1402/09/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/ورشکستگی شرکتها /اثبات ادعای افلاس
کلام سید مرتضی نقل شد و ادعای اجماع ایشان نیز مطرح شد. ادعای اجماع قابلپذیرش نیست زیرا اولاً در مسئله مخالف وجود دارد مانند ابن جنید و ابن حمزه و ثانیاً برخی نهتنها بین حقالله و حقالناس فرق گذاردهاند بلکه گفتهاند قاضی مورد اعتماد است یا مورد اعتماد نیست و ثالثاً برفرض که اتفاق همه علما موجود باشد این اجماع محتمل المدرکیه است، بنابراین اجماع تعبدی نیست لذا حجت نیست.
1- آیه 42 سوره مائده: برخی به آیات 42 به بعد سوره مائده استناد نمودهاند: ﴿وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ﴿43﴾ إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴿44﴾ وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴿45﴾ وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعَيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ﴿46﴾ وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴿47﴾ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴿48﴾ وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَآ أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ﴿49﴾ أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴿50﴾[1]
این آیات میفرماید به ما انزل الله حکم کنید. اگر قاضی علم به چیزی داشته باشد و فرضاً بینه برخلاف آن باشد، باید به ما انزل الله حکم کند. ما انزل الله این است که علم، واقع را نشان میدهد و اگر طبق بینهای که برخلاف علم است قضاوت کند، برخلاف ما انزل الله است؛ زیرا ما انزل الله واقع است و علم واقع را نشان میدهد.
1- در این آیات فرمود: ﴿بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللّهِ﴾، یعنی حفظ تورات بر عهده علما بوده است برخلاف قرآن که حفظ آن بر عهده خداوند متعال است: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[2]
2- یک مطلب آن است که آیا تورات تحریف شده است یا خیر و مطلب دیگر آن است که آیا نسخ شده است یا خیر. در نسخ شدن تورات شکی نیست و اگر هم تحریف نشده بود، بازهم نمیتوانستیم به آن عمل کنیم. در آثار امام خمینی هست که فرمودهاند احتمالاً یا ظاهراً تورات تحریف شده است. علت این کلام همین آیه است که فرمود: ﴿وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ﴾. کسانی که میگویند تورات تحریف شده است، تحریف مربوط به بختالنصر است و این آیه دلالت دارد که تورات واقعی پیش یهودیان هست و از زمان رسول خدا تا امروز تحریفی پیش نیامده است و تحریف مربوط به قبل از آن زمان است. پس تورات احتمالاً یا ظاهراً تحریف شده است ولی چه تحریف شده باشد یا تحریف نشده باشد، قطعاً نسخ شده است.
آیه دیگر فرمود: ﴿وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فِيهِ﴾. درحالیکه در انجیل اصلاً حکم وجود ندارد. انجیل امروزی، اخلاق است. آیات و روایاتی که از انجیل مطالبی را نقل کردهاند، اخلاق است. احتمالاً اینطور است که هر مسیحی خود را یهودی میداند لذا مسیحی به تورات عمل میکند و مسیحیها تورات و انجیل را باهم چاپ میکنند. این آیات به نظر مسیحیها میگوید: انجیل تتمه تورات است، پس حکم به انجیل یعنی انجیل مسیحی که تورات و انجیل است.
شان نزول آیات این است که در یهودیهای خیبر، دختر و پسری از قبیله بنی نضیر از اشراف یهودی زنا کردند. چون بنی نضیر خود را بالاتر از بنی قریظه میدانستند و معتقد بودند که اگر کسی از بنی نضیر فردی از بنی قریظه را بکشد باید دیه بدهد و هم قصاص. در مورد زنا هم میگفتند اگر کسی از بنی نضیر زنا کند، نباید رجم شود اما اگر کسی از بنی قریظه زنا کند، باید رجم شود. بین یهودیها اختلاف شد و بنی نضیر گفتند این دو نفر را نزد رسول خدا ببرید تا حکم را از او بپرسید. پیامبر فرمود باید رجم بشوند و اشراف و غیر اشراف فرقی ندارند. اینها حکم رسول خدا را نپذیرفتند. پیامبر فرمود ابن سوریا اعلم شما است و او را بیاورید. رسول خدا او را قسم داد و از او پرسید که آیا چنین حکمی در تورات هست؟ او پاسخ داد: بله. (ابن سوریا مسلمان شد ولی یهودیها ابن سوریا را اذیت کردند و او مرتد شد). پیامبر آن دو نفر را رجم کرد.
معمولاً شان نزولها اعتبار ندارند و شاید هیچ روایتی از شان نزول، صحیح السند نیست. گرچه شان نزولها صحیح السند و حجت نیستند اما شان نزول دخیل در فهم آیات است؛ مانند قول صحابه که حجت نیست اما دخیل در فهم احادیث است.
این آیات و این شان نزول مدرک زیادی دارد؛ یعنی گرچه هر یک از سندها ضعیف است اما کثرت نقل موجب میشود که شان نزول را بپذیریم.
استدلال این بود که به ما انزل الله قضاوت کنید. ولکن این دلیل نمیشود که قاضی به علم خود قضاوت کند. چون اگر اهل تورات و اهل انجیل و اهل قرآن به ما انزل الله قضاوت کنند، اجرای حکم است اما این آیات، جعل حکم است یعنی فتوا دادن. شاهد این معنا آن است که میفرماید: حکم خدا این است و حکم جاهلیت چیزی دیگر است. حکم جاهلیت فرق بین اشراف و غیر اشراف است. یا فرمود: پیامبران و احبار و ربانیون چنین میکنند؛ پیامبران، ربانیون و احبار معمولاً قاضی نبودهاند بلکه کاهنان، قاضی بودند. یا فرمود: هر کس به ما انزل الله حکم نکند، کافر است. اگر قاضی، به خلاف، حکم کند کافر نیست اما کسی که حکم خدا خلاف بیان کند، چون به خدا تهمت زده است کافر است. لذا این آیات دلیل بر مسئله نمیشوند.