1402/10/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/ورشکستگی شرکتها /اثبات ادعای افلاس
اثبات ادعای افلاس
بررسی روایات عدم حجیت علم قاضی
عنوان باب دوم از ابواب مقدمات الحدود چنین است: «بَابُ أَنَّ كُلَّ مَنْ خَالَفَ الشَّرْعَ فَعَلَيْهِ حَدٌّ أَوْ تَعْزِير».[1]
حدیث اول: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالُوا لِسَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ- أَ رَأَيْتَ لَوْ وَجَدْتَ عَلَى بَطْنِ امْرَأَتِكَ رَجُلًا مَا كُنْتَ صَانِعاً بِهِ قَالَ كُنْتُ أَضْرِبُهُ بِالسَّيْفِ قَالَ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ مَا ذَا يَا سَعْدُ- فَقَالَ سَعْدٌ قَالُوا لَوْ وَجَدْتَ عَلَى بَطْنِ امْرَأَتِكَ رَجُلًا مَا كُنْتَ صَانِعاً بِهِ فَقُلْتُ أَضْرِبُهُ بِالسَّيْفِ فَقَالَ يَا سَعْدُ فَكَيْفَ بِالْأَرْبَعَةِ الشُّهُودِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص- بَعْدَ رَأْيِ عَيْنِي وَ عِلْمِ اللَّهِ أَنْ قَدْ فَعَلَ قَالَ إِي وَ اللَّهِ بَعْدَ رَأْيِ عَيْنِكَ وَ عِلْمِ اللَّهِ أَنْ قَدْ فَعَلَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ جَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ حَدّاً وَ جَعَلَ لِمَنْ تَعَدَّى ذَلِكَ الْحَدَّ حَدّاً.[2]
ممکن است کسی بگوید این حدیث دلالت میکند که اگر قاضی با چشم خود هم ببیند زنا شده است، حق ندارد قضاوت کند بلکه باید چهار شاهد عادل شهادت بدهند. ظاهر حدیث این است که فرقی بین زوج و قاضی نیست و فرقی هم بین ثبوت زنا و اجرای حکم زنا نیست.
سند حدیث: کلینی از عده من اصحابنا نقل میکند که موثق هستند. احمد بن محمد بن عیسی کسی است که کلینی زیاد از او نقل کرده است و ایشان رئیس قمیها بوده است و قمیها نیز در آن دوره بسیار سختگیر بودهاند.
حسین بن سعید اهوازی هم در قم بوده است و موثق است. فضاله بن ایوب و داود بن فرقد نیز موثق هستند.
از امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره سعد بن عباده نقل شده است: «أول من جرأ الناس علينا سعد بن عبادة فتح بابا ولجه غيره و أضرم نارا كان لهبها عليه و ضوءها لأعدائه[3] ». طبق این حدیث باید آدم بدی باشد که مردم را علیه اهلبیت علیهمالسلام شورانده است. ولکن فرد بزرگی بوده است. ازنظر جسمی هم هیکل بزرگی داشته و ازنظر شرافت هم دارای خانواده بزرگی است. حتی گفته شده است که از روزی که پیامبر به مدینه وارد شد تا آخر عمر مبارک رسول خدا هرروز یک کاسه آبگوشت برای پیامبر میبرد. غیر از جنگ بدر در همه جنگها حضور داشته است و پرچم انصار در دست او بوده است. عیب سعد بن عباده این است که وقتی خواستند برای ابوبکر بیعت بگیرند، بیعت نکرد و به دمشق فرار کرد. گفته شده است در دمشق هم جنها او را کشتند. پسازآنکه خالد بن ولید را بهعنوان متهم قتل سعد بن عباده به محکمه بردند، او گفت جنها او را کشتند. میگویند او ایستاده ادرار کرد و روی جنها ریخت و او را کشتند.
شاعری در شعرش گفته است: نمیدانم چرا سعد ایستاده ادرار کرد و جنها او را کشتند اما صدها نفر ایستاده ادرار میکنند ولی آنها را نمیکشند.
این قضیه دروغ خالد بن ولید است. شیخ طوسی در تلخیص الشافی میفرماید: سعد بن عباده مردم را به بیعت با حضرت امیر علیهالسلام دعوت میکرد و با ابوبکر مخالفت میکرد. وقتی مردم حرف سعد بن عباده را نپذیرفتند، او تهدید به قتل شد و از ترس جانش به دمشق رفت. عمر از ترس اینکه او در دمشق علیه ابوبکر تبلیغ کند، دستور داد او را در دمشق کشتند.
سعد بن عباده موثق است و احادیث او پذیرفته میشود. مامقانی در کتاب تلخیص المقال گفته است: سعد بن عباده ثقه فی الحدیث. شیخ طوسی او را از اصحاب امیرالمؤمنین علیهالسلام ذکر کرده است و فرموده است: ثقه.
حدیثی که از امیرالمؤمنین علیهالسلام خوانده شد که گذشته از اینکه سند ندارد، جعلی است و با واقعیت تاریخ سازگار نیست.
صاحب وسائل در ادامه این حدیث میفرماید: وَ رَوَاهُ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حُسَيْنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ أَبِي مَخْلَدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع نَحْوَهُ وَ زَادَ وَ جَعَلَ مَا دُونَ الْأَرْبَعَةِ الشُّهَدَاءِ مَسْتُوراً عَلَى الْمُسْلِمِينَ. ولی دو سطر بعد میفرماید: وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ.[4] صحیح علی بن حسن بن رباط است. عمرو بن عثمان و علی بن حسن بن رباط موثق هستند. ابی مخلد، اسم وی معلوم نیست و تقریباً هفت نفر بهعنوان ابی مخلد ذکر شده است که هیچیک توثیق ندارند. از اصحاب امام صادق علیهالسلام بوده است و اگر کسی مانند شیخ مفید همه اصحاب امام صادق را موثق بداند، ابی مخلد هم موثق میشود. بله اگر محمد بن ابی عمیر از کسی نقل کند، دلیل بر وثاقت میشود و ابن ابی عمیر از او نقل کرده است ولکن این دلیل بر وثاقت نیست.
حدیث دوم: «وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ حَدّاً وَ جَعَلَ عَلَى مَنْ تَعَدَّى حَدّاً مِنْ حُدُودِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَدّاً وَ جَعَلَ مَا دُونَ الْأَرْبَعَةِ الشُّهَدَاءِ مَسْتُوراً عَلَى الْمُسْلِمِينَ»[5] .
این حدیث تتمه حدیث اول است. این دو حدیث دلالت میکنند بر اینکه اگر کسی با چشم خود زنا را دید، زنا ثابت نمیشود و حد ندارد.
ولکن این دو حدیث دلیل بر عدم حجیت علم قاضی نیستند زیرا این دو حدیث مربوط به زنا هستند. در سوره نور میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[6] . در مورد داستان افک هم میفرماید: ﴿لَوْلَا جَاؤُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاء فَأُوْلَئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ﴾[7] . یعنی اگر کسی با چشم خود دید و دو یا سه شاهد هم دارد، دروغ میگوید. معنای صریح آن است که شارع به عمل خاص، زنا نمیگوید بلکه عمل خاصی که چهار نفر دیده باشند و شهادت هم بدهند، زنا است؛ بنابراین اگر با چشم خود ببیند، زنای با حد شرعی نیست بلکه عمل خاص با چهار شاهد عادل، زنا است و حد شرعی دارد.