1402/02/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المطلق و المقيد/تعريف المطلق /بررسی مصادیق مطلق و مقید: علم جنس
آخوند در بحث مطلق و مقید بهتبع کتابهای دیگر که الفاظی را مطلق دانستهاند، آن الفاظ را موردبحث قرار میدهد. اولین مورد اسم جنس است که آخوند میگوید اسم جنس بر ماهیت مطلقه یا ماهیت لابشرط قسمی وضع شده است. مورد دوم علم جنس است مانند العقرب و الثعلب.
تفاوت نکره، اسم جنس و علم جنس
به این مناسبت بحث میشود که تفاوت اسم جنس و علم جنس چیست؟ گاهی اسم جنس را مترادف با نکره به کار میبرند مثل رجلٌ. علم جنس هم دلالت بر شیوع و گسترش دارد اما جزء معارف است و نکره نیست. آخوند فرموده است علمای ادبیات گفتهاند علم جنس با اسم جنس فرقی ندارند و تفاوت آن مثل زینب و شمس است که یکی مؤنث حقیقی و دیگری مؤنث مجازی است. معرف و نکره حقیقی و مجازی داریم. عقرب نکره است حقیقتاً اما العقرب نکره است مجازاً. اشکالی که درباره اسم جنس گفته شد را در علم جنس هم تکرار میکنند.
در سیوطی آمده است: و وضعوا لبعض الاجناس علم. ولی این وضع لفظاً و عام است. نکره، اسم جنس و علم جنس در ادبیات معنایی دارند. نکره به نکره مقصوده و غیر مقصوده تقسیم میشود. نکره مقصوده، عام نبوده و شامل همه افراد نمیشود، مانند: «یا رجلا خذ بیدی». پس هر اسم جنسی نکره نیست. وقتی واضع میخواهد کلمهای را وضع کند، جنسهای مختلفی را در نظر میگیرد. جنس مرد، جنس درخت، جنس فرش. گاهی این را در نظر میگیرد که این جنس که کلهای دارد و شکمی و دست و پایی، کلمهای را وضع میکند مثل رجل که نکره است، یعنی کلمه رجل بر این جسم خاص وضع شده است و به معین و غیر معین تقسیم میشود. اسم جنس آن است که بر یک کلی وضع شده است مثلاً درخت. این درخت خاص نیست چون با درخت دیگر فرق میکند. واضع همه درختها را میبیند و بر قدر مشترک یک کلمه وضع میکند. اسم جنس آن است که بر یک معنا که در ذهن واضع است، کلمهای را وضع میکند.
علم جنس یعنی یک شخص یک اسم خاص دارد که علم و معرفه است و یک اسم جنس دارد مثل رجل یا مراه؛ اما در مورد شیر اینطور نیست. آدم یک اسم خاص دارد مثل زید و یک اسم کلی دارد مثل انسان؛ اما شیر اسم خاص ندارد. (اگر بر حیوانی اسمی گذاشتهاند، عنایتی به آن نیست). در انسان غیرازاینکه رجل است، با رجل دیگر فرق دارد مثلاً یکی عالم است و دیگری جاهل است، یکی مؤمن است و دیگری کافر است، یکی در شهری ساکن است و دیگری در شهر دیگری ساکن است اما در مورد حیوان چنین عنایتی نیست لذا لازم نیست علم شخصی برای آن وجود داشته باشد. وقتی شیر گفته میشود تصور از آن در ذهن واضع است لذا کلمه شیر برای یک صورت ذهنی وضع میشود که آن صورت ذهنی فرد واحد معین است و مصادیق متعدد خارجی دارد. اسم جنس کلی است لذا معرفه نیست اما علم جنس خصوصیتی هم دارد که همان تصور ذهنی است. کلمه اسد، العقرب و ... بر صورت ذهنی وضع شدهاند که علم است لذا معرفه است گرچه صورت ذهنی بر مصادیق متعدد صدق میکند لذا نکره است.
این تفاوت بین نکره، اسم جنس و علم جنس است نه آن چیزی که در کفایه بیان شده است.
بررسی مصادیق مطلق و مقید: علم جنس
آیا اسم جنس یا علم جنس، مطلق هستند؟
برخی گفتهاند البیت العتیق در آیه شریفه: «وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيق» (حج/29) اطلاق دارد و فرقی ندارد که پرده داشته باشد یا پرده نداشته باشد، درب آن باز باشد یا بسته باشد، طبقه همکف یا طبقه فوقانی. گاهی اطلاق در اعلام مفرده جاری میشود؛ پس چرا میگویند مطلق دلالت بر عموم و شیوع دارد؟ برخی گفتهاند باید بین مطلق که حالتهای مختلف دارد و مطلق که افراد مختلف دارد، فرق گذارد. این مطلب ازآنجا نشئت میگیرد که کتابهای لغت یا صرف و نحو، نمیگویند اسم جنس یعنی ما دل علی شایع فی جنسه و این تعریف در کتابهای اصولی آمده است. کتابهای لغت یا صرف و نحو میگویند اسم جنس یعنی آنچه بر افراد مشابه خود دلالت دارد. مطلق آن است که بر چیزی دلالت دارد که در مشابههای خود هست. این همان کلام رجل همدانی است که کلی طبیعی در خارج به وجود وحدانی موجود است و آن وجود وحدانی پشت کوه قاف است و نسبت او با افراد، نسبت اب واحد است به ابناء. ابوعلی سینا فرموده است کلی طبیعی وجود خارجی ندارد و وجودش به وجود افراد است مثل آباء با ابناء.
حاشیه ملا عبدالله میگوید: «و الحق ان وجود الطبیعی بمعنی وجود اشخاصه». این دو پهلو حرف زدن است و معلوم نیست موافق کدام نظر است. در حوزه میگویند حق آن است که کلی طبیعی وجود ندارد که کلام بوعلی سینا است لکن ممکن است بگوییم کلی طبیعی وجود دارد.