1400/10/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المفاهيم/الجملة الشرطية /اصل اولی در تداخل اسباب و مسببات
تداخل اسباب و مسببات
بحث در تنبیه سوم است که بحث تداخل اسباب و تداخل مسببات است و بسیار هم در فقه کاربردی است. وقتی شرط متعدد است و جزاء یکی است، اگر بگوییم هر شرطی اقتضای یک جزاء دارد، وقتی شرط متعدد شد آیا جزاء متعدد میشود؟ بهعبارتدیگر بحث تداخل در اسباب این است که خواب یکی سبب وضوء است و بول سبب دیگر وضوء است. کسی که خوابیده و هم بول کرده است، دو وضوء به گردنش میآید یا یک وضوء؟ تداخل مسببات این است که دو وجوب به گردنش آمده است اما آیا یک امتثال کافی است یا باید دو وضوء بگیرد؟
مثلاً فرمود: اکرم العالم، سپس فرمود: اضف الهاشمی. این دو تکلیف است. اگر کسی عالم سید را مهمان کند، یک اطاعت است اما دو تکلیف است.
فعلاً بحث در اصل اولی است و بحث در اصل بحث نیست؛ و صحیح این است که اینگونه بحث شود. اینکه یکی از علماء فرموده است: «ابتدا باید سراغ دلیل اجتهادی برویم»، صحیح نیست. چون ابتدا باید سراغ اصل اولی برویم تا اگر بعداً چیزی ثابت نشد سراغ اصل اولی برویم.
آخوند در کفایه فرموده است: بحث تداخل و عدم تداخل در صورتی است که ما طرفدار وجه سوم در بحث قبلی (اذا تعدد الشرط) نباشیم. اگر کسی بگوید نه خفاء اذان شرط است و نه خفاء جدران ملاک است، بلکه مجموع منحیثالمجموع است یعنی شرط «اذا خفی الاذان و الجدران» است. در این صورت بحث تداخل پیش نمیآید؛ چون بحث تداخل در صورتی است که دو شرط مستقل هستند. اگر دو شرط مستقل باشد که جزاء دارند، بحث تداخل مطرح میشود.
با قطعنظر از این بحث، عند الشک اگر دلیلی نبود آیا اصل اولی تداخل اسباب و تداخل مسببات است؟
اصل لفظی و اصل عملی تداخل اسباب
در اسباب مثل بول و نوم، آیا این دو سبب مستقلاند و دو وجوب وضوء میآورند؟ یکمرتبه بحث از اصل لفظی است و یکمرتبه بحث از اصل عملی است.
اصل لفظی این است که اصالة الاطلاق میگوید وقتی سببی برای یک شرط بود، این سبب شرط و جزاء شرط را ایجاد میکند چه شرط و جزاء دیگری باشد و چه شرط و جزاء دیگری نباشد. اگر ما باشیم و اصل لفظی، در اسباب عدم تداخل است و دو وجوب وضوء است. اطلاق «اذا نمت فتوضأ» میگوید وقتی خوابیدی وضوء بگیرد، چه بول کرده باشی و چه بول نکرده باشی.
اگر شک کردیم یک وضوء واجب است یا دو وضوء؟ اصل عملی میگوید تداخل است. میتوان گفت جای برائت عقلی است و میتوان گفت جای برائت نقلی است و میتوان گفت اقل و اکثر است. نتیجه هر یک از این سه، تداخل است و یک وجوب وضوء است.
برائت میگوید یک وجوب قطعی و مسلم است، وقتی بول کرد شک میکنیم وجوب دیگری حادث شد یا نه، اصل عدم است.
وقتی خوابید سپس بول کرد شک میکنیم آیا وضوی دوم واجب است؟ قبح بلا بیان میگوید پس یک وجوب است.
یقین داریم یک وجوب است ولی شک داریم دو وجوب است، اقل، یقینی و اکثر، مشکوک است. در اقل احتیاط و در اکثر برائت جاری میشود.
اصل لفظی و اصل عملی در تداخل مسببات
در مسببات، برفرض دو وجوب وضوء است، در مقام اطاعت یکی کافی است یا نه؟ در اینجا هم یا بحث اصل لفظی است یا بحث اصل عملی است. در سبب، اصل لفظی و اصل عملی باهم فرق دارند؛ اما در مسببات اصل لفظی و اصل عملی فرقی ندارند و هر دو منجر به عدم تداخل میشوند.
اصل لفظی میگوید هر دلیلی اقتضای امتثال مستقل دارد و اطاعت هر دلیلی مستقل است چه دلیل دیگر اطاعت شده باشد یا اطاعت نشده باشد.
در اصل عملی گفتهاند: یا به استصحاب رجوع میکنیم یا به اصالة الاشتغال رجوع میکنیم. مقتضای هر دو عدم تداخل است. اصالة الاشتغال میگوید قبلاً دو وجوب به گردن او آمده است و شک میکند آیا وجوب با یک وضوء از ذمهاش ساقط شد یا نه؟ اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهد.
استصحاب میگوید تا وقتی وضوء نگرفته است دو وضوء واجب است. وقتی یک وضوء گرفت، شک میکند وضوء دیگر ساقط شده است یا نه؟ استصحاب میکنیم و وضوء دوم لازم است.
به نظر میرسد این حرفها قابل خدشه هستند.