درس خارج فقه استاد احمد عابدی

1400/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/حجر /نشانه های بلوغ: حیض

 

نشانه‌های بلوغ: حیض

کلامه علامه حلی و سید یزدی

علامه حلی در تذکره می فرماید: «مسألة ٤٠٦: الحيض في وقت الإمكان دليل البلوغ و لا نعلم فيه خلافاً؛ و الأصل فيه قول النبيّ قال لأسماء بنت أبي بكر: «إنّ المرأة إذا بلغت المحيض لا يصلح أن يرى منها إلاّ هذا» و أشار إلى الوجه و الكفّين، علّق وجوب الستر بالحيض و ذلك نوع تكليف و قال: «لا تُقبل صلاة حائض إلاّ بخمار» أشعر أنّها بالحيض كُلّفت الصلاة؛ و لو اشتبه الخارج هل هو حيض أم لا، لم يُحكم بالبلوغ ـ إلاّ مع تيقّن أنّه حيض ـ عملاً بالاستصحاب»[1] .

ممکن است کسی حائض شود و شرایط حیض را هم داشته بشاد، ولی در سن حیض نباشد، در این صورت حیض دلیل بر بلوغ نیست.

وقت امکان یعنی از سن نه سال به بعد. وقت امکان با قاعده امکان متفاوت است. اینکه علامه فرمود مخالفی سراغ نداریم، در این کتاب به معنای اجماع المسلمین است.

سید یزدی در عروه الوثقی می فرماید: «مسألة: إذا خرج ممن شك في بلوغها دم وكان بصفات الحيض يحكم بكونه حيضا، ويجعل علامة على البلوغ، بخلاف ما إذا كان بصفات الحيض وخرج ممن علم عدم بلوغها، فإنه لا يحكم بحيضيته، وهذا هو المراد من شرطية البلوغ»[2] .

مراد سید یزدی این است که اگر می دانیم کسی بالغ است و خونی خارج شد، این خون حیض است، اگر می دانیم بالغ نیست و خونی خارج شد، حیض نیست حتی اگر شرایط حیض را داشته باشد، اگر نمی دانیم بالغ است یعنی شک داریم به سن نه سالگی رسیده است و خونی که خارج شد و شرایط حیض را هم دارد، استصحاب حکم می کند که به سن بلوغ نرسیده است.

مراجع، به این مساله تعلیقه دارند که به برخی اشاره می کنیم؛ امام خمینی: «محل تأمل و إشكال و كذا في أماريته للبلوغ و إن لا يخلو من قرب إذا حصل الاطمئنان بحيضيته». آیت الله خویی: «فيه إشكال و لعل عدمه أظهر». آیت الله سیستانی: «فيه اشكال، نعم اذا اطمئن بكونه حيضاً ـ ولو باستخدام الوسائل العلمية ـ كان ذلك موجباً للاطمئنان عادة بسبق بلوغها تسع سنين».

اشکال دور و پاسخ آن

در اینجا اشکال دور به ذهن می آید. توضیح انکه اگر بگوییم حیض علامت بلوغ است و شرط بلوغ هم حائض شدن است، یعنی بلوغ از حیض دانسته می شود و از بلوغ هم دانسته می شود که خون خارج شده حیض است، پس بلوغ متوقف بر حیض است و حیض متوقف بر بلوغ است و این دور صریح است؛ به عبارت دیگر با حیض، بلوغ را کشف می کنیم و زمانی حیض نشانه بلوغ است که نه ساله باشد و اگر نه ساله باشد نیازی به حیض نیست و بدون حیض هم بلوغش دانسته می شود.

پاسخ این اشکال آن است که اگر سن دختری مجهول باشد و خونی از او خارج شود، چنانچه نشانه های حیض را دارد حیض نشانه بلوغ است؛ اما اگر سن معلوم باشد، سن ملاک بلوغ است.

کاشفیت و سببیت حیض نسبت به بلوغ

علامت بلوغ بودن به دو معناست: اول یعنی سبب بلوغ است مانند سن نه سالگی که سن بلوغ است، دوم اینکه حیض کاشف از بلوغ است یعنی کشف می کند که قبلا بالغ بوده است، مانند دختری که حامله است، معلوم می شودقبلا بالغ بوده است. اگر حیض را، سبب بلوغ بدانیم، وقتی حائض شد تکالیف واجب می شود، اما اگر حیض را کاشف بلوغ بدانیم، وقتی حائض شد معلوم می شود از قبل تکالیف واجب بوده است

اگر حیض علامت بلوغ به معنای کاشف است، معلوم نیست از چه زمانی بالغ شده است ولی معلوم است که بالغ شده است. در صورتی که معامله ای انجام دهد سپس حیض شود، اگر حیض کاشف باشد، عقد صحیح است، اما چنانچه حیض سبب باشد، عقد باطل است. علامه حلی در عبارت مذکور، حیض را علامت بلوغ یعنی کاشف بلوغ دانست، لذا معقد اجماع را علامت بودن حیض ذکر کرد.

صاحب جواهر می فرماید: «و على كل حال فقد بان لك مما ذكرنا عدم كونهما بلوغا بأنفسهما بل قد يكونان دليلين على سبق البلوغ في مثل المجهول حالها»[3] .

در معلوم الحال خون خارج شده وقتی حیض است که نه ساله باشد و اگر نه ساله باشد، دیگر حیض لازم نیست. در مجهول الحال است که حیض علامت بلوغ است. این همان جواب از اشکال دور است.

صاحب جواهر در عبارت دیگری می فرماید: «أما الحمل والحيض فليسا بلوغا في حق النساء بلا خلاف معتد به أجده فيه، بل نفاه عنه غير واحد من دون استثناء، ففي المسالك «لا خلاف في كون الحيض والحمل دليلين على البلوغ، كما لا خلاف في كونهما بلوغا بأنفسهما» بل هو ظاهر العلامة في التذكرة والتحرير حيث نفي الخلاف في كون الحيض دليلا على البلوغ والدليل في كلامهم هنا خلاف السبب، لكن في المبسوط أن البلوغ يحصل بثلاثة الاحتلام، والحيض، والسن، ثم قال: والحمل دلالة على البلوغ، وكذا الإنبات على، خلاف فيه، وظاهره كون الحيض بلوغا دليلا على سبقه، ومثله ما في الوسيلة»[4] .

در روایات این استفاده نمی شود که حیض بلوغ است یا کاشف از بلوغ، اما اجماعات شیعه وسنی صریح است که حیض، دلیل و کاشف بلوغ ا ست.

 


[1] تذكرة الفقهاء- ط آل البيت، العلامة الحلي، ج14، ص198.
[2] العروة الوثقى - جماعة المدرسین، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج1، ص560.
[3] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج26، ص44.
[4] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج26، ص42.