1402/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/ورشکستگی شرکتها /اثبات ادعای افلاس
یکی دیگر از آیات که ممکن است برای حجیت علم قاضی به آن استدلال شود، آیه 36 سوره اسراء است: ﴿وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا﴾[1] .
تقریب استدلال: آیه میفرماید فقط به علم اعتماد کنید و از علم پیروی کنید. بحث ما هم درباره حجیت علم قاضی است. آیه میفرماید: «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا»؛ یعنی به شنیدن و دیدن اعتماد نکنید بلکه به علم اعتماد کنید، چون شما علت و انگیزه را ندیدهاید مثلاً کسی که روزه میخورد، انگیزهاش را نمیدانید که آیا غافل است؟ چون اعضای نفس با نفس متحد است لذا اولئک که برای اشاره به ذوی العقول است، آمده است.
اگر کلامی فلسفی بحث کنیم، فؤاد با عقل و علم یکی است، چون انسان فقط نفس و بدن دارد و فؤاد همان عقل و روح و فطرت و وجدان و ... است؛ یعنی آنچه را تعقل میکنید و میاندیشید، مورد سؤال خواهد بود. اگر عرفانی بحث کنیم، روح یکچیز است، سرّ چیز دیگری است، فؤاد و خفی و اخفی و قلب و عقل و ... هرکدام با دیگری فرق دارد.
قرطبی در تفسیر خود (نام این کتاب «جامع احکام القرآن» است نه «الجامع لاحکام القرآن» که مشهور شده و روی جلد کتاب هم چاپ شده است؛ چون قرطبی در کتاب التذکره مینویسد در کتاب جامع احکام القرآن چنین گفتهام) مینویسد: «قوله تعالى: (وَلا تَقْفُ) أَيْ لَا تَتْبَعُ مَا لَا تَعْلَمُ وَلَا يَعْنِيكَ. قَالَ قَتَادَةُ: لَا تَقُلْ رَأَيْتُ وَأَنْتَ لَمْ تَرَ، وَسَمِعْتَ وَأَنْتَ لَمْ تَسْمَعْ، وَعَلِمْتَ وَأَنْتَ لَمْ تَعْلَمْ، وَقَالَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا. قَالَ مُجَاهِدٌ: لَا تَذُمَّ أَحَدًا بِمَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ، وَقَالَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا أَيْضًا. وَقَالَ مُحَمَّدُ ابْنُ الْحَنَفِيَّةِ: هِيَ شَهَادَةُ الزُّورِ. وقال القتبي: المعنى لا تتبع الحدس وَالظُّنُونَ، وَكُلُّهَا مُتَقَارِبَةٌ. وَأَصْلُ الْقَفْوِ الْبُهْتُ وَالْقَذْفُ بِالْبَاطِلِ، وَمِنْهُ قَوْلُهُ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ:" نَحْنُ بنو النضر ابن كِنَانَةَ لَا نَقْفُو أُمَّنَا وَلَا نَنْتَفِي مِنْ أَبِينَا" أَيْ لَا نَسُبُّ أُمَّنَا. وَقَالَ الْكُمَيْتُ:
فَلَا أَرْمِي الْبَرِيءَ بِغَيْرِ ذَنْبٍ ... وَلَا أَقْفُو الْحَوَاصِنَ إِنْ قُفِينَا
يُقَالُ: قَفَوْتُهُ أَقْفُوهُ، وَقُفْتُهُ أَقُوفُهُ، وَقَفَّيْتُهُ إِذَا اتَّبَعْتُ أَثَرَهُ. وَمِنْهُ الْقَافَةُ لتتبعهم الآثار وقافية كل شي آخِرُهُ، وَمِنْهُ قَافِيَةُ الشِّعْرِ، لِأَنَّهَا تَقْفُو الْبَيْتَ. وَمِنْهُ اسْمُ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ المقفى، لأنه جاء آخر الأنبياء. ومنه القائد، وَهُوَ الَّذِي يَتْبَعُ أَثَرَ الشَّبَهِ. يُقَالُ: قَافَ الْقَائِفُ يَقُوفُ إِذَا فَعَلَ ذَلِكَ. وَتَقُولُ: فَقُوتُ لِلْأَثَرِ، بِتَقْدِيمِ الْفَاءِ عَلَى الْقَافِ. ابْنُ عَطِيَّةَ: وَيُشْبِهُ أَنْ يَكُونَ هَذَا مِنْ تَلَعُّبِ الْعَرَبِ فِي بَعْضِ الْأَلْفَاظِ، كَمَا قَالُوا: رَعَمْلِي فِي لَعَمْرِي. وَحَكَى الطَّبَرِيُّ عَنْ فِرْقَةٍ آنها قَالَتْ: قَفَا وَقَافَ، مِثْلُ عَتَا وَعَاتَ. وَذَهَبَ مُنْذِرُ بْنُ سَعِيدٍ إِلَى أَنْ قَفَا وَقَافَ مِثْلُ جَبَذَ وَجَذَبَ. وَبِالْجُمْلَةِ فَهَذِهِ الْآيَةُ تَنْهَى عَنْ قَوْلِ الزُّورِ وَالْقَذْفِ، وَمَا أَشْبَهَ ذَلِكَ مِنَ الْأَقْوَالِ الْكَاذِبَةِ وَالرَّدِيئَةِ[2] ».
سپس بحث میکند آیا با قیافهشناسی میتوان بچهای را به کسی نسبت داد؟
علامه در تفسیر المیزان میفرماید: این آیه دلالت دارد بر اینکه انسان باید طبق فطرت انسانی خود عمل کند و فطرت انسانی، عمل کردن به علم و از غری علم پیروی نکردن است. سپس میفرماید: «فيكون المسئول هو القافي يسأل عن سمعه وبصره وفؤاده كيف استعملها؟ وفيما استعملها؟[3] ».
علامه میفرماید: کسی که از او سؤال میشود، سمع و بصر و فؤاد است.
در حدیث هست که: «سأل رسول الله عن جبرئیل الوقت؟» جبرئیل عرض کرد: «لا نعم». میگویند قطعاً راوی این حدیث فارس بوده است؛ چون در فارسی گفته میشود: وقت را از او سؤال کردم، ولی در عربی گفته میشود: سئلت هذا الرجل عن الوقت. در عربی وقتی میگویند: ﴿كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا﴾، عنه از متعلقات مسئول است یعنی مسئول عنه. معنای آیه این است که سمع و بصر و فؤاد، مسئول عنه هستند؛ یعنی درباره آنها میپرسیم نه اینکه از سمع و بصر و فؤاد میپرسیم. علامه آیه را فارسی گرفته است. در عربی «عن» را بر سر شیء میآورند اما در فارسی «از» بر سر شخص میآورند. معنای آیه این است که از انسان میپرسیم چشم و گوش و فؤاد را چه کار کردید؟ نه آنکه از چشم و گوش و فؤاد سؤال شود. مسئول عنه در عربی شیء است ولی در فارسی فرد سؤال شونده است.
علامه فرمود: آیه مطلبی فطری انسان را میفرماید که انسان باید به علم عمل کند و از غیر علم پیروی نکند. این کلام در بحث غیر فقهی صحیح است اما در بحث فقهی آیه چنین دلالتی ندارد بلکه فقط میفرماید غیر علم را پیروی نکنید و آیه مفهوم ندارد و نسبت به اینکه از چیزی پیروی کنید، ساکت است. بهعبارتدیگر این آیه در مقام آن است که تهمت نزنید و مانند آیه ﴿وَ لَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا﴾[4] است. آیه میفرماید: تهمت را پیروی نکنید لذا ازنظر فقهی دلالت بر مباحثی که علامه فرموده است، ندارد. این چند آیه سوره اسراء بحثهای اخلاقی را مطرح کرده است و برای بحث فقهی دلیل نمیشوند. از آیه ﴿وَ قَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا﴾[5] تا آیه ﴿ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَّدْحُورًا﴾[6] حکمت عملی و اخلاق است.