1400/07/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /نقد مقدمات آخوند خراسانی
مقدمه سوم آخوند خراسانی در عدم جواز اجتماع امرونهی
مقدمه سوم آخوند برای محال بودن اجتماع امرونهی این بود که تعدد عنوان موجب تعدد معنون نمیشود، بهعبارتدیگر یکچیز در عین اینکه یکچیز است میتواند عنوانهای مختلف داشته باشد. آخوند مثال میزند به اینکه ذات خدای متعال بسیط است و هیچ نوع تعدد و ترکیبی ندارد، درعینحال صفات جمال و جلال زیادی دارد، مثلاً عالم و قادر دو عنوان متعدد هستند ولی ذات خدای متعال واحد است. آخوند نتیجه میگیرد که صلات و غصب هم همینطور است و دو عنوان برای یک فعل هستند.
اینکه تعدد عنوان موجب تعدد معنون نمیشود را بهصورت کلی همگان قبول دارند، اگر هم کسی اشکال داشته باشد نسبت به برخی عناوین قبول ندارد، مثلاً در عناوین متأصل طوری است و در عناوین اعتباری طور دیگری است.
توضیح کلام آخوند
کلمات یا صفاتی که درباره خدای متعال بهکاربرده میشوند یا معنا دارند، یا معنا ندارند. اگر معنا ندارند درنتیجه (نعوذبالله) صفات کمال از خدای متعال سلب میشوند، یعنی نه علم و نه قدرت و نه کمالات دیگر در خدای متعال نیست. اگر بگوییم این کلمات معنا دارند اما ما نمیدانیم معنای آنها چیست، معنای این کلام تعطیل عقل از شناخت خداوند است. اگر بگوییم این کلمات معنا دارند و ما هم معنای آنها را میفهمیم، چنانچه از «الله عالمٌ» همان معنایی را بفهمیم که از «زید عالمٌ» میفهمیم، یعنی از این جمله زید ینکشف لدیه الاشیاء را میفهمیم، معنایش آن است که این الفاظ بین واجب و ممکن مشترک معنوی هستند، یعنی کلمه عالم در مورد خدا به همان معنایی به کار میرود که در مورد زید به کار میرود. چنانچه بگوییم معنای «الله عالمٌ» یا معنای «زید عالمٌ» تفاوت دارد، سر از کفر درمیآورد؛ چون معنای زید عالم یعنی او چیزی بلد است، اما خدا عالم است یعنی (نعوذبالله) خدا جاهل است چون جاهل بودن ضد عالم بودن است. اگر بگوییم معنای عالم در «الله عالم» و «زید عالم» فرق میکند، مشترک لفظی میشود و مشترک لفظی خلاف اصل و قاعده است.
صحیح آن است که عالم در «الله عالم» و «زید عالم» یک معنا دارد که مشترک معنوی میشود؛ اما برای اینکه شبیه نداشتن خدا را بگوییم ﴿وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ﴾[1] ، باید مسئله تشکیک و اختلاف مراتب را بگوییم؛ زید عالم است، یعنی زید چیز بلد است در مرتبه پایین و خدا عالم است، یعنی خدا چیز بلد است در مرتبه اعلی.
نتیجه این شد صفات خدای متعال معنا و مفهوم دارند و این مفاهیم از ذات مقدس خدا که بسیط منجمیعالجهات است انتزاع میشوند.
نقد استاد به مقدمه سوم آخوند خراسانی در عدم جواز اجتماع امرونهی
به نظر میرسد که این کلام از اساس نادرست است. این کلام نه با آیات قرآن جور درمیآید، نه با روایات و نه با استدلال عقلی. در اولین خطبه نهجالبلاغه میفرماید: «كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْه[2] » فعلاً با آیات و روایات کاری نداریم و به استدلال میپردازیم.
دیروز گفته شد که صفاتی که در مورد خدای متعال به کار میروند به یک معنا هستند، علم یعنی قدرت و قدرت یعنی علم مفهوما، در مصداق که روشن است یک هستند. توضیح آنکه رابطه بین لفظ و معنا، رابطه حقیقت و رقیقت است. اینکه همه از اسم گل خوششان میآید و کسی که کتاب طهارت و نجاست درس میدهد سعی میکند لفظ بول و غائط را به کار نبرد، همان رابطه بین لفظ و معناست. لفظ رقیق شده معناست و معنا حقیقت و اصل لفظ است. اگر بین لفظ و معنا این رابطه نباشد، هرجومرج میشود.
ابن کمونه میگفت: اگر (نعوذبالله) دو خدا داشته باشیم اما یک اسم دارند و هردو واجبالوجود باشند اشکالی ندارد. علامه در بدایه و نهایه اینطور جواب دادهاند: اگر مصداق متعدد است، نمیشود عنوان واحد باشد. اگر دو چیز هستند نمیتوانند یک اسم داشته باشند؛ چون رابطه بین لفظ و معنا، رابطه حقیقت و رقیقت است. اگر لفظ یکی است، پس یک خدا داریم.
عکس همین کلام را در مانحن فیه میگوییم، یعنی آنجا گفته شد نمیشود دو خدا یک اسم داشته باشند، در مانحن فیه هم نمیشود دو اسم برای یکچیز باشد. اگر اصل صحیح است عکس هم صحیح است، اگر اصل باطل است عکس هم باطل است. اگر نمیشود دو خدا یک اسم داشته باشند، عکسش هم صحیح است، یعنی نمیشود یک خدا دو اسم داشته باشد؛ چون رابطه بین لفظ و معنا، رابطه حقیقت و رقیقت است. پس اگر ذات خدا بسیط و واحد است، نمیتوانیم بگوییم هم قادر است و هم عالم است؛ مگر اینکه بگوییم عالم و قادر یکی هستند. نمیتوان از ذات مقدس خدای متعال عنوانهای متعدد درست کرد؛ بنابراین انتزاع عناوین متعدد از ذات بسیط منجمیعالجهات محال است. پس همه هزار اسم خدای متعال اسم اعظم هستند. در عالم، قهار بودن و جبار بودن هم هست، فقط در عالم علم پیداست قهاریت و جباریت پنهان است، در جبار جباریت پیداست علم پنهان است.
مقدمه سوم کفایه از اساس باطل است، وقتی این مقدمه باطل شد، نتیجه آخوند که اجتماع امرونهی محال است هم باطل میشود.