1402/11/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/ورشکستگی شرکتها /اصل احترام مال مردم
اصل احترام مال مردم
این قاعده که مال مردم حرمت دارد، عقلایی است و از قرآن، روایات، اجماع و عقل نیز میتوان دلیل آورد. برخی از آیات مطرح شد.
استدلال به روایات
در آیه شریفه ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهادَةُ بَيْنِكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَيْرِكُمْ﴾[1] غیرکم یعنی غیرمسلمان. بر اساس این آیه اگر مسلمانی در شهر غیر مسلمین خواست وصیت کند، با خوف از بین رفتن وصیت، میتواند نزد دو غیرمسلمان وصیت کند.
عنوان باب 20 از کتاب الوصایا چنین است: «بَابُ ثُبُوتِ الْوَصِيَّةِ بِشَهَادَةِ مُسْلِمَيْنِ عَدْلَيْنِ وَ بِشَهَادَةِ ذِمِّيَّيْنِ مَعَ الضَّرُورَةِ وَ عَدَمِ وُجُودِ الْمُسْلِم».
حدیث اول: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ شَهَادَةِ أَهْلِ الْمِلَلِ هَلْ تَجُوزُ عَلَى رَجُلٍ مُسْلِمٍ مِنْ غَيْرِ أَهْلِ مِلَّتِهِمْ فَقَالَ لَا إِلَّا أَنْ لَا يُوجَدَ فِي تِلْكَ الْحَالِ غَيْرُهُمْ وَ إِنْ لَمْ يُوجَدْ غَيْرُهُمْ جَازَتْ شَهَادَتُهُمْ فِي الْوَصِيَّةِ لِأَنَّهُ لَا يَصْلُحُ ذَهَابُ حَقِّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ لَا تَبْطُلُ وَصِيَّتُهُ[2] .
سند حدیث: محمد ین یعقوب کلینی از محمد بن یحیی عطار اشعری قمی نقل میکند و وی از بزرگان است.
بررسی وثاقت احمد بن محمد بن عیسی
احمد بن محمد بن عیسی بسیار معروف است و در چند هزار حدیث کافی وجود دارد. احمد بن محمد بن عیسی بن عبدالله بن مالک بن سعد بن احوص بن سائب بن عامر. ابن عامر جد اعلای او از اصحاب پیامبر اکرم بوده و احتمالاً در جنگ صفین شهید شده است و پیامبر در حق او فرمود: اللهم اجعله من الاکبرین. سعد از اولین کسانی است که به قم آمده است. در رجال نجاشی درباره احمد بن محمد، مفصل سخن گفته است ولی این مطلب را ذکر نکرده است که موثق است. تقریباً همه فقها در کتابهای فقهی، احادیث ایشان را قبول دارند.
درباره احمد بن محمد بن عیسی سه مطلب ذکر میشود:
اول: احمد بن ابیعبدالله (احمد بن محمد بن خالد برقی که معاصر اوست) توسط احمد بن محمد بن عیسی از قم اخراج شد به اتهام اینکه از ضعفا نقل میکند. پس از مدتی به این نتیجه رسید که اشتباه کرده است و او را به قم بازگرداند و در تشییعجنازه او پابرهنه شرکت کرد.
دوم: احمد بن محمد بن عیسی معمولاً از ابن محبوب نقل نمیکند بااینکه حسن بن محبوب از بزرگان است. علت این مطلب آن است که وی معتقد است ابن محبوب از ابی حمزه ثمالی نقل کرده است و این دلیل بر ضعف اوست چون ابوحمزه متوفای سال 150 است و ابن محبوب متولد سال 150 و متوفای سال 225 است و نمیشود که از او حدیث نقل کند و لذا ابن محبوب اعتبار ندارد. در این حدیث احمد بن محمد بن عیسی از ابن محبوب نقل کرده است، یعنی پشیمان شده است. صحیح آن است که احمد بن محمد بن عیسی حدیث را از ابن محبوب از ابوحمزه نقل کرده است؛ شاهد آنکه در یک نسخه از رجال مامقانی آمده است که وی گفته درجایی دیده است که ابوحمزه بوده است؛ یعنی مشکل زمانی وجود ندارد.
سوم: عبدالله بن مغیره از اصحاب اجماع و معتبر است ولی احمد بن محمد بن عیسی گفته است من از عبدالله بن مغیره نقل نمیکنم. درحالیکه در بحث نماز جمعه در کتاب تهذیب روایتی با این سند هست: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَة.[3]
از این مطالب سهگانه روشن میشود که احمد بن محمد بن عیسی بسیار سختگیر و تندرو بوده است و بعداً پشیمان میشد. شاید نجاشی به این دلیل تصریح به توثیق وی نکرده است.
در اصول کافی در بحث اشاره و نص بر امام هادی علیهالسلام حدیثی از احمد بن محمد بن عیسی نقل شده است و حدیث بسیار مفصل است. حدیث این است که امام جواد علیهالسلام مدتی مریض بود. احمد بن محمد بن عیسی هر شب وقت نماز شب به خانه امام جواد علیهالسلام رجوع میکرد تا احوال امام را بپرسد. خادم امام میگفت که الآن زمان خوبی نیست، شما در اتاق دیگری باش و من احوال ایشان را میپرسم و به شما اطلاع میدهم. یک روز که آمد، امام به خادم گفت وقتی این فرد رفت، بیا که وصیت کنم. خادم حال امام را به او اطلاع داد و به او گفت شما بروید ولی احمد بن محمد نرفت و در اتاق پشتی پنهان شد تا صدای امام را بشنود. حضرت به خادم گفت چند روز آینده من از دنیا میروم و جانشین من فرزندم علی است و هر آنچه امام رضا علیهالسلام درباره من گفته است درباره او هم هست یعنی او امام است و باید از او اطاعت کنید. احمد بن محمد به خادم گفت امام چه وصیتی کرد. خادم گفت مگر تو نرفته بودی؟! گفت نه من در اتاق پشتی گوش میکردم. خادم گفت امام به من وصیت کرد. احمد بن محمد گفت من همه را شنیدم. (این تجسس است و تجسس گناه کبیره است و فسق است.) پس از شهادت امام جواد علیهالسلام، خادم وصیت امام را در ده ورق نوشته بود و به افراد داده بود. کسی گفت شاهد این وصیت کیست؟ خادم گفت شاهد این وصیت احمد بن محمد بن عیسی است. احمد بن محمد بن عیسی را آوردند تا شهادت بدهد ولی او گفت من شهادت نمیدهم. (کتمان شهادت از بزرگترین گناهان است). پس از تهدید او و اینکه کتمان شهادت گناه است، حاضر شد که شهادت بدهد[4] .
طبق این روایت سرپیچی از فرمان امام، تجسس و کتمان شهادت در مسئله امامت، فسق هستند و با عدالت و وثاقت سازگار نیست. با توجه به این روایت چرا همه فقها روایات او را موثق میدانند؟
یک توجیه آن است که گرچه سند روایت صحیح است، اما روایت درست نیست. توجیه دیگر آن است که این حدیث در اصول کافی است و معمولاً فقها فروع کافی را مطالعه میکنند و این حدیث را ندیدهاند. شاید عدم توثیق توسط نجاشی، به دلیل این روایت باشد.
نتیجه آنکه روایات احمد بن محمد بن عیسی تلقی به قبول شده است.