1402/11/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/ورشکستگی شرکتها /سلب مالکیت
سلب مالکیت
آیا سلب مالکیت جایز است؟ مصادره کردن اموال از همین باب است. در بحث ورشکستگی، این مسئله اینگونه مطرح میشود: اگر شخص یا شرکتی ورشکست شد آیا حاکم شرع میتواند حکم به سلب مالکیت بدهد و اموال آن را به طلبکاران بدهد؟ در فقه هم نمونههایی دارد.
بُرنو (از علمای وهابیت و ظاهراً اهل فلسطین) در موسوعه قواعد الفقهیه مینویسد:
«لا يجوز لأحد أن يأخذ مال أحد بلا سبب شرعي؛ و في لفظ: لا ينزع شيء من يد أحد إلا بحقّ ثابت معروف ؛ و في لفظ: ليس لأحد أن يحدث مرجاً في ملك غيره و لا يتّخذ فيه نهراً و لا بئراً و لا مزرعة إلا بإذن صاحبه و لصاحبه أن يحدث ذلك كلّه»[1] .
او میگوید: اخذ مال مردم و استیلاء بر مال مردم حرام است. سپس مثال میزند: «من أمثلة هاتين القاعدتين و مسائلهما:
1- لا يجوز للحاكم أن يأخذ المال لنفسه، أو لبيت المال على وجه التّعزير، بل يمسك ما أخذ مدّة لينزجر ثمّ يعيده الحاكم إليه، وإلا كان غاصباً ظالماً. 2- و منها: إذا التقط شخص لقطة بِنيَّة تملّكها - لا تعريفها - كان غاصباً ضامناً. 3- و منها: الضّرائب المتنوعة التي تفرض على النّاس بحجّة المصلحة العامّة ضرائب ظالمة ومن أكل أموال النّاس بالباطل. 4- و منها: لا يجوز لأحد أن يشقّ طريقاً في أرض غيره بغير إذنه. ولا يجعل من أرض غيره مسرحاً لدوابه ومرعى».
اصل اولی و قاعده کلی در عدم جواز سلب مالکیت یا اصل احترام مال مردم
شاید این قاعده نیاز به بحث نداشته باشد و معمولاً کتابهای قواعد فقهی چنین قاعدهای ندارند؛ زیرا روشن است و هر عاقلی قبول دارد که مال مردم محترم است. ما این قاعده را بحث میکنیم؛ زیرا مسائلی روشن خواهد شد، سپس موارد استثنا را بحث خواهیم کرد و این مسئله را طرح میکنیم که آیا این قاعده عند الحجر تخصیص خورده است؟
استدلال به قرآن کریم
1- ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ﴾[2] .
کسی که از خانهاش بهناحق بیرون شده است اجازه دارد که از خود دفاع کند و جنگ نماید. «بغیرحق» قید توضیحی است نه قید احترازی. این آیه دلالت دارد کسی که از مالش بیرون رانده شد، اجازه جنگ و دفاع دارد؛ یعنی مال احترام دارد و بهاندازهای است که میتواند برای آن جان فدا کند. کمااینکه قطع نماز حرام است؛ اما وقتی دید مال او را میبرند، میتواند عبادت را قطع کند. بهترین مثال برای این مطلب مردم غزه هستند.
2- ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾[3] .
فیء و غنیمت مال فقراء مهاجرین است که از مال خود بیرون رانده شدهاند، یعنی بیرون راندن از مال حرام است و اگر بیرون رانده شدند، غنیمت و فیء به آنها پرداخت میشود.
3- ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[4] .
کافری که با شما جنگ ندارد و شما را از خانهتان خارج نکردهاند، خدا نگفته است به آنها احسان نکنید؛ بلکه خدا میگوید با کسی جنگ کنید که به شما میجنگد و شما را از خانه و کاشانه بیرون میکند، ولایت این افراد را نداشته باشید.
4- ﴿فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ﴾[5] .
5- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا﴾[6] .
جان را در کنار مال قرار داده است اولاً و دفاع از مال، در راه خدا جنگکردن است ثانیاً.
این آیات دلالت دارد که مال احترام دارد و حفظ آن واجب است.
استدلال به روایات
1- این روایت در شیعه و سنی متواتر است که پیامبر خدا در حجه الوداع (حجه البلاغ) فرمود: «فان دماءكم وأموالكم عليكم حرام كحرمة يومكم هذا في شهركم هذا في بلدكم هذا»[7] .
مال حرمت دارد؛ یعنی محل احتیاط است. در این حدیث مال و عرض و خون کنار هم ذکر شده است.
2- «لاَ يَأْخُذَنَّ أَحَدُكُمْ مَتَاعَ أَخِيهِ جَادّاً وَ لاَ لاَعِباً مَنْ أَخَذَ عَصَا أَخِيهِ فَلْيَرُدَّهَا[8] ».
3- «لاَ يَحِلُّ مَالُ اِمْرِئٍ مُسْلِمٍ إِلاَّ بِطِيبَةِ نَفْسٍ مِنْهُ»[9] .