درس خارج فقه استاد احمد عابدی

1403/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/بیع مرابحه /شرایط بیع مرابحه

 

شرایط بیع مرابحه

شرط سوم: صدق بایع در إخبار

توافق تاجر و دلال در فروش مبیع و مالک شدن زیادی ثمن توسط دلال

اگر تاجری مالی را به دلال بدهد و بگوید این را بفروش و فلان مقدار به من بده و بیشتر از آن مال خودت؛ اولاً آیا این کار جایز است؟ ثانیاً آیا صحیح است یا باطل؟ ثالثاً اگر دلال فروخت، آیا می‌تواند اضافه را بردارد یا مال تاجر است؟

بررسی حکم خلف وعده

عبارتی از صاحب جواهر ذکر شد که فرمود اینکه تاجر به دلال می‌گوید هرچه اضافه فروختی مال خودت باشد، نوعی وعده است و وعده وجوب وفا ندارد. ابتدا ادله مسئله وفای به وعده را بررسی می‌کنیم.

آیات بحث شد و نتیجه این شد که وجوب وفای به وعده و حرمت تخلف از وعده را ثابت نمی‌کنند.

در میان علمای شیعه دو نفر گفته‌اند وفای به وعده واجب است؛ صاحب حدائق و مقدس اردبیلی.

مقدس اردبیلی در مجمع الفائده فرموده است خلف وعده حرام است و در جای دیگر می‌فرماید خلف وعده مکروه است. غیر از این دو نفر، همه علما فرموده‌اند که خلف وعده مکروه است و احتیاط آن است که به وعده عمل کند.

روایات

حدیث اول: وعنهم، عن ابن خالد، عن أبيه، عن عبدالله بن القاسم، عن أبي بصير، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: قال أمير المؤمنين (عليه السلام): إنّ لأهل الدين علامات يعرفون بها: صدق الحديث، وأداء الأمانة، ووفاء العهد، وصلة الأرحام، ورحمة الضعفاء، وقلّة المواقعة للنساء، ـ أو قال وقلّة المواتاة للنساء ـ، وبذل المعروف، وحسن الجوار، وسعة الخلق، واتّباع العلم، وما يقرب إلى الله ـ إلى أن قال: ـ إنّ المؤمن نفسه منه في شغل والناس منه في راحة إذا جن عليه الليل افترش وجهه، وسجد لله بمكارم بدنه يناجي الذي خلقه في فكاك رقبته ألا فهكذا فكونوا.[1]

وفای به وعده را در سیاق مسائلی قرار داده است که قطعاً واجب نیستند مثل قله المواقعه للنساء و حسن الجوار؛ بلکه این مسائل مکارم اخلاقی هستند. کسی هم نگفته است علامت‌های اهل دین، واجب است.

سند حدیث: عده من اصحابنا که موثق هستند از احمد بن محمد بن خالد و او از پدرش از عبدالله بن قاسم که درباره‌اش گفته‌اند: کذاب، ضعیف، غال.

حدیث دوم: بهذا الإِسناد عن أحدهما، عن أمير المؤمنين (عليه السلام) ـ في حديث ـ أنّه سأل رسول الله (صلّى الله عليه وآله) عن صفة المؤمن، فقال: عشرون خصلة في المؤمن، فإن لم تكن فيه لم يكمل إيمانه، إن من أخلاق المؤمنين يا علي الحاضرون الصلاة ، والمسارعون إلى الزكاة، والمطعمون للمسكين، الماسحون لرأس اليتيم، المطهرون أطمارهم، المتّزرون على أوساطهم، الَّذين إن حدّثوا لم يكذبوا، وإن وعدوا لم يخلفوا، وإن ائتمنوا لم يخونوا، وإن تكلّموا صدقوا، رُهبان الليل، أُسد بالنهار، صائمون النهار، قائمون الليل، لا يؤذون جاراً، ولا يتأذّى بهم جار، الذين مشيهم على الأرض هون، وخطاهم إلى بيوت الأرامل وعلى أثر الجنائز جعلنا الله وإياكم من المتقين[2] .

وفای به عهد در سیاق اموری است که قطعاً واجب نیستند و حضرت فرمود مؤمن کامل این صفات را دارد و معنایش این نیست که کسی که این صفات را ندارد فاسق است.

حدیث سوم: محمّد بن يعقوب، عن عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن بكر بن صالح، عن جعفر بن محمّد الهاشمي، عن إسماعيل بن عباد قال بكر: وأظنّني قد سمعته من إسماعيل، عن عبدالله بن بكير، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: إنّا لنحبّ من كان عاقلاً فهماً فقيهاً حليماً مدارياً صبوراً صدوقاً وفيّاً إنّ الله عزّ وجلّ خصّ الأنبياء بمكارم الأخلاق، فمن كانت فيه فليحمد الله على ذلك، ومن لم تكن فيه فليتضرّع إلى الله عزّ وجلّ وليسأله إيّاها، قال: قلت: جعلت فداك وما هنّ؟ قال: هنّ الورع والقناعة والصبر والشكر والحلم والحياء والسخاء والشجاعة والغيرة والبر وصدق الحديث وأداء الأمانة.[3]

دلالت حدیث روشن است که درباره مکارم اخلاق است.

سند حدیث: بکر بن صالح ضعیف است. جعفر بن محمد هاشمی توثیق ندارد. اسماعیل بن عباد توثیق ندارد. بکر بن صالح می‌گوید گمان می‌کنم از اسماعیل شنیده‌ام. عبدالله بن بکیر فطحی مذهب است ولی توثیق دارد.

حدیث چهارم: وعنهم، عن سهل بن زياد، عن بعض أصحابه، عن عبدالله بن سنان، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: قال رسول الله (صلّى الله عليه وآله): ثلاث من كنّ فيه كان منافقاً وإن صام وصلّى وزعم أنّه مسلم: من إذا ائتمن خان، وإذا حدث كذب، واذا وعد أخلف، إنّ الله عز وجل قال في كتابه ( إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الخَائِنِينَ ) وقال ( أَنَّ لَعْنَتَ اللهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ) وفي قوله ( وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولاً نَّبِيًّا).[4]

حدیث مرسل است و اعتبار ندارد.

این حدیث و احادیث مشابه آن که این سه صفت را نشانه منافق می‌داند. اولاً معلوم است که مراد این نیست که اگر کسی وعده داد و خلف وعده کرد، منافق است. منافق کسی است که ظاهر و باطنش فرق دارد و کسی که در دلش این است که کاری نکند ولی در ظاهر بگوید انجام می‌دهم، منافق است. ثانیاً به آیه شریفه استشهاد کرد و آیه ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولاً نَّبِيًّا﴾[5] را ذکر نمود. آیا این آیه دلالت می‌کند که تخلف وعده موجب نفاق است؟

حدیث پنجم: وعن علي، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حسن بن عطية، عن يزيد الصائغ، قال: قلت لأبي عبدالله (عليه السلام): رجل على هذا الأمر إن حدّث كذب، وإن وعد أخلف، وإن ائتمن خان، ما منزلته؟ قال: هي أدنى المنازل من الكفر وليس بكافر[6] .

یزید الصائغ در رجال معروف‌ترین فرد به دروغ‌گویی است.

حدیث می‌فرماید خلف وعده به کفر نزدیک است ولی کفر نیست، معلوم می‌شود حرام نیست.

حدیث ششم: وعن الحسين بن محمّد، عن محمّد بن جمهور، عن عبدالله بن عبدالرحمن الأصم، عن الهيثم بن واقد، عن محمّد بن مسلم ، عن محمّد بن سليمان، عن ابن مسكان، عن أبي حمزة، عن علي بن الحسين (عليه السلام) قال: إنّ المنافق ينهى ولا ينتهي، ويأمر بما لا يأتي، إذا قام إلى الصلاة اعترض، قلت: يا بن رسول الله وما الاعتراض؟ قال: الالتفات، وإذا ركع ربض، يمسي وهمه العشاء وهو مفطر، ويصبح وهمه النوم ولم يسهر، إن حدّثك كذبك، وإن ائتمنته خانك، وإن غبت إغتابك، وإن وعدك أخلفك[7] .

اولاً مراد منافق اخلاقی است نه منافق اصطلاحی و دلیلی نداریم که نفاق اخلاقی حرام است.

ثانیاً سند حدیث بسیار ضعیف است به دلیل وجود چند نفر ضعیف. علاوه بر آنکه طبقات روات رعایت نشده است و این روات از یکدیگر نقل نمی‌کنند. محمد بن جمهور اصحاب امام رضا علیه‌السلام است ولی توثیق ندارد. عبدالله بن عبدالرحمن ضعیف و غالی است. هیثم بن واقد توثیق ندارد. محمد بن مسلم در برخی از نسخه‌ها نیامده است. درباره محمد بن سلیمان گفته‌اند قابل‌اعتماد نیست.

حدیث هفتم: وعنه، عن ابن عيسى، عن ابن فضال والحجال، عن علي بن عقبة، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال: المؤمن أخو المؤمن عينه ودليله، لا يخونه ولا يظلمه، ولا يغشه ولا يعده عدة فيخلفه[8] .

اگر وعده‌ای داد و خلف وعده کرد، مفهوم لقب است که اضعف المفاهیم است.

سند حدیث: ابن عیسی موثق است. حسن بن علی بن فضال، فطحی مسلک است ولی معروف است که او ثقه است و در آخر عمر توبه کرده است. حجال یعنی عبدالله بن محمد اسدی مزخرف که انسان خوب و مورداطمینانی است. علی بن عقبه هم موثق است.

حدیث هشتم: محمد بن علي بن الحسين في (المجالس) عن أحمد بن محمد بن يحيى، عن أبيه، عن يعقوب بن يزيد، عن زياد بن مروان القندي، عن أبي وكيع، عن أبي إسحاق السبيعي، عن الحارث الأعور، عن علي عليه‌السلام قال، لا يصلح من الكذب جد ولا هزل، ولا أن يعد احدكم صبيه ثم لا يفي له، إن الكذب يهدي إلى الفجور والفجور يهدي[9] .

روشن است که مسئله تربیتی و اخلاقی است و اینکه دروغ انسان را به فجور و فجور به جهنم می‌کشاند. می‌خواهد بفرماید که عاقبت خوبی ندارد ولی حرمت تخلف وعده را نمی‌فهماند. وعده دادن موجب می‌شود که در آینده دروغ بگوید و دروغ موجب جهنمی شدن می‌شود.

سند حدیث: محمد بن علی بن حسین، شیخ صدوق نقل می‌کند از احمد بن محمد بن یحیی که از اشعری‌های قم است و توثیق ندارد. راه‌هایی برای توثیق او هست مثلاً برخی موثق‌ها از او نقل کرده‌اند یا اینکه صاحب یکی از اصول اربعمائه است. البته ائمه علیهم‌السلام درباره او فرموده‌اند تو هیچ‌گاه نجیب نمی‌شوی و اصحابت هم نجیب نیستند. ابی وکیع یعنی جراح مدائنی که آدم بدی نیست. ابی اسحاق سبیعی یعنی عمرو بن عبدالله که توثیق ندارد ولی اهل سنت او را موثق می‌دانند. حارث اعور یعنی حارث بن قیس که از اصحاب امیرالمؤمنین علیه‌السلام است.

حدیث نهم: وعن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة بن مهران، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال: قال: من عامل الناس فلم يظلمهم، وحدثهم فلم يكذبهم، ووعدهم فلم يخلفهم كان ممن حرمت غيبته، وكملت مروءته، وظهر عدله، ووجبت اخوته.[10]

کسی که خلف وعده نکند عادل است. معنای این کلام این نیست که اگر خلف وعده کند، فاسق و جایز الغیبه است. شاید کسی بگوید اگر کسی وعده کرد، عادل نیست ولی فاسق هم نیست.

سند حدیث: عثمان بن عیسی واقفی است.

نتیجه این شد که عموماً سند این احادیث ضعیف است و به خاطر کثرت روایات می‌گوییم احتیاط در عمل به وعده است و نباید خلف وعده کند. اجماع هم به دلیل همین روایات است که مجمعین فرموده‌اند احتیاط د خلف وعده نکردن است.

 


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج15، ص190، أبواب جهاد النفس، باب4، ح21، ط آل البيت.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج15، ص188، أبواب جهاد النفس، باب4، ح15، ط آل البيت.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج15، ص198، أبواب جهاد النفس، باب6، ح1، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج15، ص339، أبواب جهاد النفس، باب49، ح4، ط آل البيت.
[5] سوره مریم، آيه 54.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج15، ص340، أبواب جهاد النفس، باب49، ح6، ط آل البيت.
[7] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج15، ص342، أبواب جهاد النفس، باب49، ح11، ط آل البيت.
[8] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج12، ص205، أبواب احكام العشرة في السفر والحضر، باب122، ح6، ط آل البيت.
[9] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج12، ص250، أبواب احكام العشرة في السفر والحضر، باب140، ح3، ط آل البيت.
[10] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج12، ص278، أبواب احكام العشرة في السفر والحضر، باب152، ح12، ط آل البيت.