موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/ورشکستگی شرکتها /اثبات ادعای افلاس
آیا شهادت یک مرد با یک قسم در حقالناس نافذ است؟آیا افلاس و حجر، با یک شاهد و یک قسم یا شهادت دو زن و یک قسم ثابت میشود؟ این مسلم است که با شهادت دو شاهد عادل ثابت میشود. گفته شد که قسم در حقالله فایدهای ندارد، مثلاً در حدود فقط بینه ملاک است اما در حقالناس یا در دین آیا یک مرد و دو زن یا یک مرد و یک قسم یا دو زن و یک قسم کافی است؟
حدیث هفتم: وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى
قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ حَدَّثَنِي أَبِي أَنَّ رسولالله ص قَدْ قَضَى بِشَاهِدٍ وَ يَمِين[1]
.
سند حدیث صحیحه است. حدیث بهصورت مطلق میفرماید رسولالله با یک شاهد و یک قسم قضاوت کرده است. اگر اطلاق حدیث درست باشد نتیجهاش آن است که در باب حجر یا افلاس، یک شاهد و یک قسم نافذ است.
حدیث هشتم: وَ عَنْهُ عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رسولالله ص يَقْضِي بِشَاهِدٍ وَاحِدٍ مَعَ يَمِينِ صَاحِبِ الْحَق[2]
.
عنه یعنی حسین بن سعید اهوازی که ظاهراً سی کتاب فقهی داشته است و کتابهایش مورد اعتماد علما بوده است. عن القاسم یعنی قاسم بن محمد جوهری که واقفی است ولی موثق است. عن ابان یعنی ابن بن عثمان که دربارهاش گفتهاند: کان من الناووسیه و معمولاً ناووسیها واقفی هستند ولی توثیق دارد. عبدالرحمن بن عبدالله نیز موثق است. لذا حدیث موثقه است برخلاف آنچه در تهذیب شیخ آمده است که حدیث ضعیف است. طبق این حدیث پیامبر با یک شاهد و یک قسم صاحب حق قضاوت میکرد یعنی در حقالناس اینگونه قضاوت میفرمود.
سه دسته روایت داریم: 1- بهصورت مطلق با یک شاهد مرد و یک قسم میتوان قضاوت نمود.
2- در باب دین میتوان با یک شاهد مرد و یک قسم قضاوت کرد.
3- در باب حقالناس با یک شاهد مرد و یک قسم میشود قضاوت کرد.
حدیث نهم: وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَجَازَ رسولالله ص شَهَادَةَ شَاهِدٍ مَعَ يَمِينِ طَالِبِ الْحَقِّ إِذَا حَلَفَ أَنَّهُ الْحَق[3]
. (وسائل الشیعه ج 27 ص 267 باب 14 از ابواب کیفیه الحکم ح 9)
فضاله بن ایوب موثق است. ابان بن عثمان موثق است. عبدالرحمن بن قاسم یا عبدالغفار بن قاسم موثق است.
این حدیث هم درباره حقالناس است که با یک شاهد و یک قسم قابلاثبات است.
حدیث دهم: وَ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ
قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَضَى رسولالله ص بِشَهَادَةِ رَجُلٍ مَعَ يَمِينِ الطَّالِبِ فِي الدَّيْنِ وَحْدَه[4]
.
حسین بن سعید از نضر بن سوید نقل کرده است. نضر بن سوید در سند برخی از روایات تفسیر قمی آمده است که و تفسیر قمی از توثیقات عامه است لذا موثق است. قاسم بن سلیمان توثیق ندارد؛ بنابراین حدیث ضعیف است.
اگر سند این حدیث معتبر بود، مشکل حل میشد چون فرموده است فقط در دین با یک شاهد و یک قسم میتوان قضاوت نمود و با این حدیث میشد بین روایات جمع کرد.
حدیث یازدهم: وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ
قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ كَانَ عَلِيٌّ ع يُجِيزُ فِي الدَّيْنِ شَهَادَةَ رَجُلٍ وَ يَمِينَ الْمُدَّعِي[5]
.
حسین بن سعید اهوازی از صفوان بن یحیی از حماد بن عثمان که از اصحاب اجماع است نقل میکند. این حدیث عالی السند و بسیار معتبر است. طبق این حدیث حضرت امیر در باب دین، شهادت یک مرد و قسم را پذیرفت.
حدیث دوازدهم: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَوْ كَانَ الْأَمْرُ إِلَيْنَا أَجَزْنَا شَهَادَةَ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ إِذَا عُلِمَ مِنْهُ خَيْرٌ مَعَ يَمِينِ الْخَصْمِ فِي حُقُوقِ النَّاسِ فَأَمَّا مَا كَانَ مِنْ حُقُوقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ رُؤْيَةِ الْهِلَالِ فَلا[6]
.
حسین بن سعید اهوازی از محمد بن احمد بن یحیی اشعری قمی نقل کرده است. محمد بن احمد بن یحیی موثق است ولی از ضعفاء نقل میکند و به احادیث ضعیف اعتماد کرده است. عبیدالله بن احمد اگر عبیدالله بن احمد نخعی باشد، توسط صدوق توثیق شده است اما اگر عبدالله بن احمد باشد مشترک بین چند نفر است که هیچیک موثق نیستند. حسن بن محبوب از بزرگان است. علاء بن رزین هم موثق است. سند این حدیث ضعیف است.
حدیث سیزدهم: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع قَالَ لَهُ أَبُو حَنِيفَةَ- كَيْفَ تَقْضُونَ بِالْيَمِينِ مَعَ الشَّاهِدِ الْوَاحِدِ فَقَالَ جَعْفَرٌ ع قَضَى بِهِ رسولالله ص- وَ قَضَى بِهِ عَلِيٌّ ع عِنْدَكُمْ فَضَحِكَ أَبُو حَنِيفَةَ فَقَالَ لَهُ جَعْفَرٌ ع- أَنْتُمْ تَقْضُونَ بِشَهَادَةِ وَاحِدٍ شَهَادَةَ مِائَةٍ فَقَالَ مَا نَفْعَلُ فَقَالَ بَلَى يَشْهَدُ مِائَةٌ فَتُرْسِلُونَ وَاحِداً يَسْأَلُ عَنْهُمْ ثُمَّ تُجِيزُونَ شَهَادَتَهُمْ بِقَوْلِه[7]
.
ابی القاسم جعفر بن محمد، ابن قولویه پسر از پدرش محمد بن جعفر ابن قولویه از عبدالله بن جعفر حمیری صاحب قرب الاسناد از محمد بن ولید بجلی کوفی که از اصحاب امام جواد علیهالسلام است از عباس بن هلال که توثیق ندارد، نقل کردهاند.
حدیث چهاردهم: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَضَى رسولالله ص بِشَهَادَةِ شَاهِدٍ وَ يَمِينِ الْمُدَّعِي قَالَ وَ قَالَ ع نَزَلَ جَبْرَئِيلُ بِشَهَادَةِ شَاهِدٍ وَ يَمِينِ صَاحِبِ الْحَقِّ وَ حَكَمَ بِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِالْعِرَاق[8]
.
این حدیث از مواردی است که امام خمینی آن را معتبر میداند چون شیخ صدوق بهصورت قطعی گفته است قال رسولالله ولی اگر میگفت عن رسولالله معتبر نبود چون تردیدی است. ولکن بین این دو فرقی نیست و هر دو مرسل و ضعیف هستند.
حدیث پانزدهم: وَ فِي الْأَمَالِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَدَوِيِّ عَنْ صُهَيْبِ بْنِ عَبَّادِ بْنِ صُهَيْبٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ أَنَّ رسولالله ص قَضَى بِالْيَمِينِ مَعَ الشَّاهِدِ الْوَاحِدِ وَ أَنَّ عَلِيّاً ع قَضَى بِهِ بِالْعِرَاق[9]
.
این افراد یا مجهولاند یا میدانیم سنی هستند مثلاً صحیب بن عباد و عباد بن صهیب سنی مذهب هستند. سند حدیث ضعیف است.
حدیث شانزدهم: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: جَاءَ جَبْرَئِيلُ إِلَى النَّبِيِّ ص- فَأَمَرَهُ أَنْ يَأْخُذَ بِالْيَمِينِ مَعَ الشَّاهِدِ[10]
.
حدیث هفدهم: همان حدیث سیزدهم است.
حدیث هجدهم: سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فِي بَصَائِرِ الدَّرَجَاتِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِيعِ الْوَرَّاقِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ (وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَيَّاحٍ الْمَدَائِنِيِّ) عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي كِتَابِهِ إِلَيْهِ قَالَ: كَانَ رسولالله ص يَقْضِي بِشَاهِدٍ وَاحِدٍ مَعَ يَمِينِ الْمُدَّعِي وَ لَا يُبْطِلُ حَقَّ مُسْلِمٍ وَ لَا يَرُدُّ شَهَادَةَ مُؤْمِن[11]
. این بصائر الدرجات غیر از بصائر الدرجاتی است که الآن موجود است و این کتاب وجود ندارد. ورّاق در رجال نجاشی صحّاف آمده است. کشی و ابن غضائری او را تضعیف کردهاند. ابن غضائری سختگیر بوده است و اشکالی ندارد. نام قاسم بن ربیع در سند کامل الزیارات وجود دارد. آیتالله خویی در اواخر عمر فرمود اگر ابن قولویه مستقیماً و بدون واسطه از کسی نقل کند، معتبر است. محمد بن حسین ابی الخطاب جلیلالقدر است محمد بن سنان اعتبار ندارد. میاح المدائنی ضعیف است. مفضل بن عمر معتبر نیست چون غالی است و نوعاً روایتهایی که دارای مضمون غلوآمیز است از او نقل شده است.
حدیث نوزدهم: الْحَسَنُ بْنُ الْفَضْلِ الطَّبْرِسِيُّ فِي مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ
عَنِ الصَّادِقِ ع عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: قَالَ رسولالله ص نَزَلَ عَلَيَّ جَبْرَئِيلُ ع بِالْحِجَامَةِ وَ الْيَمِينِ مَعَ الشَّاهِدِ[12]
.
طَبرِسی صحیح است نه طَبَرسی چون معرَّب تفرشی است و فرزند صاحب مجمعالبیان است. صاحب مجمعالبیان کتابی در اخلاق به نام الآداب الدینیه دارد. فرزندش کتابی به نام مکارم الاخلاق دارد که تتمه کتاب پدر است و فرزند او کتابی به نام مشکاه الاخبار دارد که تتمه کتاب پدر و جدش است. احادیثی در این سه کتاب هست که در هیچ کتابی نیست. این سه کتاب ازنظر اخلاقی کتاب خوبی هستند اما ازنظر فقهی اعتبار ندارند.
حدیث بیستم: مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ السَّيَّارِيِّ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِنَّ الْخِلَالَ نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ- مَعَ الْيَمِينِ وَ الشَّاهِدِ مِنَ السَّمَاء[13]
.
در پایان کتاب سرائر احادیثی نقل شده است که به مستطرفات سرائر معروف هستند و غالباً سند معتبری ندارند. کتاب سیاری نیز اعتبار ندارد.