99/12/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیه35) /مراد از شجره و احتمالات در آن و بررسی روایات پیرامون آیه
﴿وَ قُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَ لَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾[1]
عرض شد که زوجیت، عامل آرامش است. از همین رو در این آیه شریفه خطاب به آدم؛ آن هم با اسکن یعنی سکون و آرامش و قرار گرفتن، شده است. شاید اولین نیاز انسان هم به لحاظ زندگی روزمره از روز نخست، مسکن بوده است. مسکن را هم که مسکن میگویند، به همین جهت است. ﴿وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا﴾؛[2] ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا﴾.[3]
از آیات الهی این است که از انفس شما ازواجی برای شما آفرید، تا شما آرامش بگیرید. ﴿وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾.[4] ان شاء الله به این آیه برسیم فرق بین مودت و رحمت را می گوییم. در نظام خانواده که اسلام مقدر کرده است؛ هم مودت و هم رحمت است. هر دو بر اساس سکینه است. اولین مطلب اینکه نظام زوجیت، نظام عمومی است. سکینت و سکونت یک مطلوبیت و جعل ذاتی دارد نه تبعی. مطلوب حضرت حق است. یا آدم اسکن انت و زوجک الجنة. در آیات دیگر هست که ﴿وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجًا﴾.[5] معلوم میشود که مسکن، نخستین چیزی است که مورد نیاز انسان است.
مطلب دیگر اینکه جنت، مسکن انسان است. انسان بیمسکن نیست و جنت، مسکن انسان است. این جنت چه جنتی است؛ حرفهای مختلفی گفته شده که عرض کردیم جنت، پس از اعمال نیست. بهشت موعود، برزخی است که انسان در تمثلاتش دارد تا به نتیجه اعمال شایسته و بایسته برسد. بهشت جایگاهی است که اعمال شایسته انسان با آن نتیجه میگیرد. روایات ما دال بر این مطلب است:
«قال رسول الله (ص) : من قال : « سبحان الله » غرس الله له بها شجرة في الجنة ومن قال : « الحمدلله » غرس الله له بها شجرة في الجنة ، ومن قال : « لا إله إلا الله » غرس الله بها شجرة في الجنة ، ومن قال : « الله أكبر » غرس الله له بها شجرة في الجنة».[6]
اینها دلیل بر این است که اعمال ما عکس العمل دارد. بهشت و دوزخ چیزی غیر از اعمال ما نیست؛ ﴿وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾.[7] این بهشتی که الآن مقدر است در بهشت برین که؛﴿فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ﴾؛[8] ﴿وَمَا هُم بِخَارِجِينَ مِنْهَا﴾؛[9] خروجی ندارد آن بهشت. این از بهترین دلایلی است که این بهشت، بهشت برین نیست؛ بلکه بهشت تمثل اعمال است و جامع بین دنیا و آخرت است. اگر بهشت برین بود خروج جناب آدم و حوا علیهما السلام معنا نداشت. در بهشت طوری است که ﴿لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا﴾.[10] محیط سلام است نه کدورت. کسانی که در این دنیا مراقب افعال و رفتارشان باشند، در بهشت و در دارالسلام حقیقی هستند.
نکته دیگری که محضرتان عرض کردیم این است که عبارت «لاتقربا» یعنی نزدیک این شجره نشوید. امام رضا علیه السلام فرمودند احتمالات مختلفی که راجع به شجره هست، منافاتی با هم ندارد و همه قابل جمع است.[11] نهی هم ارشادی است. شاید این شجره، شجره علمی حضرات معصومین و ائمه علیهم السلام باشد. ﴿وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ﴾؛[12] نجم در مقابل شجر است. شجر آن است که ساقه داشته باشد؛ و گیاه ساقهدار است، ولی نجم، گیاهی است که ساقه ندارد. شجره بر همه آنها اطلاق میشود.
﴿هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَى﴾؛[13] آن هم ملکی که زوال ندارد. شاید این مراتب علمی بنی آدم باشد. الآن وقت قرب و نزدیک شدن به این درخت نیست. این نهی ارشادی است. این نهی ارشادی منافات با مقام عصمت ندارد. این شجره، شجره حسد می باشد؛ همانطور که گیاه رشد میکند بر روی زمین و گیاه ساقه و بیساقه دارد، در نفس انسان هم صفات پسندیده و ناپسند رشد میکند. اینها نیاز به مراقبت دارد. ستمی که آدم بر خود انجام داد. فتکونا من الظالمین. این ظلمِ نفسانی است. میشود گفت که حسد و حقد و صفات زشت انسانی، اینها همه چیزهایی است که انسان از آن نهی شده است. شجره وجودی انسان است. باید انسان مراقب باشد. شجرهای که خارج از نفس تو نیست. همین باعث ظلم به نفس میشود. بدترین ظلمها، ظلم به نفس است. این ظلم منشأ خیلی از ظلمها است.
ندا و خطاب الهی همیشه دلیل بر مخاطبان است. در عظمت انسان و آدم همین بس که مورد این خطاب و توجه حضرت حق قرار گرفته است.
اختیار انسان در استفاده از نعمتهای بهشتی است، و دست انسان باز است. این از تکریمهای انسان است. دستش باز است که خودش به عظمتش پی ببرد. کی این طور میشود؟ زمانی که به حقارت دنیا پی ببرد. ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا﴾.[14]
نکته دیگری که اینجا مطرح است این است که کُلا و لا تقربا دلیل بر این است که هستی و زندگی انسان بر اساس بایدها و نبایدها است. کُلا، گرچه خوردن است ولی به معنای تصرف کردن است. تقرب هم گرچه به عبارت نهی است ولی در عین حال آنچه باعث دوری انسان میشود، باید از آن پرهیز کند. آیه، عصمت آدم علیه السلام را میرساند که بارگاه تشریف و تشرف او در کارگاه و آزمایشگاه تکلیف و تشرف است. مرحوم سید بن طاووس برای به سن تکلیف رسیدن فرزندش نامه نوشت که مکلف شدن تو مشرف باد. انسان در شریفآبادِ مشرف بادِ تکلیف، به همه مقامات میرسد. هرچه به انسان میدهند بر اساس تکلیف میدهند؛ ﴿وَلَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا﴾.[15] این تکلیف خارج از نفس و حالات او نیست. این انسان در دایره تکلیف حرکت میکند برای رسیدن به کمالاتی که بهشت مطلوبش باشد.
و کلا منها رغدا حیث شئتما؛ از نعمتهای بهشتی هر چه میخواهید استفاده کنید. انسان، محور همه استفادههای بهینه است و سکینه و مسکن و آرامش.
کلا، شئتما، لا تقربا، فتکونا؛ این چهار کلمه چه عجیب است و چه آهنگی دارد. خطاب فردی نیست؛ خطاب جمعی است. اضلهما الشیطان هم در آیه بعد، جمعی است. این دلیل بر این است که این دار تکلیف، داری است که انسان با زحمت باید به نتیجه برسد. رحمت بیزحمت نیست.
روایت امام رضا علیه السلام را عرض کردیم که در اختلاف مردم در معنی شجره فرمودند: کل ذلک حق، ان شجرة الجنة تحمل انواعا. درخت بهشتی حامل انواع میوهها است.[16]
قَالَ الْإِمَامُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيُّ(عَلَيْهِ السَّلاَمُ): «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا لَعَنَ إِبْلِيسَ بِإِبَائِهِ،وَ أَكْرَمَ الْمَلاَئِكَةَ بِسُجُودِهَا لِآدَمَ،وَ طَاعَتِهِمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ،أَمَرَ بِآدَمَ وَ حَوَّاءَ إِلَى الْجَنَّةِ،وَ قَالَ: يٰا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلاٰ مِنْهٰا مِنَ الْجَنَّةِ رَغَداً وَاسِعاً حَيْثُ شِئْتُمٰا بِلاَ تَعَبٍ وَ لاٰ تَقْرَبٰا هٰذِهِ الشَّجَرَةَ شَجَرَةَ الْعِلْمِ، شَجَرَةَ عِلْمِ مُحَمَّدٍ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)وَ آلِ مُحَمَّدٍ(صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ)الَّذِينَ آثَرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا دُونَ خَلْقِهِ. وَ هِيَ شَجَرَةٌ تَمَيَّزَتْ بَيْنَ أَشْجَارِ الْجَنَّةِ؛إِنَّ سَائِرَ أَشْجَارِ الْجَنَّةِ كَانَ كُلُّ نَوْعٍ مِنْهَا يَحْمِلُ نَوْعاً مِنَ الثِّمَارِ وَ الْمَأْكُولِ،وَ كَانَتْ هَذِهِ الشَّجَرَةُ وَ جِنْسُهَا تَحْمِلُ الْبُرَّ وَ الْعِنَبَ وَ التِّينَ وَ الْعُنَّابَ وَ سَائِرَ أَنْوَاعِ الثِّمَارِ وَ الْفَوَاكِهِ وَ الْأَطْعِمَةِ،فَلِذَلِكَ اخْتَلَفَ الْحَاكُونَ لِذِكْرِ الشَّجَرَةِ،فَقَالَ بَعْضُهُمْ:هِيَ بُرَّةٌ،وَ قَالَ آخَرُونَ:هِيَ عِنَبَةٌ،وَ قَالَ آخَرُونَ:هِيَ تِينَةٌ،وَ قَالَ آخَرُونَ:هِيَ عُنَّابَةٌ. قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: وَ لاٰ تَقْرَبٰا هٰذِهِ الشَّجَرَةَ تَلْتَمِسَانِ بِذَلِكَ دَرَجَةَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ فَضْلَهُمْ،فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَصَّهُمْ بِهَذِهِ الدَّرَجَةِ دُونَ غَيْرِهِمْ،وَ هِيَ الشَّجَرَةُ الَّتِي مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهَا بِإِذْنِ اللَّهِ أُلْهِمَ عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ مِنْ غَيْرِ تَعَلُّمٍ،وَ مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهَا بِغَيْرِ إِذْنٍ خَابَ مِنْ مُرَادِهِ وَ عَصَى رَبَّهُ. فَتَكُونٰا مِنَ الظّٰالِمِينَ بِمَعْصِيَتِكُمَا وَ الْتِمَاسِكُمَا دَرَجَةً قَدْ أُوثِرَ بِهَا غَيْرُكُمَا-كَمَا أَرَدْتُمَا-بِغَيْرِ حُكْمِ اللَّهِ تَعَالَى.[17]
جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ،قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ)عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِي السَّمٰاءِ* تُؤْتِي أُكُلَهٰا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهٰا ». قَالَ:«أَمَّا الشَّجَرَةُ فَرَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)،وَ فَرْعُهَا عَلِيٌّ(عَلَيْهِ السَّلاَمُ)،وَ غُصْنُ الشَّجَرَةِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ(صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا)،وَ ثَمَرُهَا أَوْلاَدُهَا(عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ)،وَ وَرَقُهَا شِيعَتُنَا»ثُمَّ قَالَ(عَلَيْهِ السَّلاَمُ):«إِنَّ الْمُؤْمِنَ مِنْ شِيعَتِنَا لَيَمُوتُ فَتَسْقُطُ مِنَ الشَّجَرَةِ وَرَقَةٌ،وَ إِنَّ الْمَوْلُودَ مِنْ شِيعَتِنَا لَيُولَدُ فَتُورِقُ الشَّجَرَةُ وَرَقَةً».[18]
بنابراین حیطه ولایت نیاز به اذن دارد. از اینها استفاده میشود که انسان بر اساس تکلیف، به مقامات میرسد. این شجره از مختصات حضرت محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین است. هیچ کس نمیتواند بدون اذن خدا تناول کند. ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ﴾.[19] اگر بدون اذن باشد، معصیت است و کسی از آن به علم نمیرسد. دارای میوههای مختلف است. غیر از این، اختلاف نوعی هم دارد.
این شجره، شجره نبوت و ولایت است. ظاهراً دلیل بر این میشود که آدم درست است که نبی است، ولی نبوت دارای مراتب است. آغاز نبوت هست، ولی انجام آن نیست.