1400/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المفاهيم/الجملة الشرطية /بررسی کلام آخوند در اطلاق جمله شرطیه
بررسی کلام آخوند در اطلاق جمله شرطیه
آخوند فرمود: مفهوم شرط در صورتی ثابت میشود که شرط، علت منحصره جزاء باشد. آخوند فرمود: علیت منحصره اگر از راه اطلاق ثابت شود یا باید از طریق اطلاق حرف شرط یا از طریق اطلاق شرط یا از طریق شرطیت اثبات شود. در این صورت جمله شرطیه دلالت دارد بر علت بودن شرط برای جزاء و اگر قیدی برای شرط نیاورد، یعنی علت منحصره است. ایشان تشبیه میکند به بحث واجب نفسی واجب غیری. اگر امری بود که دلالت بر وجوب داشت و قیدی نداشت، وجوب نفسی است چون وجوب غیری قید میخواهد اما وجوب نفسی قید نمیخواهد.
آخوند میفرماید: حرف شرط یا شرط یا شرطیت، معانی حرفیاند. معنای حرفی جزئی است و جزئی قابل تقیید نیست و چیزی که قابل تقیید نیست، قابل اطلاق نیست. بهعبارتدیگر معنای حرفی قابل لحاظ نیست چون ما به ینظر و آلت است نه ما فیه ینظر. اگر به خود آلت نگاه کنیم، دیگر آلت نیست. اگر به معنای حرفی نگاه کردیم، معنای اسمی است. اگر معنای حرفی قابل لحاظ نیست پس نمیتوان آن را مقید کرد چون باید به خودش نگاه کرد و در آن صورت معنای اسمی است. پس اینکه ادات شرط یا جمله شرطیه مطلقاند و دلالت بر علت منحصره دارند، اشتباه است.
به آخوند اشکال کردهاند که این فرمایش آخوند صحیح نیست چون خود ایشان در موارد دیگری معنای حرفی را مطلق گرفتهاند. آخوند در بحث دلالت صیغه امر بر وجوب میفرماید: اطلاق صیغه دلالت میکند که امر بر وجوب است نه استحباب. معنای این کلام آن است که معنای حرفی میتواند مطلق باشد چون هیئت معنای حرفی است.
ثانیاً این کلام آخوند با مبنای خودش ناهماهنگ است چون مبنای ایشان آن است که وضع حروف عام و موضوع له عام و مستعمل فیه خاص است. ایشان میفرماید: حرف با اسم فرقی ندارد وضع و موضوع له در هر دو عام است. اطلاق و عموم دوتاست و اگر هم یکی باشند، حرف مثل اسم است و اسم قابل تقیید و اطلاق است.
استاد: معنای حروف، معنای حرفی است که وجود رابط است. آیا میتوان وجود رابط را مقید کرد؟ وجود رابط یعنی چیزی که قابل لحاظ مستقل نیست. معنای حرفی قابلتوجه مستقل و قابل اطلاق و تقیید نیست ولکن همیشه معنای حرفی طفیل یک معنای اسمی است و اگر آن معنای اسمی قابل تقیید بود معنای حرفی هم قابل تقیید است. بلکه هیچ معنای حرفی نیست الا اینکه مقید است. مثلاً وقتی میگوییم جاء زید من البصره، قید نسبت است یا قید جاء؟ آیا در جمله زید قائم فی الدار، معنای فی الدار آن است که قیام به زید نسبت داده شده است و این نسبت فی الدار است، یا اینکه قیام فی الدار به زید نسبت داده میشود؟ فی الدار گاهی قید قیام است و قیام مقید به زید نسبت داده میشود اما گاهی یک زید است و یک قیام و این نسبت فی الدار است. در این صورت معنای حرفی مقید است. معنای حرفی، وجود رابط است و جود رابط میتواند به ملاحظه معنای حرفی مقید شود.