99/08/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقدمه سوره/تفسیر ترتیبی(سوره بقره) /احتمالات تفسيري در حروف مقطعه
در بیان حروف مقطعه قرآن، چند مطلب پیشنیاز لازم است. حروف مقطعه یعنی حروف مجزا و تقطیعشده در قرآن که در هیچ فرهنگ لغتی نمیتوان واژهها و معنایش را یافت؛ نه اسم، نه فعل و نه حرف است. تعداد آنها هم با حذف مکررات آنها که برخی تا هفت مرتبه تکرار شدهاند، 14 حرف است.
اطلاق دیگر برای این حروف، حروف نورانی است. «الف»، «حاء»، «راء»، «سین»، «صاد»، «طاء»، «عین»، «قاف»، «کاف»، «لام»، «میم»، «نون»، «هاء»، «یاء»؛ اینها حروف مقطعه قرآن هستند. مجزا در قرآن بیان شدهاند. 29 سوره قرآن عرض کردیم که حروف مقطعه دارد.
جهت دیگر این است که با یک بررسی به این نتیجه رسیدیم که سورههایی که حروف مقطعه در آن قرار گرفتهاند، معمولا بعد از این حروف به خصوص در حوامیم سبعه، بعدش درباره آیات شریفه قرآن صحبت شده است. میشود این مطلب را استفاده کرد که شاید همین حروف مقطعه قرآن، مبدأ و آغاز و مصدر آیات الهی است. شاید در برخی سور هم آن حروف مقطعهای که در آغاز آن سوره آمده است، تکرار بیشتری در آن سورهها شده است.
مطلب دیگر اینکه سورههایی که در آن حروف مقطعه خاص آمده است مانند ﴿الم﴾[1] و ﴿حم﴾[2] اینها معمولا ارتباط معنوی خاصی بین آن سوره و آیات آن سوره و حروف مقطعه قرآن وجود دارد. این بسیار قابل دقت است.
مطلب دیگر اینکه در بعضی از نظریهها آمده است و سلیقه به خرج دادند و اضافات را حذف کردند و گفتند حروف مقطعه قرآن با حذف مکررات، تبدیل به این جمله میشود: «صراط علی حق نمسکه» یا «علی صراط حق نمسکه».[3] یا «علی حق نمسک صراطه».[4] ﴿اهدنا الصراط المستقیم﴾[5] که فرمودند: «أنا الصراط المستقیم».[6] میشود گفت اینها بیان رمزی این جمله استخراج شده از آیات قرآن و حروف مقطعه آن است.
با توجه به این مطالب، وارد در احتمالات تفسیری حروف مقطعه قرآن شویم.
نظریات گاهی تا 30-40 نظریه ابراز شده است که ما به عنوان نمونه چند تا را میگوییم و یکی را انتخاب میکنیم؛ گرچه شاید همه قابل جمع باشند.
این حروف، قابل تفسیر نیستند و قابلیت تفسیر ندارند؛ چرا که اینها از حروفی هستند که «لا یعلم تفسیرها إلا هو».[7] تفسیرش در اختیار کسانی است که به مرتبه غیب الغیوب رسیدند و به علم غیبی آگاه باشند. اینها نماد بیتفسیری آیاتی از قرآن هستند. این یک نظر است. همه قرآن، از جمله حروف مقطعه قابل تفسیر نیست.
همانند همین نظریه، نظریهای است که ﴿و ما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم﴾.[8] قابل تأویل و تفسیر هستند، ولی در اختیار حضرت حق و صاحبان علوم غیبی است. از متشابهات است. متشابهات چنانکه در آیات اول سوره آلعمران داریم، تنها راسخون در علم میدانند.
نظریه دیگر در آیات دارای حروف مقطعه این است که اینها رمز و راز همان سورهای است که حروف در آن مطرح شده است. مثلا بگویید سوره «یس» و «طه» و «ص» و «ق» و «ن» و مانند آن، اسم مشهوری دارد به نام «قلم» و دیگری به نام «نون». سورههای دیگر را هم اینطور نامگذاری کنیم. نام رمزی همان سوره است. نامی به عنوان اختصار در آغاز برخی سورهها؛ مثلا در سوره بقره یا آلعمران، ﴿الم﴾[9] اسم سوره باشد. منتهی بعدش سوره بقره و دیگر نامها مطرح شده است.
نظریه و احتمال بعدی این است که حروف مقطعه، نام است، ولی نام قرآن است. ذکر، فرقان و نور و شفا از اوصاف قرآنی است. اینها هم از نامهای قرآنی باشد. یؤید ذلک بعضی از آیات که معمولا بعد از حروف مقطعه در ﴿کهیعص﴾[10] ﴿ذکر رحمت ربک﴾[11] آمده است. این اشاره به همین قرآن دارد. ﴿الم ذلک الکتاب لا ریب فیه﴾[12] در سوره بقره آمده است.
احتمال بعدی که باز هم این است که حروف مقطعه، رمز و راز نام است، ولی نام حضرت حق تبارکوتعالی. این هم یک احتمال است.
احتمال دیگر اینکه رمز و راز نام است، ولی نام انبیای الهی. با این حروف، نامهای انبیای الهی استخراج میشود.
احتمال دیگر اینکه اینها رمز و راز نامها است، ولی نامهای امتها است. از این حروف، تاریخ زندگانی امتها را میشود استخراج کرد.
برخی بزرگان این احتمال را انتخاب کردهاند که مراد به این حروف مقطعه باز هم نامهای الهی است، ولی هر حرفی اشاره به آغاز آن نام و صفت از اسمای الهی است؛ مثلا ﴿الم﴾[13] الف اشاره به الله دارد. کاف در ﴿کهیعص﴾[14] اشاره به اسم شریف کافی دارد. رموز نامهای الهی، ولی نه رموز کل نام، بلکه آغاز اسمی از اسمای الهی. در ادبیات عرب هم مرسوم است که یک حرف را میگویند و اشاره به کلمه دارند. آن را حذف میکنند و بنای بر اختصار دارند؛ مانند: «قاف».
احتمال بعدی این است که حروف مقطعه قرآن، حروف مجزا آمده اسم اعظم الهی است. اسم اعظم الهی از نامهایی است که میشود در جهان تصرف کرد. اسم اعظم تکوینی، نامهای رمزی برای کشف اسمای تکوینی. اگر ذهنم اشتباه نکند علامه طباطبایی روی این نظر مانور میدهند. از رموز اسمای الهی، حروف مقطعه است. با این تفسیر که گفتیم ﴿لا یعلم تفسیرها الا هو﴾[15] منافات ندارد. در حدود اختیارات افراد مخصوصی هستند. برخی برای تأیید این احتمال گفتند ﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا﴾،[16] اشاره به همین دارد. وزیر حضرت سلیمان، تخت بلقیس را با اسم اعظم آورد. در بحث اسمای الهی خواهیم گفت اسم اعظم، دارای مراتب است. در دعای شریف کمیل و در دعای شریف سمات که در غروب جمعه وارد است، مرتب اسمایی دارد که در زمین و آسمان و دیگر موجودات تصرف میشود. در واقع بیان حروف مقطعه قرآن در مقام تفصیل، دعای سمات و دیگر ادعیه وارد شده از معصومین (علیهمالسلام) است.
میشود گفت حروف مقطعه قرآن، نمادهای لفظی اسم اعظم الهی است. آن اسم اعظم در تکوین دارای تصرفاتی است.
نظریه دیگر اینکه حروف مقطعه، سوگند است. خداوند به این حروف، سوگند میخورد. ﴿الم﴾،[17] یعنی قسم به الف، قسم به لام و قسم به میم. قسم به اسمای الهی، یا اسمای رسل، یا اسمای قرآن، یا اسمای امتها بر اساس اقوال قبلی.
احتمال دیگر اینکه این حروف، تاریخ را بیان میکنند. مرسوم است که تاریخ را بر اساس حساب ابجد حساب میکردند. اینها حروف ابجدی هستند که اشاره به اوضاع و زمانی دارد. در این جهت که این چه تاریخی است؛ بقای امتها است و یا حوادث مهم؛ در این اختلاف است.
وجه دیگر اینکه حروف مقطعه قرآن اصلا برای نمونه ذکر شده است. نمونهای قرآنی که کسی نمیتواند همانندش را بیاورد، از همین حروف تشکیل شده است. قرآن نماد ترکیبی این چهارده حرف نورانی است.
احتمال دیگر در حروف مقطعه این است که قرآن، حروفی دارد که اشاره به قرآن دارد و کسانی را که منکر قرآن هستند را ساکت میکند. به عبارت بهتر کسانی که قرآن را قبول ندارند، این حروف برای تحدی و تنبیه و اسکات آنها است؛ چنانچه در آیات دیگر داریم که نمیتوانید همانند این قرآن بیاورید و اگر میتوانید بیاورید، این حروف نمادی است که در دسترس شما است، ولی نمیتوانید بیاورید.
احتمالات دیگری نیز هست که انشاءالله در جلسه آینده بیان خواهد شد.