1400/10/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المفاهيم/الجملة الشرطية /تنبیه اول
تنبیه اول بحث مفهوم شرط
در کفایه سه تنبیه برای بحث مفهوم شرط ذکر شده است. تنبیه اول آن است که مفهوم عبارت است از انتفاء سنخ حکم عند انتفاء شرط. وقتی شرط منتفی میشود واضح است که خود حکم منتفی میشود، بحث آن است که آیا سنخ حکم هم منتفی میشود؟ وقتی میگوید «ان جائک زید فاکرمه» در اینجا زید موضوع است و آمدن زید قید موضوع است. زید با قید آمدن سبب اکرام است. هر وقت موضوع نباشد، حکم هم نخواهد بود. اگر زید مرد یا نیامد، اکرام هم نیست. بحث در این است که آیا این اکرام منتفی است یا هر اکرامی منتفی است؟ غیر از شخص حکم، آیا حکم دیگر هم منتفی است؟
اشکال امام خمینی
امام خمینی فرموده است: بین این دو جمله فرق است: «ان جائک زید فیجب اکرامه». «ان جائک زید فاکرمه». در جمله اول وجوب اکرام از کلمه یجب فهمیده میشود. این معنای اسمی است. مقصود آن است که وضع اسم و موضوع له آن عام است. هر وقت این جمله گفته شد، مفهومش آن است که: «ان لم یجئک زید فلا یجب اکرامه»؛ یعنی نوع وجوب و همه اکرامها برداشته شده است و اگر زید نیامد هیچ اکرامی ندارد؛ اما اگر بگوید «ان جائک زید فاکرمه»، فعل امر است که دلالت بر وجوب میکند، اما دلالتش به سبب هیئت است نه ماده و هیئت معنای حرفی و غیرمستقل است. در باب حروف وضع عام و موضوع له خاص است. اگر موضوع له خاص باشد مفهوم ندارد. مفهوم این است که به دلالت عقلی از کلام، چیزی فهمیده شود. مثلاً قرآن فرموده است: نباید به پدر و مادر اف بگویید. عقل میگوید بهطریقاولی زدن حرام است. چیزی که از خود کلام دربیاید، مفهوم نیست. اگر کسی بگوید هر وقت من مردم این فرش را به پسرم بدهید اگر عادل باشد؛ آیا معنای این کلام آن است که به دخترم یا به پسر دیگرم ندهید. این کلمات مفهوم ندارد و موضوعی در کار نیست. این فرش را به پسر بدهد، دیگر موضوعی نیست که به دختر بدهد. این مفهوم نیست بلکه مفهوم آن است که کلام لازمه عقلی داشته باشد. وقتی کسی گفت «ان جائک زید فاکرمه»، اکرمه هیئت و معنای حرفی است و وضع عام و موضوع له خاص است و موضوع له خاص دیگر مفهوم ندارد چون مفهوم آن است که نوع یا سنخ حکم منتفی شود و چیزی که جزئی است مفهوم ندارد.[1]
پاسخ آخوند
امام میفرماید: آخوند میتواند از این اشکال اینگونه پاسخ بدهد که به نظر من وضع و موضوع به حروف مانند اسم، عام است. خصوصیت مربوط به موارد استعمال است؛ پس بین جمله «ان جائک زید فیجب اکرامه» و جمله «ان جائک زید فاکرمه» فرقی نیست. (البته امام به آخوند اشکال کرده است که ظاهراً آن اشکال صحیح نیست ولی از طرح آن صرفنظر میکنم.)
پاسخ امام
امام میفرماید: ولی به نظر ما میتوان پاسخ اشکال را از کلمات شیخ انصاری استفاده کرد. شیخ بحثی را مطرح کرده است که در جمله شرطیه گرچه شرط و جزاء مرتبطاند و شخص این حکم معلق بر این شرط شده است ولکن میتوانیم تنقیح مناط کنیم و بهوسیله تنقیح مناط الغای خصوصیت کنیم؛ یعنی به شخص آمدن و به شخص این اکرام کاری نداریم، مناسبت حکم و موضوع اقتضاء میکند که مراد نوع حکم باشد نه شخص حکم. گاهی از لسان دلیل و شدت حکم میتوان موضوع را فهمید. وقتی شارع میفرماید غیبت از زنای با محارم در خانه خدا بدتر است، معلوم است که غیبت خاصی را قصد کرده است؛ مثلاً غیبت معصومین یا نسبت ناروا به معصومین از زنای با محارم در خانه خدا بدتر است. در مانحن فیه وقتی میگوید «ان جائک زید فاکرمه»، فاکرمه خاص است چون وضع عام و موضوع له خاص است ولکن از باب مناسبت حکم و موضوع میگوییم این شرط با این جزاء است نه خصوص این شرط و این جزاء. مراد متکلم کلی است یعنی کلی اکرام عند کلی مجیء. پس با تنقیح مناط، خصوصیت شرط و جزاء حذف میشود و مراد شارع کلی است که درنتیجه مفهوم درست میشود و اگر زید نیامد هیچ اکرامی ندارد.