که حیثیت تعلیلی نمیخواهد، در بحث واجبالوجود است که به نفس ذات خودش است، اما بحث در ممکنالوجود، حیثیت تعلیلی لازم است.
ارادی بودن اراده بالذات، یعنی حیثیت تقییدی است ولی بحث ما در حیثیت تعلیلی است و در حیثیت تعلیلی نمیتوان گفت بالذات است چون واجبالوجود میشود.
قبل از عمل اختیاری باید اراده باشد و اراده، اختیاری نیست، مانند وجود فاعل که اختیاری نیست و اشکالی هم ندارد.
امام خمینی در انوار الهدایه فرموده است: ملاک عمل اختیاری آن است که مصالح و مفاسد را بداند و آنها را بسنجد؛ یعنی بداند چیزی مصلحت و مفسده دارد و سپس سبک و سنگین کند. سپس امام خمینی به حدیث اول اصول کافی «وَ إِيَّاكَ أُعَاقِبُ وَ إِيَّاكَ أُثِيبُ»[2] استشهاد کرده است[3] .
یقیناً امام خمینی چنین اشتباهی نمیکند زیرا مراد از عقل در این حدیث، قوه تشخیص نیست بلکه چیز دیگری را میگوید چون هنوز انسان نبوده است. مقصود از عقل، صادر نخستین و عقل اول است، لذا حدیث ربطی به بحث ما ندارد.
اینکه امام فرمود: فعل اختیاری آن است که مسبوق به علم و سنجش مصالح و مفاسد باشد. پاسخ میدهیم: کتاب اصول اقلیدس در علم ریاضی، کتاب بسیار مهمی است. اولین بحث اقلیدس آن است که آیا الاغ میفهمد که کوتاهترین فاصله بین دونقطه، خط مستقیم است؟ ایشان میگوید الاغ چنین چیزی را میفهمد. الاغ علم دارد، اراده هم دارد و مصالح و مفاسد را سبک و سنگین میکند. پس اینگونه نیست که با اراده و علم و سنجش مصالح، علمی اختیاری است و ثواب و عقاب دارد؛ عمل الاغ اختیاری است ولی ثواب و عقاب ندارد. عمل اختیاری که ثواب و عقاب دارد چیزی غیرازاین است، غیر از علم و اراده و مصالح و مفاسد است.
باید بگوییم: فعل اختیاری آن است که مرتبه بالایی از سنجیدن مصالح و مفاسد شرط آن است. الاغ میفهمد که در مثلث کوتاهترین راه برای رسیدن به علف، خط مستقیم است اما نمیفهمد که در همهجا خط مستقیم کوتاهترین راه است. لذا مرتبهای از مصالح و مفاسد که با آن مرتبه عمل اختیاری یا غیر اختیاری میشود، ملاک است.