1401/07/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفاوت اعتباریات با دروغ/ اعتباریات/ حجر شرکت/ بررسی فقهی قانون تجارت
خلاصه
• اعتباریات
• نقد کلام شهید مطهری
• دروغ بودن یا راست بودن اعتباریات
• اعتباری نبودن الفاظ
متن
ریشه اعتباریات
در یونان باستان وقتی میخواستند دولت تشکیل بدهند، بحث بود که شکل حکومت و اجزاء و بدنه حکمت باید چگونه باشد؟ بعضی گفتند که باید شبیه عملکرد خدا در طبیعت، عمل کنیم و حکومت را بر اساس طبیعت شکل بدهیم. خدای متعال انسان را آفریده و در آن رأس را قرار داده است که کار او فکر و تدبیر و دستور دادن و ریاست است. دستوپا خادم هستند و اطاعت میکنند و دستورات او را عمل میکنند. خداوند در انسان نیروی شهوت قرار داده است که وظایفی دارد مثلاً میگوید فلان چیز را بخورم و فلان چیز مال من باشد. قوه دیگری قرار داده است به نام قوه غضب که کارش قلدری کردن، زدن، پرخاش کردن و دفع دشمن است. در یونان گفتند حکومت باید قوهای داشته باشد که مجموعه حاکمیت است و مثل رأس است و کار آن تدبیر و برنامهریزی است و بقیه باید دستورات او را عمل کنند. همه درآمد و ثروت کشور در دست کسی است که رأس است. علاوه بر مجموعه حاکمیت، کشور چیزی به نام بازار میخواهد که کار قوه شهویه را انجام میدهد و جمعآوری ثروت و مال میکند. ارتش هم مثل قوه غضبیه است که دشمن را دفع کند. با این بیان ریاست امری اعتباری است که از رأس که امری حقیقی است درست شده است یا در کشور قوهای برای اقتصاد و قوهای برای دفع دشمن لازم است که از قوه شهویه و قوه غضبیه درست شده است که امور حقیقی هستند. اینکه تفکیک قوا بهتر است یا وحدت قوا؟ همه اینها بر اساس واقعیات خارجی است.
در موارد دیگر هم همینطور است مثلاً در زندگی فردی انسان. کسی که عاشق کسی میشود، میگوید: امروز خورشید طلوع نکند که من خورشید بهتری دارم و مرادش معشوقهاش است. یا وقتی کسی با دیگری دوست است دربارهاش میگوید: از ماه زیباتر، از شیر شجاعتر و از حاتم بخشندهتر است. ولی وقتی باهم اختلاف داشته باشند، میگوید: از همه زشتتر، از موش ترسوتر و از بهاندازهای بخیل از است که قطره آب از دستش نمیچکد.
خورشید و ماه و شیر و حاتم امور حقیقی هستند و اموری اعتباری به آنها تشبیه شده است. بهعبارتدیگر در زندگی فردی با اعتباریاتی سروکار داریم که ریشه در واقعیات دارند و اینگونه نیست که صرفاً تابع اعتبار معتبر باشند؛ بلکه مناسبتی لازم است و مثلاً کسی نمیگوید این در مثل طلاست.
نقد کلام شهید مطهری
شهید مطهری در تعلیقات بر اصول فلسفه و روش رئالیسم فرموده است: «ادراکات اعتباری فرضهایی است که ذهن بهمنظور رفع احتیاجات حیاتی، آنها را ساخته و جنبه وضعی و قراردادی و فرضی و اعتباری دارد و با واقع و نفس الامر سروکاری ندارد». (اصول فلسفه و روش رئالیسم ط-صدرا ج 2 ص 143) این کلام صحیح نیست چون اگر با واقع سروکاری نداشته باشد هرکسی میتواند هر چیزی را به هر چیزی تشبیه کند. علامه هم این را نمیگوید بلکه کلام ایشان آن است که ما واقع را اصل قرار میدهیم و از این واقع امور را اعتبار میکنیم.
دروغ بودن یا راست بودن اعتباریات
نکته دیگر آن است که معمولاً اعتبارها دروغ هستند. سکاکی در مورد مجاز میگوید: دیگران میگویند مجاز یعنی استعمال در غیر ما وضع له؛ ولی من میگویم مجاز همیشه امری عقلی است و کلمه اسد در معنای خودش بهکاررفته است و متکلم مجازاً ادعا کرده است که این فرد شیر است یعنی ادعا میکند چیزی که شیر نیست، شیر است. مجاز عقلی سکاکی دروغ است چون قطعاً شیر را ندیده است ولی کسی هم نمیگوید که مجازها دروغ هستند.
ممکن است کسی دروغ بگوید ولی این با مبالغه کردن فرق دارد. ساید بتوان گفت دروغ یعنی کلامی که اثر عقلایی و اثر مطلوب بر آن بار نمیشود؛ اما وقتی مجازاً بگوید شیر را دیدم و مرادش زید است، دروغ نیست چون اثری بر آن مترتب است مثل آنکه زید بر کاری شجاعت بیابد.
حدیث میفرماید: کسی که دروغ بگوید و باعث صلح دو نفر بشود، فرشته شانه راست مینویسد راست گفت و کسی که راست بگوید و باعث اختلاف دو نفر بشود فرشته شانه چپ مینویسد دروغ گفت. فرشته معصوم است و دروغ نمینویسد و این شاهد آن است که به اثر کلام نگاه میکنند؛ اگر اثر فساد داشت، دروغ است و اگر اثر اصلاح داشت، راست است.
اعتبار آن است که چیزی را که تعریف چیز دیگری را ندارد، به دلیل غرضی به آن شیء دوم تعریف کنیم. کسی که شیر نیست، به جهت تأمین غرضی تعریف و احکام شیر را به او بدهیم؛ بنابراین تعریف اعتبار آن نیست که هر چیزی را هر چیزی قرار بدهیم. کسی دست را بهعنوان رئیس اعتبار نمیکند بلکه رأس را رئیس اعتبار میکنند. یا کسی نیروهای اطلاعاتی را دست کشور اعتبار نمیکند بلکه آنها را چشم کشور اعتبار میکنند. نمیتوان حد و تعریف هر چیزی را به هر چیزی داد بلکه باید مشابهت و قرینه بین آنها باشد.
تا اینجا روشن شد که اعتبار فقط به دست معتبر نیست که هر طور خواست اعتبار کند بلکه جنبههای واقعی در اعتبار وجود دارد.
اعتباری نبودن الفاظ
معمولاً کتب اصولی مباحث الفاظ را اعتباریات میدانند و میگویند مثلاً اشکالی نداشت که میش را بز بگویند و یا بز را میش بگویند. لکن مکرر گفته شد که اصوات و کلمات تقلید آواهای طبیعی هستند، مثلاً صدای ریزش آب، شرشر است که تقلید صدای طبیعی آن است. زبان از طبیعت گرفته میشود و الفاظ صرف اعتبار معتبر نیستند که مثلاً معتبر نصر را بهجای ضرب و ضرب را بهجای نصر به کار ببرد. اینطور نیست که واضعی، کلمه را برای معنایی تعیین کند. کلمه از طبیعت گرفته شده است و فاصلهای بین آن و کلمه دیگر قرار میدهند تا اشتباه نشود، مثلاً کلمه بستنی را در نظر بگیرید، کلمههای نزدیک به آن مثل فستنی، مستنی، دستنی و ... معنا ندارند.