99/11/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب البیع/القبض /قبض الحکمی
آخرین بحث در مکاسب بحث قبض بود، مسائلی پیرامون قبض که شیخ انصاری و دیگران بحث نکردهاند مطرح میکنیم.
تعریف قبض حکمی و اصطلاحات آن
قبض یا حقیقی است و یا حکمی. آنچه شیخ انصاری بیان کرده بود، قبض حقیقی است؛ قبض حقیقی یعنی اخذ به ید.
در قرآن کریم کلمه قبض در معانی مختلفی بهکاررفته است. بعضی از آیات شریفهای که کلمه قبض در آنها به کار برده شده است عبارتاند از:
1- ﴿وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ﴾[1] یعنی دستهایشان را میبندند. قبض در این آیه به معنای بخل و امتناع از انفاق است.
2- ﴿وَ اَلْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ اَلْقِيامَةِ﴾[2] اینجا هم قبض به معنای قبض حقیقی نیست، یا به معنای این است که زمین تحت قدرت خداست، یا به معنای این است که زمین در احاطه خداوند است، یا به معنای این است که زمین ملک خداست.
3- ﴿أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى اَلطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صافّاتٍ وَ يَقْبِضْنَ ما يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ اَلرَّحْمنُ﴾[3] یقبضن یعنی بالهایشان را جمع میکنند یا به معنای این است که سرعت میگیرند، چون سرعت در پرواز به این است که بالهایشان را جمع کنند. جمعکردن کنایه از سرعت گرفتن است.
4- ﴿وَ اَللّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ﴾[4] یعنی خداوند تنگ میگیرد و گشایش ایجاد میکند. قبض در اینجا به معنای سختگیری و تنگ گرفتن است.
گاهی هم کلمه قبض را در قبض روح به کار میبریم و اینجا هم به معنای قبض حقیقی است، بلکه از باب کنایه یا از باب تشبیه معقول به محسوس است.
آیا باید این آیات را به یک معنا که قدر مشترک بین آنهاست برگردانیم؟ این همان بحث وجوه القرآن و وجوه و نظائر است.
مواردی از موضوعات و مصادیق حکمی در فقه را بیان میکنیم تا بعد بگوییم قبض حکمی به چه معناست و این بحث مقدمهای میشود برای بحثهای بعدی مانند اینکه کسی چیزی را معامله میکند و چک میگیرد، آیا چک گرفتن قبض حکمی است یا قبض حقیقی؟ یا سند به نام زدن قبض محسوب میشود؟ یا معاملات اعتباری و بورس قبض چیست؟
قبض حقیقی به معنای گرفتن و اخذ است، در مقابلش هم قبض حکمی است که در کتابهایی مثل مکاسب و حواشی مکاسب بحث نشده است. قبض حکمی اصطلاحات مختلفی دارد: قبض تقدیری، قبض فرضی، قبض تنزیلی، قبض معنوی، قبض مجازی، قبض اعتباری.
موارد حکمی در فقه
1- ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فيهِ قُلْ قِتالٌ فيهِ كَبيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ﴾[5] . (بقره/217) روشن است که جنگ در ماه حرام کفر نیست؛ لذا باید گفت کفر بر دو قسم است: کفر حقیقی و کفر حکمی. کفر یعنی انکار الوهیت یا هر چیزی که به انکار الوهیت یا رسالت برگشت کند. این آیه شریف میفرماید جنگ کفر است و این کفر حکمی است.
2- ایمان به حقیقی و حکمی تقسیم میشود. مثلاً کسی که شیعه امیرالمؤمنین علیهالسلام باشد ایمان حقیقی دارد اما ممکن است بعضی از فرقههای اسلامی را مؤمن بدانیم که این ایمان حکمی است.
3- قرض بر دو قسم است: قرض حقیقی مانند اینکه کسی از بانک وام بگیرد، قرض حکمی مانند اینکه کسی حیوانی را در بیابان پیدا کرد، واجب است خرج آن را بدهد تا نمیرد، وقتی صاحبش پیدا شد باید این خرج حیوان را پس بدهد و این قرض حکمی است.
4- رضایت بر دو قسم است: رضایت حقیقی و رضایت حکمی. رضایت حقیقی این است که کسی بگوید من راضیام. رضایت حکمی این است که مثلاً سکوت دختر باکره در عقد، رضایت است یا مواقعی که کسی را دستگیر میکنند و در بازجویی سکوت میکند، این سکوت در مواردی رضایت به حرف بازجو است. (اگر کسی قصد بمبگذاری داشته و دستگیرشده ولی در بازجویی سکوت میکند، میتوان گفت حرف زدن بر او واجب است و چون ترک واجب میکند باید تعزیر شود و شلاق بخورد تا حرف بزند.)
5- تلف بر دو قسم است: تلف حقیقی که روشن است، تلف حکمی مانند بدل حیلوله، مثلاً کسی انگشتری دیگری را در چاه انداخت، اینجا تلف نشده است ولی حکما تلف است.
6- ملک به ملک حقیقی و ملک حکمی تقسیم میشود. ملک حکمی یا مجازی مانند اینکه مالک این فرش حرم مطهر است. حرم شخص نیست، بلکه اعتبار است. یا در مالکیت معنوی مانند اینکه کسی کتابی نوشته یا اختراعی کرده است.
7- در بحث بیع فضولی میگوییم اجازه مالک یا نقل حقیقی است یا نقل حکمی. شیخ انصاری اجازه را در با فضولی کشف حقیقی و نقل حکمی میداند. شبیه این مسئله در باب بیع مکره است، وقتی کسی را بر بیع یا طلاق مجبور کردهاند و بعداً راضی شد، بینونت از زمان طلاق که کشف است و بینونت از زمان رضایت.
8- در فقه بحث میشود از بنوَّت حقیقی و بنوت حکمی مانند موارد تبنّی. پیامبر اکرم زید را تبنّی کرد یعنی به فرزندی قبول کرد، یا امام صادق علیهالسلام عبدالله را تبنّی کرد. در پرورشگاه کسی که بچههای بیسرپرست را بزرگ میکند یا معلم به شاگردانش میگوید فرزندم. این بنوت مجازی یا حکمی یا معنوی است.
9- در باب تلفظ به صیغه یا تلفظ به کلام، تلفظ یا حقیقی است مثلاً میگوید بعت یا انکحت و یا حکمی است مثلاً کسی که لال است و با اشاره حرف میزند. اشاره لال تلفظ حکمی است.
10- در بحث تحجیر یا حیازت مباحات، تحجیر حقیقی این است که دور معدن یا زمین را سنگ بچیند اما تحجیر مجازی یا حقیقی این است که مثلاً سیمخاردار بکشد یا تابلو بگذارد.
11- در بحث قبله، ازاینجا تا کعبه چند هزار کیلومتر فاصله است، اگر ازاینجا یک سانتیمتر انحراف داشته باشیم چند کیلومتر از کعبه دور میشود. نوعاً نمازهایی ما حکماً روبهقبله است نه حقیقتاً. ذبح گوسفند در بسیاری از موارد روبهقبله نیست.
12- در فقه میگویند اگر خانمی سه روز خون دید، یک روز خون ندید و دوباره یک روز بعد خون دید. آنیک روزی که خون نبوده و پاک بوده حکم حیض را دارد.
از این موارد در فقه بسیار زیاد است، در طهارت و نجاست و نماز و روزه و حج همین بحث پیش میآید که یکمرتبه چیزی حقیقتاً موضوع است و یکمرتبه حکما و مجازاً.
ارکان قبض حکمی
در قبض حکمی یا تنزیلی (نازل منزله قبض است) سه چیز لازم است: ملحق، ملحق الیه و سبب الالحاق. در موارد حکمی که نمونههایش ذکر شد این سه رکن لازم است. مثلاً افتادن انگشتر در چاه ملحق است به سوختن و شکستن و از بین رفتن (ملحق به)، سبب الحاق هم این است که اگر چیزی میسوخت قابل استفاده نبود، افتادن در چاه هم موجب عدم استفاده است.
شرع در مواردی قبض حکمی را ذکر کرده است، مثلاً شرع فرموده است کیل و وزن در مکیل و موزون قبض است. یا در غیر منقولات شرع فرموده قبض تخلیه است بااینکه تخلیه قبض حقیقی نیست.
در موارد ما فی الذمه یا چیزی که کلی است قبض حقیقی قابل تصور نیست، لذا قبض حکمی است. قبض در باب قصاص هم حکمی است. قبض حکمی یعنی مواردی که رفع مانع از چیزی بشود بهطوریکه صاحب حق بتواند در آن مال دخل و تصرف کند.