1402/06/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/أحكام القطع /مقصود از امارات
ترتیب کتاب کفایه
آخوند در کفایه اینگونه آغاز به بحث کرده است: المقصد السادس في بيان الأمارات المعتبرة شرعا أو عقلا. به بیان دیگر ترتیب کفایه این است که یک مقدمه و سیزده بحث دارد. مقصد اول اوامر، مقصد دوم نواهی، مقصد سوم مفاهیم، مقصد چهارم عام و خاص، مقصد پنجم مطلق و مقید و مجمل و مبین، مقصد ششم امارات، مقصد هفتم شک (اصول عملیه)، مقصد هشتم تعادل و تراجیح و خاتمهای در اجتهاد و تقلید. در ضمن بحثهای آینده روشن میشود که آیا این ترتیب مناسب است یا ترتیب دیگری.
ترتیب کتاب فرائد الاصول
ترتیب رسائل (فرائد الاصول) این است که یک رساله در قطع، یک رساله در ظن و یک رساله در شک و یک خاتمه در تعادل و تراجیح دارد. استصحاب در رسائل یک رساله نیست، گرچه با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کرده است ولی در واقع استصحاب ادامه مقام دوم از رساله شک است، یک مقام شک بیسابقه و شک سابقهدار. آخوند در کفایه به ترتیب رسائل اشکال دارد که بعداً ذکر خواهد شد.
ترتیب کتاب فصول
کتاب فصول ترتیب بهتری نسبت به شیخ و آخوند ارائه کرده است بااینکه قبل از این دو کتاب است. ترتیب فصول این است که ابتدا یک مقدمه دارد و مقدمه آن فقط تعریف علم اصول است درحالیکه در کفایه مقدمهاش بحثهای بیشتری ارائه شده است مانند حقیقت و مجاز، مشترک، صحیح و اعم، مشتق، تعارض احوال و... . فصول پس از این مقدمه فرموده است: الباب الاول فی المبادی اللغویه؛ که همین بحثهای مقدمه کفایه است که ذکر کردیم. الباب الثانی المباحث المتعلقه بالکتاب و السنه که کل جلد اول کفایه است یعنی اوامر، نواهی، مفاهیم، عام و خاص و مطلق و مقید. الباب الثالث فی الادله السمعیه که جلد دوم کفایه است یعنی اجماع، شهرت، خبر واحد. الباب الرابع فی الادله العقلیه که بحث قطع، تجری و انقیاد، حسن و قبح عقلی یا اصول عملیه عقلیه مانند برائت عقلی. خاتمه فصول هم تعادل و تراجیح. این ترتیب بسیار زیبا است، فقط یک اشکال جزئی دارد که ایشان باب دوم را المباحث المتعلقه بالکتاب و السنه نامگذاری کرده است درحالیکه بحث عام و خاص یا مطلق و مقید اختصاصی به کتاب و سنت ندارد بلکه در سازمان ملل هم این مباحث جاری است یعنی آنچه در جلد اول کفایه مطرح میشود مختص به کتاب و سنت نیست و در غیر آن مانند مصوبات مجلس هم وجود دارد چون بحث شرعی نیست بلکه عقلائی است.
ابتدای دوره جدید اصول، ترتیب دیگری مطرح شد. اگر میخواستیم کتاب اصولی بنویسیم شاید ترتیب دیگری در نظر میگرفتیم مثلاً بحث مقدمه و مبادی لغویه درست است سپس بحث اوامر، بحث نواهی بعد عام و خاص، مطلق و مقید سپس این بحث مطرح میشد: فی لوازم الادله. کفایه بحث مقدمه واجب و بحث اجتماع امرونهی، دلالت نهی بر فساد و ... را در امرونهی بحث کرده است، درحالیکه امرونهی مباحث الفاظ است و بهتر است بگوییم بحث امر و بحث نهی و بحث لوازم ادله جدا میشد و لوازم ادله مطالبی است که مرحوم مظفر در جلد دوم اصول الفقه تحت عنوان غیرمستقلات عقلیه بحث کرده است.
مقصود از امارات
اولین مطلب آن است که عنوان بحث «قطع و ظن» یا بهعبارتدیگر «امارات» یا «حجج» است. مقصود شیخ و آخوند از امارات، حجیت ظواهر (که بحث حجیت قول لغوی هم داخل آن است) و اجماع و شهرت و خبر واحد است. درحالیکه امارات دیگری هم داریم که در این بحث نیامده است؛ (سیره یا سیره عقلائیه به نوعی داخل این بحثها گنجانده میشود مثلا داخل در اجماع میشود) مثلاً قرآن میفرماید:﴿إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الكَاذِبِينَ﴾[1] ﴿وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ﴾[2] . اینکه بهصورت قطعی این را میفرماید شاهد آن است که نوعی دلیل است و آن را قرائن و شواهد مینامیم. محل این بحث در کدام یک از مباحث اصولی است. اینکه قاضی در دادگاه باید با بینه و یمین قضاوت کند، بینه یعنی دو شاهد عادل یا همینکه پیراهن از پشت پاره شده یا از جلو، نوعی بینه است؟ بینه یعنی بیان و دلیل، دلیل هم یعنی قرینه. لذا آنچه در پزشکی و جرمشناسی و کفشناسی مطرح میشود، بهعنوان قرینه و شاهد هستند. اهل سنت هم مباحثی مانند استحسان و سد ذرایع و مصالح مرسله را باید در امارات بحث کنند. شیعه باید مباحثی مانند جمع القرائن، قاعده ید، سوق المسلمین، ید مسلمان، قول ذی الید و ... که ادله هستند را در امارات بحث کند. شیخ و آخوند به مناسبتی در آخر استصحاب در بحث تعارض بین اصل و اماره، اشاراتی به این مباحث کردهاند. بهعبارتدیگر وقتی میگوییم «فی الامارات»، اختصاصی به این چهار دلیل که آخوند فرموده است، ندارد.