1400/09/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المفاهيم/الجملة الشرطية /طرق اثبات علیت منحصره
راههای اثبات علیت منحصره در جمله شرطیه
آخوند خراسانی در بحث مفهوم شرط فرموده است: وقتی جمله شرطیه مفهوم دارد که چهار مطلب ثابت شود: 1- بین شرط و جزاء، تلازم است نه اتفاق. 2- بین شرط و جزاء ترتب باشد. 3- شرط علت جزاء باشد. 4- علیت منحصره باشد. اگر مطلب چهارم ثابت شود، سه مطلب قبلی هم ثابت میشود.
اگر بگوییم الا و لابد همیشه آمدن زید علت وجوب اکرام است، اگر نیامد، هیچ حکمی نخواهد بود.
آخوند میفرماید: مطلب چهارم قابلاثبات نیست لذا جمله شرطیه مفهوم ندارد. اگر قرینه بر علیت منحصره بود، جمله شرطیه مفهوم خواهد داشت. بعضی برای اثبات علیت منحصره راههای ذکر کردهاند؛ وضع یا مقدمات حکمت که قرینه عامه هستند. شاید کسی بگوید میتوانیم ثابت کنیم که در جمله شرطیه، شرط علت منحصره است. توضیح آنکه اگر قرینهای برخلاف اطلاق کلام بود، حمل بر تقیید میشود یا اگر قرینه بر انصراف وجود داشت، انصراف مانع از اطلاق است. یک نوع انصراف، انصراف از اکمل افراد است. علت منحصره اکمل از علت غیر منحصره است. اگر جملهای تلازم بین مقدم و تالی داشت و شرط دلالت بر تلازم دارد که اطلاق است یا ممکن است کسی از فاء تلازم بفهمد، پس اطلاق دارد. اطلاق همیشه مربوط به لفظ است نه عقل و در اینجا هم از لفظ، تلازم را میفهمیم. این تلازم، انصراف به اکمل افراد دارد که علیت منحصره است. شاهد آنکه اگر کلمه حیوان شنیده شود، معمولاً ذهن به سمت انسان نمیرود و انصراف به غیر انسان دارد. کسانی که اکمل افراد را دلیل بر انصراف میدانند، میگویند از لفظ موجود، ذهن سراغ خدا که اشرف موجودات است می ورد. تلازم، انصراف به تلازم علت و معلولی دارد چون اشرف افراد تلازم است و علیت منحصره اشرف افراد تلازم علت و معلولی است.
پاسخ آخوند
آخوند جواب میدهد: این کلام صغرویا و کبرویا اشکال دارد. اشکال صغروی آنکه علت منحصره اکمل و اشرف افراد نیست. اشکال کبروی آنکه بر فرض که اکمل افراد باشد، دلیل بر انصراف نیست.
علیت موضوع و محمول
به نظر میرسد اصل اینکه بحث را روی علیت ببریم که مقدم، علت و تالی، معلول باشد و علیت منحصره داشته باشند، دارای انحراف است. در شرح امثله گفته شده که ارسطو علت را چهار قسم میداند: فاعلی، مادی، صوری و غایی؛ اما این کلام ناقص نقل شده است، ارسطو علت را پنج قسم میداند که قسم پنجم موضوع است. در مانحن فیه که بحث جمله شرطیه است مقدم و تالی، علت مادی یا غایی یا صوری یا فاعلی نیست، بلکه علت به معنای موضوع و محمول یا مقدم و تالی است. هر علتی احکام خود را دارد. یکی از علتها، موضوع و محمول است و در مانحن فیه هم موضوع علت برای محمول است.
اینکه برخی گفتهاند علت منحصره، اشرف اقسام علت است؛ چون اگر جایی علت منحصره نباشد، معنایش صدور واحد از کثیر است؛ درحالیکه قاعده واحد میگوید: الواحد لا یصدر الا من الواحد یا الواحد لا عنه الا الواحد. در پاسخ توجیه میکنند که قاعده الواحد مربوط به واحد شخصی است نه واحد نوعی، یا توجیه میکنند که منافاتی با قاعده الواحد ندارد چون دو علت برای یک معلول نیست بلکه درواقع یک علت است چون قدر مشترک علت برای معلول است و قدر مشترک واحد است.
این بحثها بیراهه رفتن است و این قاعده مربوط به علت فاعلی است و بحث ما در علت موضوع یا مقدم است و قاعده الواحد یا قاعده انحصار ملاک نیست. در مانحن فیه شرط موضوع است و تالی محمول است و رابطه موضوع و محمول، رابطه وحدت و کثرت است. موضوع علت محمول است و اگر موضوع نباشد، محمول نخواهد بود و این همان مفهوم است. در این صورت بحثهای کفایه پیش نمیآید.