1401/07/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفهوم اشاره/ دلالت اشاره بر مفهوم/
خلاصه
• مفاهیم مطرح نشده در کتابهای اصولی
• انواع دلالت
• دلالت اقتضاء
• دلالت تنبیه یا ایماء
• دلالت اشاره
متن
مفاهیم مطرح نشده در کتابهای اصولی
در کتابهای اصولی پس از بحث مفاهیم، بحث عام و خاص مطرح میشود. قبل از طرح بحث عام و خاص، چند مطلب مطرح میشود.
معمولاً در کتابهای اصول، پنج یا شش مفهوم بحث میشود: مفهوم شرط، مفهوم وصف، مفهوم غایت، مفهوم عدد، مفهوم حصر و مفهوم لقب. درحالیکه بحث مفاهیم منحصر به این تعداد نیست و بحثهای دیگری هم میتوان مطرح کرد. مثلاً باید بحثی درباره مفهوم بعض مطرح شود. اگر کسی گفت: اکلت بعض الخبز، آیا مفهوم آن این است بعض را نخورده است؟ یا اینکه مفهوم ندارد؟ این مورد در آیات و روایات کاربرد زیادی هم دارد.
یا وقتی نفی بر کلمه کل وارد میشود، آیا این جمله مفهوم دارد؟ مثلاً وقتی میگوید: همه آن کار را انجام ندادهام، آیا معنایش این است که بعض کار را انجام داده است؟ یا آیا مفهوم آیه شریفه ﴿آن اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ﴾[1] این است که خداوند بعض آنها را دوست دارد یا این آیه مفهوم ندارد؟ این آیه قطعاً مفهوم ندارد. یا این جمله «لم آخذ کل الدراهم» مفهوم دارد و مفهوم آن این است که بعض درهمها را گرفته است؟
مفاهیم منحصر به آنچه در کفایه یا دیگر کتابهای اصولی آمده است، نمیشود بلکه مفاهیم دیگری هم وجود دارد که در آیات و روایات هم وجود دارد.
انواع دلالت
دلالت کلام یا مطابقی است یا تضمنی و یا التزامی. (اشراقیون میگویند: دلالت یا مطابقی است یا حیطه است و یا تطفل. دلالت التزامی را دلالت طفیلی یا تطفل میگویند و دلالت تضمنی را دلالت حیطه مینامند. اینکه کلمات دیگری را استفاده کردهاند نکتهای دارد که محل بحث ما نیست).
این سه دلالت، دلالتهایی هستند که متکلم قصد میکند. دلالت التزامیه دلالتی است که مصداق بین بالمعنی الاخص است. بین بالمعنی الاخص آن است که وقتی لازم و ملزوم تصور شوند، قطع و جزم به ملازمه پیدا میشود؛ اما اگر کلام بر چیزهای دیگری دلالت کرد درحالیکه مدلول کلام نبود، دلالت مطابقه و تضمن نیست، یعنی از لفظ فهمیده میشود ولی لفظ بر آن وضع نشده است. از طرفی چون بین بالمعنی الاخص نیست پس التزامیه هم نیست. بهعنوان مثال در تفسیر المیزان فراوان آمده است که سیاق آیات بر فلان مطلب دلالت دارد. سیاق آیات یعنی از اینکه آیات پشت سر هم آمده است فلان مطلب نتیجهگیری میشود. این هم نوعی دلالت است که به آن دلالت سیاق میگویند. لفظ بر آن وضع نشده است اما از کلام فهمیده میشود.
مرحوم مظفر در اصول الفقه میفرماید: دلالتهای دیگر داریم که عبارتاند از: دلالت اشاره، دلالت اقتضاء و دلالت تنبیه یا ایماء. (اصول الفقه ج 1 ص 184)
دلالت اقتضاء
آنچه از کلام فهمیده میشود و مقصود متکلم است اما کلام بر آن وضع نشده است و صحت یا صدق کلام متوقف بر آن است را دلالت اقتضاء میگویند. مثلاً در آیه شریفه ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ﴾[2] قریه نمیتواند مورد سؤال واقع شود پس باید «اهل» در تقدیر باشد. اگر اهل مقدر نباشد، کلام غلط است. یا مثلاً شیخ انصاری در مکاسب مکرر این را مطرح کرده است که اگر کسی به دیگری بگوید: «اعتق عبدک عنی» عبد دیگری را نمیتوان از طرف خود آزاد کرد مگر اینکه ابتدا عبد به ملک او درآید و ملک او را آزاد کند یا صدقه بدهد.
دلالت تنبیه یا ایماء
دلالت تنبیه که به آن دلالت ایماء هم گفته میشود آن است که از کلام فهمیده میشود اما صدق کلام متوقف بر آن نیست و کلام بدون آن هم صادق و صحیح خواهد بود. مثلاً دو نفر خوابیدهاند و کی از آنها سراسیمه فریاد میزند: آفتاب دارد طلوع میکند. مفهوم کلام آن است که نماز در حال قضا شدن است. اینکه آفتاب در حال طلوع است بر قضاء شدن نماز وضع نشده است اما از آن فهمیده میشود و صدق کلام هم بر آن متوقف نیست.
دلالت اشاره
دلالت اقتضاء این است که از کلام فهمیده میشود، مقصود متکلم هم هست و صدق کلام هم بر آن متوقف است. دلالت تنبیه این است که از کلام فهمیده میشود، مقصود کلام هم هست ولی صدق کلام بر آن متوقف نیست. دلالت اشاره این است که از کلام فهمیده میشود ولی مقصود متکلم نیست و صدق کلام هم بر آن متوقف نیست. مثلاً از ابتدای درس، همه این را فهمیدهاند که من میتوانم فارسی تکلم کنم گرچه من قصد نداشتم این را بفهمانم.
دلالت اشاره یعنی اینکه متکلم قصد چیزی را نکرده است اما از کلام او دانسته میشود. مثال معروفش روایتی است که از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده است که فرمود: این دو آیه را کنار هم بگذارید: ﴿حَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا﴾[3] ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْن﴾ِ[4] اگر حمل و فصال سی ماه است و شیر دادن 24 ماه است، پس حداقل حمل شش ماه است. مقصود آیه این نیست که بگوید حداقل حمل شش ماه است، اما از جمع این دو آیه این مطلب فهمیده میشود و صدق کلام هم بر آن متوقف نیست.
آیا از این کلام شارع که ذی المقدمه واجب است، میتوان استفاده کرد که مقدمه هم واجب است؟ مثلاً وقتی فرمود: اقم الصلاه، آیا میتوان فهمید که وضو هم واجب است. قطعاً شارع چنین قصدی ندارد اما آیا از کلام او فهمیده میشود؟
این سه دلالت بین بالمعنی الاعم یا غیر بین هستند در مقابل دلالت التزامیه که بین بالمعنی الاخص است.
فعلاً بحث در دلالت اشاره است. کلمه اشاره از ریشه شور است. شور با رمز و تلویح مرادف است. همیشه تفاسیر عرفانی قرآن کریم را تفاسیر رمزی یا اشاری میگویند. مثلاً بعضی کتابها بحث کردهاند چرا قرآن با الف شروع نشده بلکه با باء شروع شده است؟ یا اینکه قرآن با باء شروع شده و با سین ختم شده است یعنی این قرآن برای هدایت بس است. این مطالب قطعاً مقصود متکلم نیست و کلام هم بر آن وضع نشده است، اما حجت است؟
رمز گاهی با کلام است و گاهی با سایر اعضای بدن.