99/12/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیه 38-39) /انواع هدایت
﴿قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾
﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[1]
عرض شد که در آیه کریمه سی و هشتم سوره مبارکه بقره، امر به هبوط، جمعی است. در ادامه آیه که قضیه شرطیه است؛ فامّا یأتینّکم منّی هدیً گفتیم تنویع در هدایت و انواع هدایت است. از هدایت حسی با حواسّ ظاهری و با خصوصیاتی آن ( که من فقد حسّا فقد فقد علما؛ کسی که حسی را از دست دهد هدایت و علمی را از دست داده است) گرفته، تا هدایت عقلی و هدایت بیرونی توسط انبیای الهی و هدایت به وحی که قویترین هدایت است. هدیً دارای انواع و اقسام مختلف است: حسی، عقلی و وحیانی.
کسی که پیرو هدایت من باشد، قضیه شرطیه دوم است. معنای قضیه شرطیه متصله بیان علت و معلول است. از این کریمه استفاده میشود که هدایت تبعیت لازم دارد. هدایت بدون تبعیت، نتیجه ندارد. هدایت مضاف الیه آن یای نسبت به حضرت حق است. معلوم میشود که هدایت ویژه است. تنویع در هدایت و تکثیر در هدایت در جمله اول است و در جمله دوم خصوصیت در هدایت است. همان هدایتی که در آیات دیگر قرآن هست که ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾.[2] این دو جنت که در آیه هست جنت صفت و فعل است و جنت ذات. همان که در سوره فجر در آخرین آیات آن هست؛﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ*ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً*فَادْخُلِي فِي عِبَادِي*وَادْخُلِي جَنَّتِي﴾.[3]
خوف و حزن یکی نسبت به آینده و دیگری گذشته است. اولیای الهی در مقام اعتدال و هدایت و متابعت هستند؛ نه اهل خوف هستند و نه اهل حزن. منافاتی ندارد که اهل خشیت باشند. خشیت غیر از خوف و حزن است. خشیت آن حالت دهشت و عظمتی است که نسبت به خالق دارند. به یک جهت اگر بگوییم اضافه به حضرت حق شود، شاید همان خشیت الهی باشد. ﴿وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ﴾؛[4] خشیت آنها فقط از خداوند است.
در آیه بعدی دارد و الذین کفروا..
کسانی که کافر شوند و تکذیب آیات ما را کنند. آیه مطلق است. تکذیب آیات قرآن تا معجزات پیامبران و خود آنان را شامل می شود. به تبع انواع هدایت، تکذیب آیات هم همان چند نوع است. به خصوص انبیاء و کلام الهی مراد است.
اصحاب، جمع صاحب است. صاحب را به هر کسی نمیگوید. به کسی میگوید که مراوده کامل و همیشگی داشته باشد. با یکی دو بار اطلاق صاحب نمیشود. به استمرار است. عرب به مرد میگوید صاحب و به همسرش صاحبة. چون انس با هم دارند و بیشتر اوقات همراه همند. کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، اصحاب آتش هستند و در آتش خالد هستند. همیشگی هستند.
این دو آیه هم تبشیر است و هم وعده و هم انذار و وعید. بشارت در آیه اولی و وعید در این آیه.
میشود مطلب دیگری از این آیه استفاده شود که در این دو آیه هماهنگی برهان و قرآن است. به عبارتی فمن تبع هدای آنجا فرمود و اینجا و الذین کفروا و کذبوا بآیاتنا آمده است. هدایت الهی، بهترین برهان است. خدای نخواسته تکذیب به آیات الهی بهترین مصداق وعید است. در آیه شریفه هم وعد است و هم وعید. وحی هم در اینجا معلوم به برهان عقلی و معلوم به برهان غیر عقلی یعنی آیات دیگر است. هدایت درونی و هدایت بیرونی. در آیات هم داریم که ﴿خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى﴾؛[5] آفرید و بعد هدایت به آن تعلق گرفت. اینجا هم بحث وعده است و هم بحث وعید.
نکته بعدی اینکه در آیه شریفه هم صحبت علم و هدایت است و هم عنوان اعتقاد است. علم با اعتقاد تفاوت دارد. اصحاب النار هم فیها خالدون. کسانی هستند که مصاحبتشان در تکذیب با افراد کامل شده است. اینها اهل باور شدهاند. باور کفری دارند.
در آیه شریفه مستحضرید که چند هدایت و چند هشدار وجود دارد. بالاترین هدایت فمن تبع هدای است. هدایتی که مضاف الیه آن حضرت حق است. هدایت هم متابعت نیاز دارد. چند هشدار یکی اولئک اصحاب النار. هر وعدهای وعیدی و هر هدایتی هشداری دارد. بالاترین تقوا، تقوای الهی است که ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾.[6] در دیگری میفرماید: ﴿اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾.[7] ظاهراً بالاترین مراحل تقوای الهی حق تقاته است. این قابل اهمیت است.
نکته مهم دیگر که از آیه استفاده میشود این است که کسانی که در هدایت باشند؛ به خصوص در بالاترین قسم هدایت، اینها خوف و حزنی ندارند و از آنها نفی شده است. هدایت یافتگان به هدایت الهی مساوی با این است که خوف و حزن ندارند. نفی خوف و حزن، منافاتی با اثبات خشیت ندارد. نگران گذشته و دلهره از آینده ندارند؛ ولی تعظیم و دهشتی نسبت به حضرت حق دارند. ﴿ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً﴾؛[8] به صورت پنهان و اضطراری خدا را بخوانید.
در سوره زخرف است که ﴿يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ﴾.[9]
در آیه دیگری دارد که ﴿وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ﴾.[10]
هدایت الهی انسانها را به مقامی امن میرساند. مقام امین و امنیت است. ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ﴾.[11] آنها در مقام امان هستند.
البته عنایت دارید که با توجه به آیات دیگر ما یک خوف و حزن ممدوح داریم، و یک خوف و حزن مذموم. اگر خوف و حزن، ما را به خدا برساند، ممدوح است. مثل اینکه عدهای به خاطر ترس، حضرت حق خدا را عبادت میکنند، یا شوق به بهشت. ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ﴾[12] اینها خوف ممدوح است که باعث تبدیل سیئات به حسنات میشود.
ولی عدهای میگویند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ* نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ﴾؛[13] کسانی که استقامت داشته باشند فرشتهها بر آنها نازل میشود میگویند خوفی نداشته باشید ما اولیای شما هستیم.
نتیجه پذیرش هدایت الهی سکینه و آرامش است؛ ﴿فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ﴾.[14] اگر هدایت الهی نباشد، معیشت ضنک است و در سختی و ناراحتی. از این آیات هم استفاده میشود هبوطی که رخ داد گرچه در مرحله اول هبوط تنزیل درجات بود یعنی از مقام بهشتی فرود آمدند، ولی معلوم میشود که با سکونت در زمین میتوانند هدایتشان را به دست آوردند. با تمتع و بهرهوری و استفاده از نعمتهای الهی حتی نعمت هدایت، میتوانند جبران ما فات را داشته باشند. میتوانیم بگوییم شیطان که هبوط کرد، درکات داشت ولی هبوط انسان، هبوط درجاتی بود. انسان میتواند به درکات کفر و تکذیب آیات برسد؛ که اولئک اصحاب النار و میتواند به درجات ایمان برسد که لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. یا در حال هدایت هستند و شاکریت. در این مرحله به یقین میرسند.
عَنْ جَابِرٍ،قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عَلَيْهِ السَّلاَمُ)عَنْ تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ فِي بَاطِنِ الْقُرْآنِ: فَإِمّٰا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدٰايَ فَلاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ .قَالَ:«تَفْسِيرُ الْهُدَى عَلِيٌّ(عَلَيْهِ السَّلاَمُ)،قَالَ اللَّهُ فِيهِ: فَمَنْ تَبِعَ هُدٰايَ فَلاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ ».[15] بالاترین مصداق هدایت ثقل اکبر و غیر اکبر است که مصداق آن است. از امام عسکری علیه السلام راجع به «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآيٰاتِنٰا» پرسیدند، ایشان فرمودند: «الدَّالاَّتِ عَلَى صِدْقِ مُحَمَّدٍ عَلَى مَا جَاءَ بِهِ مِنْ أَخْبَارِ الْقُرُونِ السَّالِفَةِ،وَ عَلَى مَا أَدَّاهُ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ مِنْ ذِكْرِ تَفْضِيلِهِ لِعَلِيٍّ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ خَيْرِ الْفَاضِلِينَ وَ الْفَاضِلاَتِ،بَعْدَ مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْبَرِيَّاتِ أُولٰئِكَ الدَّافِعُونَ لِصِدْقِ مُحَمَّدٍ فِي إِنْبَائِهِ،وَ الْمُكَذِّبُونَ لَهُ فِي نَصْبِ أَوْلِيَائِهِ:عَلِيٍّ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ،وَ الْمُنْتَجَبِينَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ الطَّاهِرِينَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ».[16]