1400/08/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: النواهي/إقتضاء النهي عن الشيء /الفرق بین هذه المساله و مساله الاجتماع، هل المساله عقلیه او لفظیه
آخوند در بحث اجتماع امرونهی، دو تنبیه دیگر هم ذکر کرده است ولی چون ثمره عملی ندارد، صرفنظر میکنیم.
دلالت نهی بر فساد
این بحث در جایی است که امکان فساد باشد وگرنه اگر نهی به چیزی تعلق گرفت و امکان فساد نداشت، این بحث جایی ندارد. مثلاً در نهی از زنا و نهی از اکل میته، نمیتوان بحث کرد که آیا نهی دلالت بر فساد میکند؟ در مواردی مثل عبادات و معاملات این بحث جا دارد. همچنان که در نهی ارشادی روشن است که دلالت بر فساد میکند و نیازی به بحث ندارد. مثلاً اگر شارع از ربا یا معاملات غرری نهی کرد، نهی ارشاد به فساد به معامله است. باید در نهی مولوی بحث کرد که آیا دلالت بر فساد میکند، مثلاً شارع فرمود در معامله دروغ نگویید، اگر کسی در معامله دروغ گفت، آیا معامله صحیح است یا باطل؟ یا در بیع نهی از بیع عند النداء و امثال آن باید بحث کرد که آیا نهی دلالت بر فساد میکند؟ ولی اگر شارع زنی را نهی کرد از اینکه در ایام عادت، نماز نخواند، در اینجا بحث نمیشود که دلالت بر فساد میکند، زیرا ارشاد به بطلان است و بحثی لازم ندارد.
در کفایه چند مقدمه برای بحث از دلالت نهی بر فساد ذکر کرده است:
فرق مسئله نهی از عبادت با اجتماع امرونهی
چه فرقی بین این مسئله و مسئله اجتماع امرونهی وجود دارد؟ فرق این مسئله با مسئله قبلی، فرق صغری و کبری است. اگر در بحث قبلی گفتیم عبادت میتواند نهی داشته باشد، اینجا بحث میکنیم که آیا نهی دلالت بر فساد میکند[1] .
برخی گفتهاند: فرق این دو مسئله واضح است و وقتی دو مسئله ذاتاً متفاوتاند لازم نیست فرق دو مسئله را به جهات عرضی بیان کنیم. وقتی موضوع و محمول دو مسئله فرق دارد، تفاوت ذاتی است و دیگر نباید تفاوت به صغری و کبری که عرضی است مطرح شود. بهعبارتدیگر در بحث قبلی موضوع مسئله، اجتماع امرونهی است، آیا حکمی که به یک عنوان تعلقگرفته بهعنوان دیگر سرایت میکند؟ اگر یک معنون با دو عنوان داریم، حکم از یکی به دیگری سرایت میکند؟ اجتماع دو عنوان، موجب سرایت حکم از یکی به دیگری است، پس محمول سرایت است. موضوع در این بحث آن است که نهی موجب فساد است. در این بحث نهی و فساد، موضوع و محمول هستند و در بحث قبلی اجتماع و سرایت، موضوع و محمول هستند.
پاسخ میدهیم که مسئله اجتماع امرونهی را میتوان چندگونه تغییر عنوان داد، میتوان گفت بحث در سرایت و عدم سرایت است، میتوان گفت بحث این است که آیا تعدد عنوان موجب تعدد معنون میشود؟ میتوان گفت بحث در اجتماع امرونهی است. این بازی با کلمات است و حقیقت بحث را عوض نمیکند. آنچه از قدیم موردبحث بوده است، اجتماع امرونهی است و این اجتماع صغرای بحث نهی از عبادت است؛ لذا کلام آخوند صحیح است.
این سؤال پیش میآید که اگر مسئلهای صغرای مسئله دیگری شد، آیا داخل در مسائل اصول فقه میشود؟ اصول فقه از مسائلی بحث میکند که کبرای آن مسئله در قیاس استنباط قرار میگیرد ولی اگر نتیجه مسئلهای صغرای مسئله دیگری شد و نتیجه مسئله دیگر در قیاس استنباط قرار بگیرد، دیگر مسئله اصولی نخواهد بود.
اگر کسی بگوید هر چه در قیاس استنباط قرار بگیرد اصولی است، چه اینکه مقدمه قریب باشد و چه مقدمه بعید، میگوییم در این صورت تمام ادبیات و رجال و درایه هم اصولی خواهند بود.
در پاسخ این سؤال مطلبی را از آیتالله بروجردی در ابتدای بحث اجتماع امرونهی مطرح کردیم که ایشان موضوع علم اصول را الادله فی الفقه یا الحجه فی الفقه قرار دادهاند و همین درست است.
لفظی یا عقلی بودن بحث
آخوند فرموده است: آیا بحث دلالت نهی بر فساد، لفظی است یا عقلی؟ بهعبارتدیگر آیا از مباحث الفاظ است یا از مباحث عقلی؟ اگر مباحث عقلی باشد، قهراً غیر مستقلات عقلی خواهد بود. در کفایه میفرماید: برخی گفتهاند نهی دلالت بر فساد میکند (به دلالت مطابقه یا التزامیه یا تضمنیه) پس بحث لفظی است. کسانی که این مسئله را عقلی میدانند هم بهتبع ایشان در مباحث الفاظ ذکر کردهاند. [2]
برخی هم فریب کلمه نهی را خوردهاند و گفتهاند نهی مثل امر است پس بحث لفظی است. برخی کلمه نهی را عوض کردهاند و گفتهاند: هل النهی یکشف عن فساد المنهی عنه ام لا؟ بعضی هم گفتهاند: هل التحریم یکشف او یدل علی فساد المحرم ام لا؟
جواب آن است که با تغییر کلمات، بحث عوض نمیشود. بحث در این است که مواردی را میدانیم که عملی (خودش باشد و خودش) فاسد است. در عبادات و معاملات، معمولاً گفتهاند اصل بر فساد است و این معروف است (البته ما این را در بحث مکاسب نپذیرفتیم). در معاملات معنای اصل فساد، اصل عدم ترتب اثر یا استصحاب بقاء مال در ملک صاحبمال است. در عبادات هم اصل فساد است؛ چون تعبدیاند و میخواهیم به خدا نسبت بدهیم تا یقین نداریم، نباید به خدا نسبت بدهیم. میخواهیم بحث کنیم آیا علاوه بر اصل فساد، آیا نهی دلیل بر فساد است؟ این بحث لفظی نیست چون دلالت مطابقه یا تضمن یا التزامی وجود ندارد، نهی بر طلب ترک وضع شده است، آیا تلازم عقلی با فساد دارد؟ بهعبارتدیگر نهی لازمی دارد که لازم بیّن بالمعنی الاخص است و آن فساد است، در این صورت بحث غیر مستقلات عقلیه خواهد بود که مقدمهای را شرع بیان میکند و مقدمهای را عقل بیان میکند.
امام خمینی میفرماید: این مسئله؛ بحث عقلیه لفظیه است. شاید مراد امام همین باشد.