99/08/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسير ترتيبي (سوره بقره)/ آیه2/معناي کتاب و ريب
﴿ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین﴾[1]
در بیان کریمه ﴿الم﴾[2] که آیه مستقل است و رموز اسماء الهی یا اسماءکتاب الهی یا انبیای الهی و منشأ این کتاب الهی است، قرآنی که جامع همه کتب الهی است و همه معارف در آن جمع است و مهیمن و مصیطر دیگر کتب است و کمال حق است و باطل در آن راه ندارد در وجه اعرابی﴿الم﴾[3] این حروف به عبارت آقایان اهل ادب محلی از اعراب ندارد اما بنا براینکه این اسم باشند حروفی باشند که نشانه اسماء باشند میشود بگوییم که هذه الم ذلک الکتاب لاریب فیه، برخی گفتند از باب اینکه قائم مقام اسماء است میشود مبتدا و خبر واقع بشود. الم همین کتابی است که ﴿هدی للمتقین﴾[4] یا هذه الم که ﴿ذلک الکتاب لاریب فیه﴾.[5]
واژه بعدی واژه ﴿ذلک﴾ است. ذلک اسم اشاره است و اسم اشاره برای دور هست اگر هذا بود اشاره به قریب بود اما ذا و ذلک اشاره به دور است. و ﴿الکتاب﴾ در قرآن زیاد تکرار شده ، گاهی اوقات با ال هست و گاهی بدون ال هست ﴿قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ﴾؛[6] در سوره مبارکه مائده بدون الف و لام است و در اینجا با الف و لام است.
اکثر آقایان نظرشان این است که این الف و لام مفید حصر است چطور شما اگر چیزی را خواسته باشید حصر کنید میگویید الکتاب، الرجل؛ لذا این الف و لام مفید حصر حقیقت است؛ بنابراین احتمال اینگونه میشود آن کتاب، همین کتاب است، منحصر در همین کتاب است.
ماده کتب دو معنا دارد یکی به معنای جمع و دیگری به معنای ثَبَتَ.
ما مبنایمان این است که از ماده ثبت بهتر است و به معنای ثبت و ضبط است. برخی گفتند الکتاب بمعنی المکتوب[7] ، ظاهرا به همان معنای مصدری که به معنای ثبت کردن باشد حاکی ازین است که این کتاب ثبتی است که در تمام عوالم ثبت و ضبط و مکتوب است و ثابت شده است و این کتابی هم که ثبت و ضبط است از خصوصیاتش این است که ﴿لاریب فیه﴾.[8] لا حرف نفی است.
ریب هم مصدری است که ریب به معنای شک است ولی تفاوتی که با شک دارد این است که شک حالت تردیدی است ولی ریب منشأ حالت تردید است. وقتی میگوید ﴿لا ریب فیه﴾ یعنی منشأ شکی هم در قرآن نیست. این قرآن محض حقیقت است. لا هم نفی جنس است. جنس ریب را که احتمال و تردید و شک باشد نفی میکند. البته توجه دارید که شک کننده دارد ولی خودش شک و شبههای در آن نیست. ﴿انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس لما اختلفوا فیه﴾.[9]
در سوره مبارکه در آیه 213 خواهیم رسید. این کتاب بالحق است. لا ریب در اینجا است. ﴿جاءوا بالبینات و الزبر و الکتاب المنیر﴾.[10] این کتاب منیر است.
﴿یا یحیی خذ الکتاب بقوة﴾.[11] این الف و لام حصر و عهد است. این را با قوت اخذ کن. از اینجا معلوم میشود که در حقیقت قرآن و ظرف وجودی قرآن هیچ شک و شبههای نیست. ﴿لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾.[12]
ریب در دو موضوع در قرآن آمده است:
﴿لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ ﴾[13]
﴿ذلک الیوم الحق﴾[14]
یکی روز قیامت و دیگری قرآن است. نتیجه ﴿لا ریب﴾[15] میشود ﴿ذلک الیوم الحق﴾.[16]
باطل به هر دو راه ندارد. عین حق است. ﴿ان کنتم فی ریب مما نزلنا﴾.[17] ﴿ان کنتم فی ریب من البعث﴾.[18]
نفی ریب از کتاب که این کتاب و قرآن نه ظرف شک است و نه متعلق شک است. به عبارت بهتر هیچ گونه شک و شبههای در آن نیست. تعبیر آقایان ادباء لا برای نفی جنس است. بنا بر مبنایی که در جلسات گذشته عرض کردیم که حروف مقطعه قرآن آیات بعدی مفسر آیات قبلی است اولین جملهای است که بیان ﴿الم﴾ است.
جایگاه حروف مقطعه قرآن را همانند شکل مخروطی میدانیم که دارای رأس و قاعده است. در برهان ریاضی رأس و قاعده مخروط یک خصوصیت و حساب و کتاب دارند. حروف مقطعه و آیه ﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾ در رأس قرآن نشسته است و قاعده آن آیات بعدی است.
﴿الم﴾ با دو صفت بیان شده است. یکی صفت سلبی و دیگری صفت ثبوتی. صفت سلبی نفی ریب است از قرآن و صفت اثباتیاش این است که ﴿هدی للمتقین﴾ است. این دو را با هم توجه کنید. نفی ریب یعنی رفع مانع و اثبات حقانیت و مانع و ایجاد مقتضی که هدایت باشد نتیجهاش حقیقت قرآن است. عرض ما این است که باید همه آیات قرآن را با دید هدایتی دنبال کنیم. آن هم هدایت عامه که بماند هدایت ویژه و خاصه. چون کمالات بر اساس مراتب و مدارج است. هدایت هم دارای درجات مختلف است. چنانکه ضلالت هم در مقابلش دارای همین خصوصیت است. ﴿أ فی الله شک فاطر السموات و الارض﴾.[19]
آن که زمین و زمان فاطریتش دست اوست.
﴿ربک انک جامع الناس لیوم لا ریب فیه﴾.[20] اینجا هم دارد ﴿ذلک الکتاب لا ریب فیه﴾.[21] لا ریب صفت اولیه قیامت و کتاب است. صفت سلبی است که هزاران اثبات در آن وجود دارد. بحث قیامت و توحید و قرآن مواردی است که باید بر اساس دعوت قرآن به اینها برسیم تا به صفت ثبوتی قرآن برسیم.
﴿الم﴾ با دو صفت بیان شده است. صفت سلبی و صفت ثبوتی. در برخی آیات اول صفت ثبوتی آمده و بعد سلبی.
﴿الحمد لله الذی انزل علی عبده الکتاب و لم یجعل له عوجا﴾.[22] که لم یجعل له عوجا بعد آمده است.
اینجا اول سلبی است چرا که اول باید رفع مانع شود و بعد اثبات مقتضی. علت تامه هدایت تحقق مییابد.
رزقنا الله ایانا و ایاکم صفت هدایت قرآن.