1400/08/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /عبادات مکروهه
عبادات مکروهه
بحث در این بود که برخی برای جواز اجتماع امرونهی به عبادات مکروهه استدلال کردهاند. از همه مشکلتر و مهمتر امثال روزه عاشورا است که هم عبادت است و هم مکروه است، خود روزه هم متعلق کراهت است. آخوند و دیگران توجیه میکنند که متعلق کراهت، تشبه به بنیامیه است وگرنه در روایات چنین چیزی نیست و میفرماید روزه عاشورا مکروه است. سؤال این است که چیزی که مکروه است یعنی مبغوض شارع است، چگونه میتواند موجب تقرب شود؟
از قدیم گفتهاند: کراهت در عبادت یعنی اقل ثوابا؛ ولی این کلام اینجا جاری نمیشود. کفایه هم که کراهت را اقل ثوابا میداند در موارد دیگر درست است ولی روزه عاشورا نمیتوانیم این حرف را بزنیم؛ زیرا جایی میتوانیم کراهت را به معنای اقل ثوابا بدانیم که یک عمل دو فرد داشته باشد و یک فرد از فرد دیگر ثواب کمتری داشته باشد. مثلاینکه قرائت قرآن بیش از هفت آیه از یک خانم در حال حیض از قرائت قرآن از همان خانم در غیر حال حیض ثواب کمتری دارد؛ اما در مانند روزه عاشورا اینگونه نیست و یک فرد است که هم عبادت است و هم مکروه است.
صورت سومی که در کفایه آمده است این است که اگر امر به عبادتی تعلق بگیرد و نهی بهعنوان ملازم با عبادت تعلق داشته باشد، مانند نماز در مکان تهمت که چون نماز است امر دارد و در مکان تهمت بودن هم نهی دارد، اما متعلق نهی نماز نیست بلکه در مکان تهمت بودن مکروه است چه نماز بخواند چه نماز نخواند. بهعبارتدیگر نسبت بین نماز و مکان تهمت عموم و خصوص من وجه است. در این صورت هم کراهت به معنای اقل ثوابا نیست؛ چون دو چیز جدا از هم هستند؛ مانند اینکه کسی در نماز به نامحرم نگاه کند، نماز مشکلی ندارد و نگاه به نامحرم حرام است.
پس اینکه کراهت به معنای اقل ثوابا است، نه در قسم اول درست است و نه در قسم سوم، بلکه در قسم دوم صحیح است. قسم دوم یعنی وقتی امرونهی به یک عبادت است اما آن عبادت بدل دارد.
توجیهات عبادات مکروهه
در روزه عاشورا یکراه این است که توجیه کنیم، چون وقتی چیزی خلاف دلیل عقلی است باید توجیه کنیم. توجیه به این است که 1- یا مانند امام خمینی روزه عاشورا را باطل بدانیم، پس امر نداریم و فقط نهی است. 2- یا مانند آخوند بگوییم روزه عاشورا مستحب است و ترک آن هم مستحب است و استحباب ترک از استحباب فعل اقوی است، البته این خلاف ظاهر است که نهی و کراهت را به استحباب معنا کنیم و شاهدی هم ندارد. 3-یا بگوییم وقتی امر به روزه است و نهی از روزه، یکی فعلی است و دیگری انشائی است و یا اینکه یکی مولوی است و دیگری ارشادی و یا اینکه یکی حقیقی است و دیگری مجازی است.
ولکن همه این توجیهات خلاف ظاهر است. حقیقت و مجاز دلیل میخواهد و ظاهر هر دو این است که حقیقتاند.
توجیه استاد
قسم دوم و سوم مشکلی ندارند، مثلاً نفس حمام بودن و نظافت خوب است اما نماز در حمام مکروه است. آنچه مشکل دارد روزه عاشورا است. اگر فرض کنیم یک نقطه صفر داریم که کسی شهادتین را بگوید و مسلمان بشود، نمازخواندن و روزه گرفتن و حج هم یک و دو و سه تا به بالا است. اگر کسی شهادتین را هم نگوید نمره او صفر است. اگر کافری باشد که چاقوکش است، هم کافر است و هم نمره منفی دارد. کسی که ده درجه زیر صفر است، مثلاً هم کافر است، هم دروغگو است و هم رباخوار است و شرابخوار است؛ اگر این شخص کاری کند که نمره منفی ده او منفی پنج شود، خوب است، بااینکه مستحق عقاب است و اهل جهنم هم هست. از قرآن هم این استفاده میشود، قرآن میفرماید: وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ.[1] عدهای اگر صدقه هم بدهند قبول نمیشود، زیرا آن نقطه صفر که شهادتین باشد را ندارد؛ اما کافری که صدقهاش قبول نمیشود، اگر صدقه بدهد خوب است. مثلاً درجایی زلزله شده است و کشورهای بیدین کمک میکنند، این خوب است. اگر صدقه نمیداد ده درجه زیر صفر است، وقتی صدقه میدهد به خدا نزدیک نشده است، اما به صفر نزدیک شده است. يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَني كُنْتُ تُراباً[2] کافر در قیامت میگوید ایکاش خاک میشدم، یعنی صفر میشدم. به صفر رسیدن برای بعضی خیلی خوب است و موجب کمال او میشود. این صدقه دادن هم قبول نیست چون کافر است و عملش مبغوض است، درعینحال مقرب است. کسی که پنج درجه زیر صفر است به خدا نزدیکتر است از کسی که ده درجه زیر صفر است. مشکل اصلی روزه عاشورا این است که عملی که مبعد انسان از خداست چگونه مقرب است؟ میتوان گفت: عملی که درعینحال زیر صفر است، مقرب هم هست گرچه قبول نیست. پس میتوان اینگونه تصور کرد که چیزی که مبعد است مقرب باشد، یا وقتی مقرب است مبعد باشد. اگر این قسم حل شود، قسم دوم و سوم قابل جواب هستند.