1402/03/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المطلق و المقيد/تعريف المطلق /بررسی مصادیق مطلق و مقید: نکره
بررسی مصادیق مطلق و مقید: نکره
به تفاوت اسم جنس و علم جنس اشاره شد. با توجه به این مطلب که اسم جنس یا علم جنس بر ماهیت مبهمه دلالت دارند نه بر فرد منتشر یا فرد مبهم یا بر شیء مردد؛ معمولاً در کتابها گفته شده است: اگر اسم جنس بر فرد مردد دلالت کند، مثل جئنی برجل، فرد مردد وجود خارجی ندارد و قابل اطاعت نیست، درحالیکه مسلم است قابل اطاعت است لذا بر ماهیت لا بشرط مقسمی وضع شدهاند.
آخوند بحثی را درباره نکره و مفرد محلای بال و جمع محلای بال مطرح کرده است. بحث محلای بال در عام و خاص مطرح شد.
رجلٌ که نکره است آیا بر ماهیت مبهمه وضع شده است یا بر ماهیت به قید وحدت (نکره در سیاق مثبت دلالت بر وحدت دارد) وضع شده است؟ در کفایه گفته شده است آیا بین خبر و انشاء فرق است؟ مثلاً «و جاء رجلٌ من اقصی المدینه» که خبر است در واقع و عندالله معین است (ظاهراً مراد از رجل، حبیب نجار است) اما برای مخاطب در مقام ظاهر معین نیست و مبهم است لذا بر همه مردها صدق میکند ولی انشاء مثل جئنی برجلٍ واقعیت ندارد. یا اینکه بین خبر و انشاء فرقی نیست و هیچکدام تعین ندارند؟ در جاء رجلٌ بر شخص معین وضع نشده است و رجلٌ یعنی «مردی» که نکره است و ماهیتش را رجل میفهماند و تک بودنش را تنوین در سیاق اثبات میفهماند. بهعبارتدیگر تعدد دال و مدلول است؛ یک دال رجولیت و دال دیگر تنوین است. اگر تنوین برداشته شد و مثلاً اضافه به نکره شد، خود لفظ دلالت بر ماهیت دارد ولی اینکه یک است یا متعدد با قراین فهمیده میشود. اگر خلاف با قرینه فهمیده شد، دیگر مجاز نیست. مجاز آن است که آنچه در موضوع له است، از آن گرفته شود.
آخوند میفرماید: به مشهور نسبت داده شده است که مطلق یعنی «ما دل علی شایع فی جنسه»، یعنی شیوع و سریان و عمومیت بدلی که در مطلق هست، قید مطلق است یعنی مطلق مقید به قید شمول است، نتیجه آنکه اگر مطلقی قید خورد، مجاز میشود. آخوند میفرماید اشکالاتی دیگری هم بر این تعریف وارد است.
اشکال آن است که بعید است مشهور کلمه مطلق را در معنایی غیر از معنای لغوی به کار برده باشد. معنای مطلق یعنی بیقید و بعید است مطلق را به معنای مقید به بیقیدی بدانند.
اشکال دیگر آن است که آیا مشهور میپذیرد که هر مطلقی که قید خورده است، مجاز است. دقیقاً مثل عام و خاص که آخوند فرمود اگر عام تخصیص بخورد مجاز نمیشود. بهعبارتدیگر مجاز بودن مربوط به مقام استعمال است و مطلق و مقید مربوط به اراده جدی هستند نه اراده استعمالی. لفظ در معنای خود استعمال شده است اما در مقام اراده قید خورده است. تا اینجا توضیح عبارت کفایه بود.
اینکه همیشه مطلق و مقید را به «اعتق رقبه» و «اعتق رقبه مؤمنه» مثال میزنند، اشتباه است چون هر دو مثبتاند. اگر مولی بگوید: «اعتق رقبه» و «لا تعتق رقبه کافره» مطلق و مقید است. در مثال معروف، افضلیت است نه مطلق و مقید.