1401/10/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/ورشکستگی شرکتها /لزوم رعایت مصلحت از جانب حاکم شرع
لزوم رعایت مصلحت از جانب حاکم شرع
بحث درباره این است که آیا میتوان چنین قاعدهای را در فقه درست کرد که ولایت هرکسی بر مال تحت اختیارش در صورتی نافذ است که مصلحت را رعایت کند. تمام مواردی که در فقه میگویند چیزی منوط به اذن یا اجازه یا نظر حاکم است، به معنای اختیار و دلخواه حاکم نیست بلکه در تمام این موارد اگر حاکم شرع مصلحت فرد یا جامعه را رعایت بکند، نافذ است والا تصرفاتش نافذ نیست.
چنین مسئلهای در کلمات علما نیست. اولاً کلمه حاکم یعنی کسی که طبق حکمت عمل میکند و اگر مصلحت را رعایت کند، حاکم است والا اصلاً حاکم نیست. ثانیاً اصل اولی آن است که تصرفات حاکم در صورتی نافذ است که مصلحت را رعایت نماید. ثالثاً آیه شریفه ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[1] دلالت میکند بر اینکه تصرف ولی یتیم در صورتی نافذ است که مصلحت او را رعایت کند. روایات فراوانی داریم که کلمه احسن در آیه شریفه را به مصلحت معنا نمودهاند. عنوان باب پانزدهم از ابواب عقد البیع و شروطه چنین است: «بَابُ جَوَازِ بَيْعِ الْوَلِيِّ كَالْأَبِ وَ الْجَدِّ لِلْأَبِ مَالَ الْيَتِيمِ وَ جَوَارِيَهُ مَعَ الْمَصْلَحَةِ وَ إِنْ لَمْ يُوصَ إِلَيْهِ وَ جَوَازِ الشِّرَاءِ مِنْه»[2] .
حدیث اول این باب چنین است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع عَنْ رَجُلٍ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ قَرَابَةٌ مَاتَ وَ تَرَكَ أَوْلَاداً صِغَاراً وَ تَرَكَ مَمَالِيكَ غِلْمَاناً وَ جَوَارِيَ وَ لَمْ يُوصِ فَمَا تَرَى فِيمَنْ يَشْتَرِي مِنْهُمُ الْجَارِيَةَ فَيَتَّخِذُهَا أُمَ وَلَدٍ وَ مَا تَرَى فِي بَيْعِهِمْ قَالَ فَقَالَ إِنْ كَانَ لَهُمْ وَلِيٌّ يَقُومُ بِأَمْرِهِمْ بَاعَ عَلَيْهِمْ وَ نَظَرَ لَهُمْ وَ كَانَ مَأْجُوراً فِيهِمْ قُلْتُ فَمَا تَرَى فِيمَنْ يَشْتَرِي مِنْهُمُ الْجَارِيَةَ فَيَتَّخِذُهَا أُمَّ وَلَدٍ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ إِذَا بَاعَ عَلَيْهِمُ الْقَيِّمُ لَهُمُ النَّاظِرُ فِيمَا يُصْلِحُهُمْ فَلَيْسَ لَهُمْ أَنْ يَرْجِعُوا فِيمَا صَنَعَ الْقَيِّمُ لَهُمُ النَّاظِرُ فِيمَا يُصْلِحُهُمْ»[3] . (سند حدیث صحیحه است گرچه بهاندازهای روایت زیاد است که اگر مرسل هم باشد میتوان طبق آن فتوا داد.
حدیث دیگر: در تهذیب حدیثی طولانی درباره تقسیم غنائم جنگی نقل شده است. این حدیث چند بار در وسائل الشیعه نقل شده است ولی هر بار مقداری از آن نقل شده است. در بخشی از این حدیث آمده است: «وَ يُؤْخَذُ بَعْدُ مَا بَقِيَ مِنَ الْعُشْرِ فَيُقْسَمُ بَيْنَ الْوَالِي وَ بَيْنَ شُرَكَائِهِ الَّذِينَ هُمْ عُمَّالُ الْأَرْضِ وَ أَكَرَتُهَا فَيُدْفَعُ إِلَيْهِمْ أَنْصِبَاؤُهُمْ عَلَى قَدْرِ مَا صَالَحَهُمْ عَلَيْهِ وَ يَأْخُذُ الْبَاقِيَ فَيَكُونُ ذَلِكَ أَرْزَاقَ أَعْوَانِهِ عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ فِي مَصْلَحَةِ مَا يَنُوبُهُ مِنْ تَقْوِيَةِ الْإِسْلَامِ- وَ تَقْوِيَةِ الدِّينِ فِي وَجْهِ الْجِهَادِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِمَّا فِيهِ مَصْلَحَةُ الْعَامَّةِ لَيْسَ لِنَفْسِهِ مِنْ ذَلِكَ قَلِيلٌ وَ لَا كَثِيرٌ»[4] .
وقتی قرآن میفرماید در صورتی تصرف در مال یتیم نافذ است که مشروط به رعایت مصلحت باشد، قطعاً تصرفات رئیسجمهور، وزیر یا وکیل در صورتی نافذ است که مصلحت را رعایت کرده باشند، زیرا اگر در مال یتیم رعایت مصلحت لازم است در اموال عمومی بهطریقاولی رعایت مصلحت لازم است؛ به این خاطر که اموال عمومی که مال همه جامعه است، هم یتیم را شامل میشود و هم غیر یتیم را، یعنی صدها یتیم در بیتالمال هستند. مضافاً بر اینکه بناء شرع بر این است که مصلحتهای عمومی را بر مصلحتهای فردی ترجیح میدهد. در مصالح عامه، مراد مصلحت عمومی است اما در مال یتیم، مصلحت فردی است.
روایات بسیار زیادی وجود دارد که دلالت میکنند بر اینکه تصرفات ولی منوط به رعایت مصلحت است.
«وَ رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ ص كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»[5] . ذیل این حدیث روایاتی نقل شده است. «وَ حَرَامٌ عَلَى الرَّاعِي إِيصَالُ دِرْهَمٍ إِلَيْهِ فَوْقَ حَقِّهِ»[6] . اینکه میفرماید بر راعی حرام است که به هرکسی بیشتر از حقش بدهد، یعنی نمیتواند طبق اختیار خود عمل کند بلکه باید مصلحت را در نظر بگیرد.
«فَلَا تَجْتَرُّوا عَلَى الْآثَامِ وَ الْقَبَائِحِ مِنَ الْكُفْرِ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِوَلِيِّهِ الْمَنْصُوبِ بَعْدَهُ عَلَى أُمَّتِهِ لِيَسُوسُهُمْ وَ يَرْعَاهُمْ سِيَاسَةَ الْوَالِدِ الشَّفِيقِ الرَّحِيمِ الْكَرِيمِ لِوَلَدِه».[7] والی و حاکم شرع، کارش سیاست است و سیاست یعنی تربیت کردن. در تربیت باید مصلحت رعایت بشود و اگر تربیت بر اساس مصلحت باشد، تربیت است وگرنه اصلاً تربیت نیست.
بررسی حدیث «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»
این حدیث در منابع شیعی نیامده است و در منابع اهل سنت نقل شده است ولی مضمون حدیث با عبارتهای دیگر در احادیث دیگر آمده است. اصل حدیث در صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل شده است. این روایات بررسی سندی نمیخواهد چون تعداد آنها بیش از صد روایت است، لذا بحث سندی لازم نیست.
حدیث در صحیح بخاری چنین نقل شده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «أَلاَ كُلُّكُمْ رَاعٍ وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ، فَالإِمَامُ الَّذِي عَلَى النَّاسِ رَاعٍ وَهُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ، وَالرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ، وَهُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ، وَالمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ عَلَى أَهْلِ بَيْتِ زَوْجِهَا، وَوَلَدِهِ وَهِيَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُمْ، وَعَبْدُ الرَّجُلِ رَاعٍ عَلَى مَالِ سَيِّدِهِ وَهُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُ، أَلاَ فَكُلُّكُمْ رَاعٍ وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ».[8]
ابن حجر عسقلانی در فتح الباری در شرح این حدیث راعی را اینگونه تعریف میکند: «وَ الرَّاعِي هُوَ الْحَافِظُ الْمُؤْتَمَنُ الْمُلْتَزِمُ صَلَاحَ مَا اؤْتُمِنَ عَلَى حِفْظِهِ فَهُوَ مَطْلُوبٌ بِالْعَدْلِ فِيهِ وَالْقِيَامِ بِمَصَالِحِهِ».[9]
کتابهای لغت مانند نهایه ابن اثیر راعی را همینطور معنا کردهاند.
حدیث دیگر این است که «أَنَّ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ، عَادَ مَعْقِلَ بْنَ يَسَارٍ فِي مَرَضِهِ الَّذِي مَاتَ فِيهِ، فَقَالَ لَهُ مَعْقِلٌ إِنِّي مُحَدِّثُكَ حَدِيثًا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، سَمِعْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: مَا مِنْ عَبْدٍ اسْتَرْعَاهُ اللَّهُ رَعِيَّةً، فَلَمْ يَحُطْهَا بِنَصِيحَةٍ، إِلَّا لَمْ يَجِدْ رَائِحَةَ الجَنَّةِ»[10] .
(این از عجایب است که بخاری از عبیدالله بن زیاد که افسق فساق است و در عالم بیدینتر و پلیدتر از او نیست، حدیث نقل میکند و به او اعتماد میکند ولی از امام حسن عسکری که معصوم است و اعدل عدلاء است نقل نمیکند.)
ابن حجر این حدیث را چنین معنا میکند: «فَلَمْ يَحُطْهَا بِفَتْحِ أَوَّلِهِ وَضَمِّ الْحَاءِ وَسُكُونِ الطَّاءِ الْمُهْمَلَتَيْنِ أَيْ يَكْلَؤُهَا أَوْ يَصُنْهَا وَزْنُهُ وَمَعْنَاهُ وَالِاسْمُ الْحِيَاطَةُ يُقَالُ حَاطَهُ إِذَا اسْتَوْلَى عَلَيْهِ وَأَحَاطَ بِهِ مِثْلُهُ قَوْلُهُ بِنُصْحِهِ كَذَا لِلْأَكْثَرِ بِهَاءِ الضَّمِيرِ». نصح یعنی رعایت مصلحت بکند.
حدیث بعدی هم شبیه این حدیث است: «عَنِ الحَسَنِ، قَالَ: أَتَيْنَا مَعْقِلَ بْنَ يَسَارٍ نَعُودُهُ، فَدَخَلَ عَلَيْنَا عُبَيْدُ اللَّهِ، فَقَالَ لَهُ مَعْقِلٌ: أُحَدِّثُكَ حَدِيثًا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «مَا مِنْ وَالٍ يَلِي رَعِيَّةً مِنَ المُسْلِمِينَ، فَيَمُوتُ وَهُوَ غَاشٌّ لَهُمْ، إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الجَنَّةَ»[11] .