1401/08/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: العام و الخاص/أدوات العموم /عدم دلالت جمع محلی به ال بر عموم
عدم دلالت جمع محلی به «ال» بر عموم
بحث دیگر در عام و خاص آن است که الفاظی بر عموم وضع شدهاند. معمولاً همه اصولیهای شیعه کلمه کل، جمیع و مشتقات آن، جمع محلای به ال، نکره در سیاق نفی یا نهی را دال بر عموم میدانند. برخی کتابها مفصل دراینباره بحث کردهاند. تنها کسی که در این مسئله تردید کرده است، سید مرتضی است که ایشان فرموده است: این کلمات بر عموم وضع نشدهاند بلکه مشترک بین عام و خاص هستند. در کفایه و کتابهای بعد از آن مسلم دانستهاند که کلمه کل یا جمع محلا به ال دلالت بر عموم دارند.
تقریباً در تمام قرآن، جمعهای محلای به ال را مطالعه کردم که آیا دلالت بر عموم دارند یا غالباً بر عام دلالت ندارند؟ گاهی بعض کلمات هفتاد بار در قرآن تکرار شده است.
﴿وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها﴾[1] قطعاً النجوم مفید عموم نیست بااینکه جمع محلا به ال است، چون ستارهها برای پیدا کردن راه نیستند مثل بسیاری از ستارههایی که در کهکشان راه شیری است. با ستارههای خاصی میتوان راه را پیدا کرد. النجوم چند بار در قرآن تکرار شده است.
﴿لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ﴾[2] . البلاد مفید استغراق نیست، چون کفار در تمام شهرها نمیچرخند بلکه در بعض شهرها میچرخند.
﴿و تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُيُوتًا﴾[3] . این آیه چند بار تکرار شده است. قوم عاد و ثمود تمامی کوهها را خانه نکرده بودند بلکه برخی از کوهها را بهعنوان خانه کرده بودند.
﴿فَاتَّقُوا النّارَ الَّتي وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ﴾[4] . تمامی سنگها هیزم جهنم نیستند.
﴿أتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ﴾[5] . الدماء قطعاً دلالت بر عموم نمیکند چون تمامی خونها ریخته نمیشود.
﴿فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ﴾[6] . ورده یعنی اسبی که از قرمزی به زدی یا قهوهای متمایل است. تمامی روغنها قرمز نیستند بلکه بعض روغنها قرمز هستند.
﴿وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْمًا﴾[7] . مراد از العظام، استخوانهای خاصی است نه همه استخوانها.
﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا﴾[8] . المجالس تمامی مجالس نیست بلکه بعضی مجالس است.
﴿حَتّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ﴾[9] . تمامی قبرها زیارت نکردند بلکه بعضی از قبرها را زیارت کردند.
﴿وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ﴾[10] . الحبک جمع محلا به ال ولی بعض راهها در آسمان است نه همه راهها.
﴿وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ﴾[11] . چندین بار الرسل در قرآن آمده است. تمامی پیامبران بعد از موسی نیستند بلکه برخی قبل از موسی بودهاند.
﴿وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ﴾[12] . حیوان برای تمامی بتها سر بریده نشده است بلکه برای بت خاصی سر بریده شد.
﴿رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ﴾[13] . مراد همه خانهنشینها در جنگ تبوک نیست.
﴿وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ﴾[14] . مراد دایرههای خاصی است.
﴿یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ﴾[15] . بعض صاعقهها مراد است نه همه صاعقهها.
﴿وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾[16] . مراد کل ثمرات نیست، بعض ثمرات مقصود است.
﴿إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا﴾[17] . البقر جمع بقره است ولی افاده عموم نمیکند.
﴿وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ﴾[18] . تین جمع تینه و زیتون جمع زیتونه است و هیچیک عام نیست. مراد از التین و الزیتون، سرزمین شام و فلسطین است.
﴿فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ﴾[19] . تمامی پشهها و تمامی ملخهای دنیا سراغ قبطیها نرفتند بلکه بعض آنها باعث عذاب قبطیها شدند.
﴿تَرى أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾[20] . الدمع تمامی اشکها نیست.
﴿وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ﴾[21] . بعض روغنها مال صحرای سینا است.
﴿وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ﴾[22] . الذهب جمع است درحالیکه گردنبند، همه طلاها نیست.
﴿غُلِبَتِ الرُّومُ﴾[23] . الروم جمع رومی است، درحالیکه کل رومیها شکست نخوردند بلکه بعض آنها شکست خوردند.
﴿وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى﴾[24] . مراد از سلوی، کل بلدرچینها نیست بلکه بلدرچینهای صحرای سینا است.
﴿وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ﴾[25] . العهن جمع همراه با ال است اما تمامی کوهها مثل تمامی پشمها نیست.
بنابراین جمع محلای به ال بر عموم وضع نشده است و هر جا که دلالت بر عموم میکند با قرینه عقلی است، بهعنوانمثال: ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ﴾[26] .