1401/12/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: العام و الخاص/الخطابات الشفاهية /تعریف قضیه حقیقیه
خطاب مشافهه
وقتی قرآن میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا»؛ «یا» حرف خطاب است و خطاب مخاطب میخواهد و مخاطب باید موجود باشد یعنی نمیتوان به مغایب و معدوم گفت «یا». ایها الذین امنوا یا المومنون، عام است و همه مؤمنان را شامل میشود؛ چه موجودین و چه معدومین، چه حاضرین و چه غایبین. آیا «یا» دلیل است که از عموم دست برداریم یا عموم دلیل است که از «یا» دست برداریم؟
بررسی تعریف حاجی سبزواری از قضیه حقیقیه
فرمایش حاجی سبزواری اساس کلام کفایه و حواشی آن است. لذا ابتدا کلام حاجی را بررسی میکنیم.
حاجی در منظومه میفرماید:
و در شرح آن میفرماید:
«وجود موضوع لإيجابية أي للقضية الموجبة حتم إذ الموجبة ما حكم فيها بثبوت شيء لشيء و ثبوت شيء لشيء فرع ثبوت المثبت له. فإن كان الإيجاب و ثبوت المثبت له عينا أي في الخارج فخارجية أي تسمى القضية خارجية و هي التي حكم فيها على أفراد موضوعها الموجودة في الخارج محققة مثل كل من في العسكر قتل و كل دار في البلد هدمت و هي ذهنية إن هو أي الموضوع ذهنا أي في الذهن أدرجا و هي التي حكم فيها على الأفراد الذهنية فقط مثل كل اجتماع النقيضين مغاير لاجتماع المثلين و كل جبل ياقوت ممكن؛ و في الحقيقية نفس الأمر جا ظرفا لوجود موضوعها؛ و هي التي حكم فيها على الأفراد النفس الأمرية محققة كانت أو مقدرة مثل كل جسم مركب أو كل جسم متناه إلى غير ذلك من القضايا المستعملة في العلوم مما ليس الحكم فيها مقصورا على الأفراد المحققة إذ المقصود في المثالين أن كل ما وجد و صدق عليه أنه جسم صدق عليه أنه مركب و أنه متناه». (شرح المنظومه ج 1 ص 248)
در صفحه بعد میفرماید: «بحیث قد سری افرادها». (شرح المنظومه ج 1 ص 249)
عجیب آن است که در بخش حکمت خلاف این را فرموده است.
در منطق فرمود: قضیه حقیقیه آن است که موضوعش نفس الامر باشد ولی در فلسفه میفرماید: قضیه ذهنیه آن است که موضوعش نفس الامر باشد و موضوع قضیه حقیقیه، عینی است.
آخوند و پیروانش که کلام حاجی سبزواری را گرفتهاند و طبق آن در اصول بحث کردهاند، منطق را گرفتهاند و کلام ایشان در فلسفه را کنار گذاردهاند. کلام حاجی کاملاً متناقض است لذا کنار میگذاریم.
صحیح آن است که در فلسفه فرمود. نفس الامر یعنی نفسه و واقع و نفس الامر یعنی خود ذهن؛ بنابراین قضیه ذهنیه آن است که با ذهن مطابق باشد که همان نفس الامر است.
بررسی تعریف میرزای نائینی از قضیه حقیقیه
مرحوم نائینی فرموده است: قضیه خارجیه آن است که حکم روی عنوان برود ولی این عنوان مرآت خارج باشد. «کل نار حارّه» کلمه کل نار عنوانی است که مرآت خارج است و افراد در خارج را نشان میدهد.
پاسخ میدهیم: این قضیه خارجیه است و بحث در قضیه حقیقیه است. تقریباً مسلم است که مرحوم نائینی بین قضیه شخصیه و قضیه خارجیه و بین قضیه طبیعیه و حقیقیه خلط کرده است.
روشن است که خطاب به معدوم یا مغایب صحیح نیست کما اینکه تکلیف به ایشان نیز صحیح نیست.
اشکال: آیه «کن فیکون» خطاب به چه کسی است؟
پاسخ عرفانی: کن خطاب به اعیان ثابته است عبارت اخرای صوراسرافیل است.
پاسخ فلسفی: کن خطاب به ماهیات است.
پاسخ کلامی: کن خطاب به شیء است.
آخوند فرموده است: این خطابات، خطابات انشائیاند نه خطاب حقیقی. همانطور که طلب یا امر یا بعث یا استفهام، یا حقیقیاند که در خدا امکان ندارد، یا ایقاعی و انشائیاند که در مورد خدا اشکالی ندارد.
شاید بهتر آن است که بحث قضیه حقیقیه را مطرح کنیم که تکالیف شرعیه، قضیه حقیقیه اند. اگر قضیه خارجیه باشند به معدوم یا مغایب، خطاب صحیح نیست.
ابنسینا فرموده است: قضیه حقیقیه یعنی محمول لازم ماهیت موضوع باشد سواء کان الموضوع موجودا او غیر موجود. مثلاً در الانسان ممکن، کاری به وجود خارجی انسان نداریم، چه انسان وجود داشته باشد و چه وجود نداشته باشد امکان از لوازم ماهیت انسان است.
حاجی سبزواری میفرماید: قضیه آن است که محمول روی عنوان برود. حکم یا روی عنوان میرود و از عنوان به افراد موجود بالفعل در خارج سرایت میکند که قضیه خارجیه است. یا میرود روی عنوان موضوع و سرایت میکند به افراد خارج در طول زمان که قضیه حقیقیه است.
امام خمینی میفرماید: قضیه حقیقیه آن است که حکم روی طبیعت موضوع برود و سرایت را مطرح نکردهاند.
مرحوم نائینی میفرماید: قضیه حقیقیه آن است که حکم روی عنوان برود و این عنوان مرآت خارج باشد. لذا آقای نائینی بین قضیه خارجیه و حقیقیه خلط کرده است.
منشأ اشکال در قضیه حقیقیه
اصل مشکل این است که انسانها قوه خیال دارند و قوه خیال انسان محدود است و امور خارجی نامحدود هستند. محدود و متناهی نمیتواند به نامحدود احاطه بیابد. مثلاً وقتی انسان میگوید آتش گرم است، نمیتواند آتشها را تصور کند. چون تأثیر و تأثر خیال متناهی است و کل نار نامحدود است؛ قضیه حقیقیه درست میکنیم و حکم را روی عنوان یا طبیعت میبریم؛ یعنی چون نمیتوان همه افراد را تصور کرد، عنوان را تصور میکنیم.