1401/12/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/ورشکستگی شرکتها /هزینه هیئت تصفیه به عهده کیست؟ آیا دین مفلس بر عهده امام است؟
آیا دین مفلس بر عهده امام است؟
بحث این است که اگر کسی ورشکسته شد، آیا دین او بر عهده امام یا بیتالمال است؟ و آیا میتوان این را از افراد به شرکتها تعمیم بدهیم؟ و آیا اجرت دلال، کرایه حملونقل، هزینه هیئت تصفیه و ...، بر عهده امام است یا بر عهده خود مفلس است یا بر عهده طلبکاران است؟
روایاتی در این باب نقل شد. در اصول کافی سه روایت هست و عجیب است که شیخ حر عاملی این سه روایت را در وسائل الشیعه نیاورده است. شاید چون شیخ حر عاملی روایات فروع کافی را نقل کرده است و این روایات در اصول کافی هستند، آنها را ذکر نکرده است. بعید است که بگوییم این روایات را ندیده است.
و عجیب آن است که یکی از این سه روایت که نقل خواهد شد، در جواهر آمده است و نقل جواهر با نقل کافی بسیار متفاوت است و مختلف نقلشده است و جواهر چند چاپ مختلف دارد و در چاپ مجمع فقهی آیتالله شاهرودی این روایت نقلشده است. عجیبتر آنکه در مستدرک حاجی نوری که روایت معتبری در آن یافت نشده است، این روایت نقلشده است و چنانچه این روایت را معتبر بدانیم، تنها روایت معتبر در مستدرک است.
این روایات در کتاب الحجه و ذیل باب «بَابُ مَا يَجِبُ مِنْ حَقِّ الْإِمَامِ عَلَى الرَّعِيَّةِ وَ حَقِّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْإِمَام» آمده است.[1]
روایت آن است که امام پدر مردم است و اگر هیچ جملهای قبل و بعد نباشد، پدر رحیم و شفیق حتماً دین فرزند خود را ادا میکند گرچه بر عهده پدر نیست.
حدیث اول: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ: أَنَا أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ عَلِيٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِي فَقِيلَ لَهُ مَا مَعْنَى ذَلِكَ فَقَالَ قَوْلُ النَّبِيِّ ص مَنْ تَرَكَ دَيْناً أَوْ ضَيَاعاً فَعَلَيَّ وَ مَنْ تَرَكَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ فَالرَّجُلُ لَيْسَتْ لَهُ عَلَى نَفْسِهِ وِلَايَةٌ إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ مَالٌ وَ لَيْسَ لَهُ عَلَى عِيَالِهِ أَمْرٌ وَ لَا نَهْيٌ إِذَا لَمْ يُجْرِ عَلَيْهِمُ النَّفَقَةَ وَ النَّبِيُّ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ مَنْ بَعْدَهُمَا أَلْزَمَهُمْ هَذَا فَمِنْ هُنَاكَ صَارُوا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مَا كَانَ سَبَبُ إِسْلَامِ عَامَّةِ الْيَهُودِ إِلَّا مِنْ بَعْدِ هَذَا الْقَوْلِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّهُمْ آمَنُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ عَلَى عِيَالاتِهِمْ».[2]
این حدیث میفرماید اولویت پیامبر و امیرالمؤمنین علیهماالسلام آن است که دین مردم بر عهده ایشان است. لذا حدیث دلالت دارد که دین مسلمان پس از مرگ بر عهده پیامبر و امام است.
سند حدیث: عده من اصحابنا ثقه هستند. احمد بن محمد بن خالد برقی ثقه است ولی احادیث ضعیف را نقل میکرده است و به همین دلیل از قم اخراج شد. سند دوم علی بن ابراهیم و پدرش است که هر دو ثقه و از بزرگان هستند.
قاسم بن محمد قمی اصفهانی معروف به کاسولا، توثیق ندارد. سلیمان بن داود منقری ثقه است ولی نجاشی درباره او گفته است: لیس بالمتحقق عندنا، یعنی معلوم نیست شیعه باشد. سفیان بن عیینه قطعاً شیعه نیست و احتمالاً زیدی است گرچه احتمال ضعیف است که سنی باشد.
در این حدیث دو نفر ضعیف است و دو نفر هم ضعیف نیستند ولی از ضعفا نقل میکنند، لذا حدیث قابلاعتماد نیست.
حدیث دوم: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ صَبَّاحِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَيُّمَا مُؤْمِنٍ أَوْ مُسْلِمٍ مَاتَ وَ تَرَكَ دَيْناً لَمْ يَكُنْ فِي فَسَادٍ وَ لَا إِسْرَافٍ فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَقْضِيَهُ فَإِنْ لَمْ يَقْضِهِ فَعَلَيْهِ إِثْمُ ذَلِكَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ- إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ الْآيَةَ فَهُوَ مِنَ الْغَارِمِينَ وَ لَهُ سَهْمٌ عِنْدَ الْإِمَامِ فَإِنْ حَبَسَهُ فَإِثْمُهُ عَلَيْهِ»[3] .
(این حدیث دلالت روشن دارد که دین بدهکار به ذمه بیتالمال است ولی از باب سهم زکات است.
سند حدیث: علی بن حکم از اصحاب امام هشتم علیهالسلام و موثق است. ابان بن عثمان در معالم ذکر شده است و صاحب معالم نقل میکند که فخرالمحققین از علامه حلی درباره ابان بن عثمان سؤال کرد و علامه فرمود: چه فسقی بالاتر از عدم ایمان و ابان بن عثمان شیعه نیست و امام علیهالسلام درباره او آیه نبأ را خوانده است. از طرف دیگر ابان بن عثمان از اصحاب اجماع است که در اعلی درجه وثوق هستند و بهقدری موثق هستند که: اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح هولاء. یعنی اگر یکی از ایشان از فرد ضعیفی نقل کند، سند حدیث درست میشود. کلام معالم و فخرالمحققین و علامه حلی را نمیتوان پذیرفت. اولاً صاحب معالم از چه کسی نقل میکند چون خودش پسر علامه حلی را ندیده است و کلام ایشان مدرک ندارد. ثانیاً برفرض صحت نقل صاحب معالم، علامه حلی متوفای 827 و قرن نهم است و نمیتواند درباره رجال قرون قبل نظر بدهد لذا اجتهاد و حدس است و توثیقات و تضعیفات ایشان برای خود ایشان حجت هستند ولی برای ما حجت نیستند. شهادت حسی یا قریب به حس، حجت است ولی شهادت حدسی حجت نیست. لذا ابان بن عثمان معتبر است. صباح بن سیابه توثیق ندارد. اگر کسی معنای کلام کشی (اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح هولاء) را این بداند که هر حدیثی که صحیح به اصحاب اجماع برسد، از آن به بعد صحیح میشود، این حدیث معتبر است. ولی اگر کسی معنای کلام را این بداند که حدیث ابان معتبر است نه اینکه هر کلامی که از ابان نقل شود، معتبر است، در این صورت حدیث ضعیف است و اعتبار ندارد. پس حدیث غیر معتبر است.
حدیث سوم: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ يَلِي حَتَّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ»[4] .
دلالت حدیث روشن نیست و سندش اسکال دارد. حنان بن سدیر و سدیر بن حکم، توثیق ندارند.
حدیث چهارم: «عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ رَجُلٍ مِنْ طَبَرِسْتَانَ يُقَالُ لَهُ مُحَمَّدٌ قَالَ قَالَ مُعَاوِيَةُ وَ لَقِيتُ الطَّبَرِيَّ مُحَمَّداً بَعْدَ ذَلِكَ فَأَخْبَرَنِي قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى ع يَقُولُ الْمُغْرَمُ إِذَا تَدَيَّنَ أَوِ اسْتَدَانَ فِي حَقٍّ الْوَهْمُ مِنْ مُعَاوِيَةَ أُجِّلَ سَنَةً فَإِنِ اتَّسَعَ وَ إِلَّا قَضَى عَنْهُ الْإِمَامُ مِنْ بَيْتِ الْمَال».[5]
مراد از «الطبری محمدا» محمد بن اسلم است. «الوهم من معاویه» یعنی معاویه نمیداند که امام فرمود اذا تدین یا فرمود اذا استدان.
دلالت حدیث بسیار خوب است که میفرماید اگر کسی نتواند تا یک سال قرض خود را ادا کند، به گردن بیتالمال است.
سند حدیث: آیتالله مکارم شیرازی، سهل بن زیاد را معتبر میداند ولی دیگران او را معتبر نمیدانند. سهل توثیق ندارد ولی بسیار معروف است و تقریباً یکچهارم کافی از او نقلشده است و این شاهد اعتماد کلینی به اوست و دلیل بر وثاقت وی میشود.
محمد بن اسلم توثیق ندارد و از غلات است ولکن در زمان ائمه یا غیبت صغری، بسیاری از اعتقادات امروز شیعه، غلوم محسوب میشده است. اگر کسی تنها عیبش، غلو باشد، دلیل بر ضعف او نیست. مثلاً برخی از علما معتقد بودند که ائمه علیهمالسلام، اولاد پیامبر و انسانهای خوب و مؤمنی بودهاند و اگر کسی آنها را معصوم میدانست، غالی میشمردند درحالیکه امروزه از مسلمات شیعه است.
عن رجل حدیث را مرسل میکند.
دو مطلب باقی میماند که باید مطرح شود: 1- روایات اهل سنت 2- جمعبندی روایات مذکور.