99/11/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیه 34) /سجده تکریمی بر آدم علیه السلام
﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾[1]
عرض شد؛ این آیه کریمه همانند آیههای گذشته، بیان عظمت و شایستگی انسان برای تکریم حضرت حق است. سه آیه گذشته بیانگر این بود؛ که انسان خلیفه است، و دارای مقام خاصی است؛ که تعلیم اسماء می باشد. در این آیه، سخن از تکریم جناب آدم علیه السلام، توسط حضرت حق است؛ که مسجود واقع شد. اینکه مسجود شدن آدم برای فرشتههای الهی، قبل از تعلیم اسماء است یا بعد از آن، بحثی است. از روال آیه بر میآید که سجده، سجده تکوینی و تقربی نیست. دو سجده داریم؛ تکوینی و تقربی، و دیگری تکریمی. آنچه جایز نیست، سجده ذاتی و تقربی است. قربة الی الله سر به زمین بگذارد برای انسان، اشکال دارد. ولی اگر فرشتهها، ساجد برای انسان بودند، و آدم به عنوان تکریم مسجود بود، اشکال ندارد. ملائکه، همان ملائکه بالا است، یا کل آنها و یا آنها که موکل بر زمین هستند. تعظیم کنید؛ برای جناب آدم.
نکته دقیقی محضرتان عرض کنم؛ که آدم در اینجا، آدم شخصی است و یا به تعبیر بهتر اولین فرد آدم است. قطعاً در اینجا فرد منحصر است. چرا که غیر از حضرت آدم علیه السلام کس دیگری نبود.
«اسجدوا لآدم» یعنی برای همین آدم سجده کنید. آدم بالا، آدم وصفی بود؛ نه اسمی، گرچه اسم خاص داشتن با وصف بودن منافاتی ندارد. هنگام آفرینش و تعلیم اسماء، یک آدم بیشتر نبود. منافات ندارد که تکریم و تعظیم، برای وصفیت جناب آدم باشد. این آدم، فردی بود که مورد سجده فرشتههای الهی واقع شد؛ با توجه به استمرار آدمیت و انسانیت. سجده برای اکملین آدمیت انجام شد.
«الّا»؛ استثنا متصل است یا منقطع؟ ابلیس از این فرشتهها بود یا خیر؟ ابلیس در جمع فرشتهها بود، و هنوز رانده شده نبود. استثناء اتصالی است، و انقطاع را میرساند. ابلیس، از فرشتهها بود.
الإباء: «شدة الامتناع، فكل إباء امتناع وليس كل امتناع إباءا... وقوله تعالى: أَبى وَاسْتَكْبَرَ».[2]
«الْكِبْرُ والتَّكَبُّرُ والِاسْتِكْبَارُ تتقارب، فالكبر الحالة التي يتخصّص بها الإنسان من إعجابه بنفسه، وذلك أن يرى الإنسان نفسه أكبر من غيره. وأعظم التّكبّر التّكبّر على الله بالامتناع من قبول الحقّ والإذعان له بالعبادة. والاسْتِكْبارُ يقال على وجهين: أحدهما: أن يتحرّى الإنسان ويطلب أن يصير كبيرا، وذلك متى كان على ما يجب، وفي المكان الذي يجب، وفي الوقت الذي يجب فمحمود. والثاني: أن يتشبّع فيظهر من نفسه ما ليس له، وهذا هو المذموم، وعلى هذا ما ورد في القرآن. وهو ما قال تعالى: أَبى وَاسْتَكْبَرَ».[3]
ابلیس، أبا ورزید، و طلب کبر و غرور کرد و از کافران است. در تقسیمبندی سوره بقره،سه گروه وجود دارد؛ منافقین، کفار و مؤمنین. بر منافقان و کفار هر دو، کافر اطلاق میشود. اینجا هم دارد؛ و کان من الکافرین. این کفر، عملی است. او دو خلاف را مرتکب شد؛ یک خلاف اندیشهای، و دیگری عملی. ابا، تخلف نظری است و در اندیشه، اندیشهای را از دست داد. استکبار، نشانه افت عملی است. انسانها، به دو بال رشد میکنند. بال علم و بال عمل. این را حکمت میگویند. ابلیس، از کافرین شد؛ چون نتوانست این عظمت جناب آدم علیه السلام را، تحمل کند. این کفر هم، کفر استتاری بود. فرمود؛ «کان» من الکافرین نه «صار». در درون، کفر داشت؛ که ظاهر شد.
سجده، دلیل بر عظمت است. هم صیغه جمع است و هم با «قلنا» آمده؛ که دلیل بر عظمت است. مانند ﴿أَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ﴾؛[4] با اینکه خدا یکی است. این استکبار هم مانند استقرار و استجابت، مبالغه است. استکبار، نهایت کبر است. خودبینی و عجب است. کبر، خودبزرگبینی است و عجب، خودبینی. شیطان، خود را بزرگ دید. در اینجا سجده نکرد.
سه آیه گذشته، اشراف و نظر به مقام خلافتی انسان و علم این خلیفه دارد. این آیه، نظر به مقام کرامت انسان دارد؛ که مترتب بر مقام اول است. مسجود بودن، بخاطر خلافت و تعلیم اسماء است. هر کسی که این دو خصلت را داشته باشد؛ یکی تعلیم اسماء و دیگری خلیفه الهی، مسجود واقع میشود. طبق این نظر، سجده برای جناب آدم علیه السلام، از آدم شخصی زمان خلقت، شروع شد؛ ولی در اول مخلوق خلاصه نشد. مانند خلافت؛ که آغازش در زمین بود و پایانش در زمین نبود. این سجده برای حقیقت جناب آدم است، و ادامه دارد. این سجده، عرضی است. مانند آیهای که فرمود: ﴿وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا﴾.[5]
سجده، به عظمتی است که جناب آدم دارد. سجده، انواع و اقسامی دارد. در تقسیم انواع سجده، این سجده تعظیمی است. این انسان، نعمت خلافت، تعظیم اسماء و تکریم حضرت حق را، به فرمان سجده دارد.
﴿أَوَ لَمْ يَرَوْاْ إِلَى مَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَيْءٍ يَتَفَيَّأُ ظِلاَلُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَالْشَّمَآئِلِ سُجَّدًا لِلّهِ وَهُمْ دَاخِرُونَوَلِلّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مِن دَآبَّةٍ وَالْمَلآئِكَةُ وَهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ﴾. [6]
تمام اقسام سجده در این دو آیه جمع است. از این آیه فهمیده میشود؛ که مقال عبادت در قرآن، استکبار است. کسانی که عبد هستند، استکبار ندارند. ابلیس، کفر استتاری داشت؛ که اظهار کرد. این صفت را داشت، و موقعیت نداشت. آب نداشت که شنا کند. این استکبار او باعث سلب خیلی نعمتها شد.