1401/07/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفهوم اشاره/ دلالت اشاره/ معنای لغوی و معنای اصطلاحی اشاره
خلاصه
• معنای لغوی اشاره
• معنای اصطلاحی اشاره
متن
معنای لغوی اشاره
لازم نیست درباره کلمه دلالت توضیحی بدهیم اما کلمه اشاره از ماده شَوَرَ است. شور در لغت چند معنا دارد. گاهی به معنای اخذ و گرفتن است و کلمه مشورت هم از همین باب است یعنی گرفتن رأی و نظر دیگری. گاهی کلمه شور به معنای هیئت، زیبایی، لباس و آرایش کردن است. گاهی أشارَ به معنای اظهار و ابراز و نشان دادن است. شاید معنای لباس و آرایش با معنای اخیر یکی باشد چون خود را آرایش میکند تا به دیگران نشان دهد.
ضمناً کلمه أشارَ بااینکه از باب افعال است، گاهی بهصورت لازم به کار میرود مثل اشارت النارُ و گاهی بهصورت متعدی. وقتی متعدی به کار میرود گاهی متعدی بنفسه است اشرت النارَ و گاهی متعدی باواسطه. وقتی متعدی باواسطه به کار میرود گاهی با «علی» متعدی میشود، گاهی با «الی» مثل اشارت الیه و گاهی با «باء» مثل اشرت باصبعه.
اشاره گاهی به معنای رمز است. قرآن درباره حضرت زکریا میفرماید:﴿قالَ رَبِّ اِجْعَلْ لِي آيَةً قالَ آيَتُكَ أَلاّ تُكَلِّمَ اَلنّاسَ ثَلاثَةَ أَيّامٍ إِلاّ رَمْزاً﴾[1] . رمز در این آیه به معنای معماگویی نیست بلکه به معنای اشاره است؛ پس گاهی اشاره با ایماء و رمز و تلویح مترادف است. اشاره قائممقام نطق است.
معنای اصطلاحی اشاره
کلمه اشاره در علوم مختلف مورد استفاده قرار میگیرد.
در ادبیات بحث اسم اشاره آمده است و معنایش این است که متکلم برای معرفه شدن مسندالیه به آن اشاره میکند. در ادبیات، ضمیر هم برای تعریف مسندالیه است. برخی میگویند معرفه بودن ضمیر، روشنتر و مشخصتر از بقیه است. ضمیر هم نوعی اسم اشاره است. هذا و هذه اشاره به محسوس است ولی ضمیر برای اشاره به مطلب عقلی است. کما اینکه عَلَم هم برای تعریف مسندالیه است. علم میخواهد شخص مسندالیهای که حاضر نیست، تصویر ذهنیاش حاضر شود. اسم جنس نکره است ولی علم جنس معرفه است. مثلاً رجل نکره است ولی عقرب معرفه است؛ چون عقرب یعنی صورت ذهنی حیوان عقرب ولی رجل یعنی مرد که معلوم نیست چه کسی است.
اشاره در علوم بلاغی آمده است. در علم بدیع بحث اشاره مطرح شده است. یکی از محسنات شعر، اشاره است و شاعر توانا میتواند از آن استفاده کند و کار هر شاعری نیست. اشاره در علم بدیع یعنی ایجاز القصر در مقابل ایجاز الحذف. ایجاز الحذف یعنی حذف کردن کلمهای بهمنظور کوتاه کردن کلام ولی ایجاز القصر یعنی کلمهای حذف نشده است بلکه مطالب زیادی در کلمهای کوچک گنجانده شده است.
اشاره در فقه نیز به کار رفته است. اهل سنت در تشهد، انگشت اشاره خود را تکان میدهند و در فقه میگویند و اشارته تتحرک. این به دلیل حدیثی است که در صحیح بخاری آمده است. اشاره در فقه شیعه در بحث اشاره اخرس است که شخص لال چگونه میتواند همسرش را طلاق بدهد یا عقد لال چگونه است؟ همچنین در حال احرام شکار کردن یا اشاره به حیوان برای شکار کردن آن حرام است.
در قواعد فقهی بحث اشاره آمده است چنانکه شیخ انصاری در اواخر کتاب مکاسب میفرماید: در تعارض وصف و اشاره کدامیک مقدم است؟ مثلاً شخصی وارد مغازهای میشود و به یخچال اشاره میکند و میگوید این آبگرمکن چند است؟
در فلسفه و کلام اشاره به کار رفته است. ابنسینا کتابی دارد به نام الاشارات و التنبیهات. اشاره در اینجا به معنای مطلبی است که به استدلال نیاز دارد در مقابل تنبیه که نیازی به دلیل ندارد.
در عرفان اشاره باب وسیعی دارد. اصلاً خود عرفان را اشاره و رمز میگویند. خصوصاً در عرفان عملی، موارد سلوک عرفانی و مقامات عملی مثل فناء، محو، محق و ... را اشاره میگویند. اشاره در کتب عرفانی یعنی سلوک عرفانی.
کلمه اشاره در علوم مختلف به کار رفته است اما اشاره در اصول فقه که محل بحث ما است به معنای دلالتی است که از کلام فهمیده میشود اما مقصود متکلم نبوده است.
کلمه اشاره در مباحث حقوقی و کیفری هم کاربرد دارد. مثلاً شخصی به مغازه برنجفروشی مراجعه میکند و فروشنده سؤال میکند، چند کیلو برنج بکشم؟ خریدار با اشاره سه نشان میدهد، بعد دعوا صورت میگیرد. یا با اشاره فحش دادن.
شاید در آینده دلالت اشاره را ذیل دلالت سیاق قرار دهیم که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان از آن زیاد استفاده کرده است.