1401/09/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/ورشکستگی شرکتها /اسباب و علل ورشکستگی شرکتها
اسباب اختیاری و انسانی
عدم علم و عدم مدیریت
بحث در این است که یکی از اسباب ورشکستگی شرکت، عدم لیاقت مسئولین است. یعنی تخصص آن کار را ندارند یا تخصص را دارند اما لیاقت انجام کار را ندارند. رئیس یک شرکت هم باید مدیریت بلد باشد و هم تخصص کار را داشته باشد و باید عرضه انجام و پیادهسازی مدیریت را داشته باشد. اگر کسی این را نداشته باشد و مسئولیت را بپذیرد، خیانت کرده است و خیانت باعث ورشکستگی میشود.
روایاتی را نقل کردیم و در این جلسه هم روایات دیگری را ذکر میکنیم.
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِيِّ عَنِ اَلسَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رسولالله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لَيْسَ مِنَّا مَنْ أَخْلَفَ بِالْأَمَانَةِ قَالَ وَ قَالَ رسولالله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْأَمَانَةُ تَجْلِبُ الرِّزْقَ وَ الْخِيَانَةُ تَجْلِبُ الْفَقْرَ»[1] .
احادیث قبلی فرمود هر کس که مسئولیت ده نفر را به عهده بگیرد درحالیکه بهتر از او وجود دارد، خیانت به خدا و رسول کرده است، این حدیث هم میفرماید خیانت موجب فقر است که همان ورشکستگی است.
سند حدیث: نوفلی یعنی حسین بن یزید و سکونی یعنی اسماعیل بن ابی زیاد. در روایات زیادی داریم که پدر علی بن ابراهیم از نوفلی و او از سکونی حدیث نقل میکند. در شرح لمعه چنین سندی زیاد بود.
اختلافی است که سکونی، شیعه است یا سنی و معروف آن است که سنی است. شاهد سنی بودن ایشان آن است که معمولاً در روایات سکونی چنین است که میگوید سکونی عن جعفر و نمیگوید عن ابی عبدالله، درحالیکه شیعه معمولاً میگوید عن ابی عبدالله. شاهد دوم آن است که معمولاً امام صادق علیهالسلام در روایات سکونی سند را ذکر میکند یعنی میفرماید عن جعفر عن ابیه عن آبائه عن علی عن رسولالله. اگر راوی حدیث شیعه باشد امام سند نمیآورد اما اگر راوی سنی باشد چون امام را قبول ندارد امام باید سند را تا رسول خدا ذکر کند. شاهد سوم آن است که شیخ طوسی در کتاب عُدّه فرموده است که اجماع داریم وقتی روایات شیعه نبود به روایات سکونی عمل میکنیم، یعنی سکونی شیعه است و نفس اینکه میفرماید اجماع داریم که به حدیث سکونی عمل میکنیم یعنی سنی است وگرنه لازم نبود بگوید اجماع داریم بر عمل کردن به حدیث سکونی.
شاهد بر شیعه بودن سکونی آن است که معمولاً علمای رجال سنی ایشان را قبول ندارند و به او توهین میکنند. طرد سنیها نشانه شیعه بودن است وگرنه باید او را قبول میکردند. شاهد دوم آن است که معمولاً مضمون و محتوای روایات ایشان هیچ مشکلی ندارد و با روایات شیعه سازگار است و روایتی یافت نشد که روایت سکونی مشکل محتوایی داشته باشد. شاهد سوم آن است که علی بن ابراهیم و ابراهیم بن هاشم (که از بزرگان قم هستند و قمیها بسیار سختگیر بودند و حتی شیعه ضعیف را از قم بیرون میکردند)، از سکونی نقل کردهاند.
بههرحال روشن نیست که سکونی، شیعه است یا سنی اما بههرحال روایات خوب و قابلاعتمادی دارد.
نوفلی هم که از سکونی نقل میکند وضعیت سکونی را دارد. بنابراین سند حدیث، یا موثقه است یا بگوییم حدیث مقبول است.
«وَ فِي اَلْخِصَالِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ رَفَعَهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: أَرْبَعَةٌ لاَ تَدْخُلُ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ بَيْتاً إِلاَّ خَرِبَ وَ لَمْ يُعْمَرْ بِالْبَرَكَةِ الْخِيَانَةُ وَ السَّرِقَةُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الزِّنَا».[2]
قبلاً گفته شد که صاحب وسائل هرگاه بخواهد از کتب اربعه نقل کند، حدیث با اسم مؤلف شروع میشود و اگر حدیث از غیر کتب اربعه باشد با نام کتاب شروع میشود.
خیانت اگر در خانهای وارد شود موجب خراب شدن میشود. خیانت اگر در شرکتی باشد، موجب ورشکستگی میشود. دلالت حدیث روشن است.
سند حدیث: احادیثی که صدوق در کتابهایی غیر از من لا یحضره الفقیه نقل میکند، روشن نیست که چه کسانی هستند. صدوق برای برخی از این اساتید ترضّی کرده است (گفته است رضیاللهعنه) و برخی را ترضی نکرده است. مثلاً حسین بن احمد بن ادریس که توثیق ندارد و ترضی هم نکرده است. اگر بگوییم میتوان به اساتید صدوق اعتماد کرد، ایشان هم موثق میشود وگرنه در رجال توثیق ندارد. احمد بن ادریس اشعری قمی جلیلالقدر و از بزرگان است و ظاهراً خدمت امام حسن عسکری هم رسیده است ولی حدیثی از امام عسکری نقل نکرده است.
احتمالاً محمد بن احمد یعنی محمد بن احمد بن داود. در این صورت شیخ القمیین است و فوق وثاقت است.
حسین بن سعید اهوازی است که صاحب کتاب الزهد است و بسیار جلیلالقدر است. احمد بن حسین بن سعید فرزند اوست و لقب او دندان است. احمد بن حسین بن سعید توثیق ندارد و قابلاعتماد نیست.
نام حسین بن حصین در کتب رجال نیست. چند جا از عبارات رجال نجاشی معلوم میشود که به او اعتماد داشته است و اعتماد نجاشی دلیل بر وثاقت است.
چند موسی بن قاسم داریم که در این روایت موسی بن قاسم بن معاویه بجلی است که از بزرگان کوفه است و درباره او گفتهاند: ثقه ثقه.
این سند چند مشکل دارد و علاوه بر آن حدیث مرفوعه است و اعتبار ندارد. ولی همین حدیث در کتاب عقاب الاعمال با سند دیگری نقل شده است.
«وَ فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِيِّ عَنِ اَلسَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ عَنْ رسولالله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: مِثْلَه»[3] .
این سند هیچ مشکلی ندارد و در حدیث قبلی بررسی شد. بنابراین سند حدیث دوم هیچ مشکلی ندارد و معتبر است.
معنای اصلی خراب شدن، خرابی ظاهری است مگر آنکه قرینه باشد که خرابی معنوی مراد است.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِيهِ أَوْ عَمِّهِ قَالَ: شَهِدْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ يُحَاسِبُ وَكِيلاً لَهُ وَ الْوَكِيلُ يُكْثِرُ أَنْ يَقُولَ وَ اللَّهِ مَا خُنْتُ وَ اللَّهِ مَا خُنْتُ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا هَذَا خِيَانَتُكَ وَ تَضْيِيعُكَ عَلَيَّ مَالِي سَوَاءٌ إِلاَّ أَنَّ الْخِيَانَةَ شَرُّهَا عَلَيْكَ ثُمَّ قَالَ قَالَ رسولالله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ فَرَّ مِنْ رِزْقِهِ لَتَبِعَهُ حَتَّى يُدْرِكَهُ كَمَا أَنَّهُ إِنْ هَرَبَ مِنْ أَجَلِهِ تَبِعَهُ حَتَّى يُدْرِكَهُ وَ مَنْ خَانَ خِيَانَةً حُسِبَتْ (حُبِسَت) عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِهِ وَ كُتِبَ عَلَيْهِ وِزْرُهَا».[4]
سند حدیث: علی بن محمد یعنی عُلّان که از بزرگان فشافویه و جلیلالقدر است. صالح بن ابی حماد از اصحاب امام نهم است و نه میتوان گفت موثق است و نه میتوان گفت ضعیف است بلکه متوقف هستیم لکن حدیث او بیاعتبار میشود.
احمد بن حماد توثیق ندارد و فقط درباره او این است که امام نهم برای او نامهای نوشت که خدا پدرت را که از دنیا رفته است رحمت کند و تو را هم. امام علیه اسلام پیام تسلیت کتبی نوشته است و برای او و پدرش طلب رحمت کرده است. علیالقاعده این دلیل بر وثاقت نیست چون در مقام تسلیت است و برای تسلی خاطر اوست. بله دلالت بر مدح است ولی دلالت بر توثیق نیست.
محمد بن مرازم، ساباطی و ثقه است. عن ابیه او عمه، پدرش موثق است ولی عمویش موثق نیست و معلوم نیست از کدامیک نقل کرده است درنتیجه حدیث معتبر نیست.
«فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِيِّ عَنِ اَلسَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رسولالله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لاَ تَزَالُ أُمَّتِي بِخَيْرٍ مَا لَمْ يَتَخَاوَنُوا وَ أَدَّوُا الْأَمَانَةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ إِذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذَلِكَ ابْتُلُوا بِالْقَحْطِ وَ السِّنِينَ»[5] .
سند حدیث قبلاً بررسی شده است. دلالت حدیث هم روشن است که خیانت باعث ورشکستگی میشود.
جلسه آینده توضیح خواهیم داد که اگر هیچیک از این روایات هم نبود برای بحث فقهی ما ضرری نداشت.