1402/07/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/أحكام القطع /کلام آیتالله خویی درباره ذاتی بودن حجیت قطع و نقد استاد
کلام آیتالله خویی درباره ذاتی بودن حجیت قطع و نقد استاد
گفته شد که حجیت قطع، ضروری است نه اینکه ذاتی باشد.
مرحوم آیتالله خویی فرموده است: درباره حجیت قطع سه قول وجود دارد:
قول اول: قطع حجت است و باید انسان به قطع عمل کند به دلیل بناء عقلاء. بناء عقلاء بر حفظ نظام است و نظام زندگی مردم مبتنی بر آن است که به یقین عمل کنند. حفظ زندگی نوع بشر بر این است که به قطع عمل کنند وگرنه زندگی آنها مختل میشود. حجیت قطع با بناء عقلاست و بناء عقلاء بر این است که قطع حجت است حفظا للنظام و این از قضایای مشهوره است.
هیچیک از این سه قول صحیح نیست لذا باید بگوییم حجیت قطع ذاتی است؛ اما قول اول صحیح نیست چون اولاً زمان حضرت آدم که غیر از آدم و حوا کسی نبود، قطع حجت بود، بااینکه عقلاء نبودند و بناء عقلاء هم وجود نداشت. ثانیاً میدانیم که بعضی از احکام شرعی از باب حفظ نظام است و برخی معلوم نیست از باب حفظ نظام باشد و برخی معلوم است که ربطی به حفظ نظام ندارد.
اینکه آیتالله خویی میفرماید «در زمان حضرت آدم عقلاء نبودند»، صغرویا و کبرویا دارای اشکال است. اشکال صغروی این است که اینگونه نیست که در زمان حضرت آدم فقط آدم و حوا بوده باشند و کس دیگری نبوده است. در کتابهای تفسیری آمده است که غیر از آدم و حوا، کسان دیگری بودند و این دو ولیّ خدا بودند. اشکال کبروی این است که بناء عقلاء به معنای این نیست که بناء عدهای بر چیزی باشد، بلکه بناء عقلاء به معنای ارتکاز عقلاست. شاهد آنکه وقتی مجتهد میخواهد بناء عقلاء را کشف کند، در خیابان با مردم مصاحبه نمیکند بلکه ارتکازات مردم را تحلیل میکند و نیازی نیست افرادی را ببیند و عمل آنها را بسنجد.
درباره حفظ نظام هم میتوان گفت تمام احکام شرع برای حفظ نظام است. قضاوت، شهادت، حدود، قصاص و دیات واجبات نظامیه هستند. احکام معاملات هم احکام نظامیه هستند تا نظام حفظ شود یعنی ارتباطات مالی مردم تنظیم شود. در ابتدا به ذهن میآید که عبادات ربطی به حفظ نظام و حفظ نوع ندارد ولکن ابنسینا در شفا میفرماید کسی که خدا را قبول ندارد هم اگر نماز و روزه را انجام دهد خوب است و موجب میشود که کمتر خشمگین شود و دعوا کند. این معنایش آن است که عبادت از واجبات نظامیه است و موجب کنترل شهوت و غضب میشود و روابط اجتماعی را درست میکند. پس همه احکام شرع بهنوعی به واجبات نظامیه برمیگردند.
این کلام عجیبی است که برخی گفتهاند حجیت قطع با بناء عقلاست و جزء قضایای مشهوره است؛ چون قضایای مشهوره در منطق یعنی مقدمات جدل و جدل یکی از صناعات خمس و در مقابل برهان است. برهان یقین آور است و جدل ظنی است. قضایای مشهوره ظنی هستند. اگر بگوییم حجیت قطع با بناء عقلاست و جزء قضایای مشهوره است، یعنی حجیت قطع، ظنی است و این بدان معناست که ظن داریم که قطع حجت است. درحالیکه ظن ضعیفتر از قطع است و نمیتواند به آن حجیت بدهد. مشهورات یعنی قضایایی که همه یا بخشی از مردم بر آنها توافق دارند و این ظن و جدل است و نمیتواند حجیت قطع را اثبات کند.
قول دوم: حجیت قطع از باب حکم عقل است. گفته شد که این فرمایش آیتالله خویی صحیح است که عقل حکم ندارد بلکه عقل فقط درک میکند و اشاره شد که باید بین حجیت قطع به معنای عمل کردن به آن و بین حجیت قطع به معنای واقعنمایی فرق گذارد. محل بحث معنای اول است که عمل کردن به قطع است. قطع واقع را نشان میدهد و قاطع مانند شخص عینکی است که عینک را نمیبیند و دنبال عینکش میگردد و قطع انکشاف است و قاطع به نظر خودش واقع را میبیند. بحث درباره انکشاف واقع برای قاطع نیست بلکه بحث در این است که قاطع باید به دنبال قطع حرکت کند و این همان معنای حجیت است.
نتیجه آنکه حجیت برای قطع ضروری است یعنی بدیهی است. برای مطالعه در این زمینه میتوان به کتاب مغنی و التکلیف قاضی عبدالجبار مراجعه کرد.
قول سوم: حجیت قطع، شرعی است.