1401/11/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: العام و الخاص/العمل بالعامّ قبل الفحص عن المخصّص /ادامه فرمایشات علامه طباطبایی و توضیح آن
ادامه فرمایشات علامه طباطبایی و توضیح آن
علامه طباطبایی فرموده است: آیه شریفه ﴿أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً﴾[1] دلالت میکند که قرآن در معارف (بحثهای غیر فقهی) بهتنهایی کفایت میکند و نیازی نیست به روایات مراجعه کنیم، اما باید کل قرآن را جستجو نمود. (حاشیه الکفایه ج 1 ص 162) علامه میفرماید: آیه فرموده است: «افلا یتدبرون» و نفرموده است افلا یرون؛ اگر خدا فرموده بود افلا یرون القرآن، معنایش آن بود که هر آیهای را دیدید به همان آیه میتوانید عمل کنید؛ اما افلا یتدبرون از دابر (پشت و عقب) است یعنی قبل و بعد را ببینید. اگر آیه شریفهای درباره نبوت یا توحید دیدید، همان آیه ملاک نیست و باید قبل و بعد آیه را هم ببینید. در توضیح المسائل افلا یرون است یعنی هر مسئله را دیدید میتوانید عمل کنید اما درباره قرآن چنین نیست و باید آیات دیگر هم مراجعه شود. علت عدم نیاز مراجعه به روایات آن است که این آیه شریفه راجع به کفار است؛ خدا به کسانی که میگفتند قرآن کلام خدا نیست و کلام پیامبر است، پاسخ میدهد. چون مخاطب آیه کفار هستند و کفار هم پیامبر و ائمه را قبول ندارند و لذا نمیتوان به کافر گفت که باید دید پیامبر و ائمه چگونه قرآن را معنا و تفسیر میکند بلکه باید به کافر گفت قرآن را ببین. ازاینجا معلوم میشود که مراجعه به سنت و کلام پیامبر و ائمه اطهار نیاز نیست.
دو نکته از استاد درباره کلام علامه طباطبایی
کلام علامه طباطبایی خلاف کلام آخوند نیست چون بحث آخوند در کفایه آن است که در آیات الاحکام باید به قرآن و روایات مراجعه کنیم، علامه هم همین مطلب را دارد. در معارف است که علامه میفرماید لازم نیست به روایات رجوع کنیم وگرنه از عبارات علامه طباطبایی بهخوبی استفاده میشود که عمومات قرآن احتیاج به سنت دارد.
مطلب دوم آنکه علامه طباطبایی چند بار تصریح میکند نباید قرآن را به عقل تفسیر کرد و سپس میفرماید تفسیر قرآن به عقل همان تفسیر به رأی است. این جعل اصطلاح است؛ اینکه قرآن نباید به رأی تفسیر شود روشن است و پیامبر هم وعده عذاب داده است اما آیا میتوان رأی را همان عقل نامگذاری کرد؟ علامه طباطبایی رأی را عقل گفته است و این جعل اصطلاح است و لا مشاحه فی جعل الاصطلاح و الا قطعاً و یقیناً علامه طباطبایی نمیگوید که من عقل را قبول ندارم و باید قرآن را از عقل جدا کنیم و قرآن را بدون عقل تفسیر کنیم. اگر کسی بخواهد ریشه عقل را بکند، عقل را اثبات میکند. کسی که میگوید دیوار موش دارد و هر موشی گوش دارد پس دیوار گوش دارد، با این دلیل میخواهد شکل اول منطق را باطل کند، درحالیکه این دلیل اثبات میکند که عقل درست است چون میخواهد با عقل، عقل را زمین بزند و عقل است که پیروز میشود. اینکه علامه میفرماید باید عقل را کنار بگذاریم و نباید قرآن را با عقل تفسیر کرد، مراد رأی ابوحنیفهای است نه عقلی که حجة من حجج الملک العلّام است.