1400/09/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: النواهي/إقتضاء النهي عن الشيء /مقدمات دیگری برای مساله دلالت نهی بر فساد
دلالت نهی بر فساد یا دلالت منهی عنه بر فساد؟
آخوند دو مقدمه دیگر برای بحث دلالت نهی بر فساد مطرح کرده است: 1- اصل عملی در مسئله، 2- اقسام متعلقات نهی
قبل از ورود به این دو مطلب، یک نکته آن است که مثل آیتالله بروجردی بگوییم شش مقدمه دیگر لازم نبود و فقط مقدمهای که درباره معنای صحت و فساد است موردنیاز است. میتوان این مقدمات را حذف کرد و مقدمات دیگری را مطرح کرد.
یکی از مقدمات آن است که نهی دلالت بر فساد میکند یا منهی عنه دلالت بر فساد میکند؟ ظاهر عبارت همه علمای شیعه و سنی، دلالت نهی بر فساد است، اما از بعضی از استدلالهای مسئله، روشن میشود که دلالت منهی عنه بر فساد است. مثلاً صاحب معالم بحث میکند که دلالت نهی بر فساد بر اساس مطابقه یا التزام یا تضمن است. روشن است که در ذهن ایشان دلالت نهی بر فساد است. بعضی بحث کردهاند که چیزی که مفسده دارد نمیتواند مقرب باشد، معلوم میشود که در ذهن ایشان منهی عنه بوده است.
دلالت تحریم بر فساد
مقدمه دوم این است که باید تفکیک شود که بحث درباره نهی است یا درباره تحریم؟ شارع چیزی را نهی میکند و میفرماید: «دع الصلاه ایام اقرائک» (البته لفظ عبارت امر است ولی نهی معنا کنید) یا میفرماید: «لا تصل فی وبر ما لا یوکل لحمه»؛ این نهی است، اما گاهی میفرماید: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ[1] ﴾ در اینجا نه صیغه نهی است و نه ماده نهی، در این موارد آیا کلمه تحریم دلالت بر فساد میکند؟ وقتی شارع فرمود: عقد در ایام عده حرام است، آیا معنایش بطلان است؟
دلالت نهی لبی بر فساد
مقدمه سوم که مهمتر است این است که وقتی از دلالت نهی بر فساد بحث میکنیم، آیا بحث درباره نهی لفظی است یا اعم از نهی با دلیل لفظی و دلیل لبی است؟ روشن است که نهی به دلیل لفظی داخل در بحث است، ولی اگر اجماع یا دلیل عقلی داشتیم بر اینکه فلان عبادت را نباید انجام داد، آیا باطل است؟ اگر اجماع داشتیم بر اینکه عبادت یا معاملهای حرام است، یا از اجماع کشف کردیم که دلیل لفظی در مسئله بوده ولی به ما نرسیده است، اجماع دلیل لبی است و باید قدر متیقن را گرفت و قدر متیقن میگوید این کار حرام است ولی بطلان استفاده نمیشود، چون اجماع فقط قدر متیقن را که حرمت است اثبات میکند و لوازم آن را اثبات نمیکند.
اگر دلیل عقلی بود، باید مثل اجماع قدر متیقن گرفت و اطلاق ندارد، ولی لوازم دلیل عقلی، حجت هستند. اگر با دلیل عقلی قبح عبادتی اثبات شد، لوازم قبیح بودن اثبات میشود، لذا در نهی با دلیل عقلی، بطلان اثبات میشود.
نوع تعلق نهی
مقدمه بعدی بحث از نوع تعلق نهی به عمل است. مثلاً اگر کسی گوسفندی را سرقت کرد و آن را ذبح کرد، شارع از این ذبح نهی کرده است، آیا گوسفند آن لل حلال میشود؟ یا کسی سر گوسفند خود را با چاقوی غصبی برید، یا گوسفند خود را با چاقوی خودش در مسجد ذبح کرد، یا گوسفند خود را در مکان غصبی ذبح کرد، آیا گوسفند حلال میشود؟ مثلاً اگر کسی نذر کند که کفن نفروشد، چنانچه کفن فروخت، آیا این بیع او صحیح است؟ باید بین جایی که نهی به ذات عمل تعلق گرفته است با جایی که نهی به قید یا حالت یا شرط تعلق گرفته است، فرق بگذاریم. درجایی که نهی به ذات عمل تعلق گرفته است، باطل است اما درجایی که نهی به ذات عمل تعلق نگرفته است، باطل نیست.
حقیقی یا مجازی بودن عبادت یا معامله منهی عنه
مقدمه دیگر که باید بحث شود، این است که وقتی میگوییم نهی بر فساد عبادت یا معاملهای دلالت دارد، آیا کلمه عبادت یا معامله در معنای حقیقی به کار رفته است، یا در معنای جازی؟ ظاهر کلمات آن است که در معنای حقیقی به کار رفته است؛ مثلاً وقتی پیامبر فرمود: «لا تبع ما لیس عندک»، ظاهراً نهی از بیع در این کلام، حقیقت است، اما بیع فاسد یعنی بیع باطل که اصلاً بیع نیست، پس لا تبع مجاز است.
وهابیها میگویند در آیات و روایات اصلاً مجاز نداریم. این کلام صحیح نیست چون زیبایی کلام در به کار بردن مجاز است و موارد زیادی داریم که مجاز استفاده شده است.
شاید کسی بگوید بیع باطل اصلاً بیع نیست اما پیامبر عرفی صحبت میکند و عرف مردم این معاملات را صحیح میدانستند لذا پیامبر میفرماید: بیعی را که شما صحیح میدانید، من نهی میکنم. در این صورت این کلمه حقیقت است اما اگر کسی بگوید مراد پیامبر این است که چیزی را که میتوانست بیع باشد و نقلوانتقال باشد، من نهی میکنم، مجاز میشود و قرینهاش تشبیه و استعاره است.
این بحث به بحث صحیح و اعم هم مربوط میشود.