99/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر تربیتی قرآن کریم/تفسیر سوره حمد /انواع حقیقت عبادت و استعانت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾﴿الحمدلله رب العالمین﴾﴿الرحمن الرحیم﴾﴿مالک یوم الدین﴾﴿ایاک نعبد و ایاک نستعین﴾﴿اهدنا الصراط المستقیم﴾بحمدالله رب العالمین مطالب عمده کریمه شریفه ﴿ایاک نعبد و ایاک نستعین﴾[1] محضرتان عرض شد. اشاره اجمالی به آخرین مباحث داشته باشیم. گفتیم انحصار عبادت و استعانت از حضرت حق است. این حصر با تقدم ایاک استفاده میشود. عرض شد این عنوان جمع و راز آن هم برای این است که ما همراه با تمام هستی و حتی اولیای الهی در حال عبادت و استعانت باشیم. عبادت تکوینی اشیاء و استعانت تکوینی و اختیاری. به ویژه آنها که به حق عبادت و استعانت دارند.
مطلب دیگر اینکه در این آیه نفی تفویض است. لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین[2] .
آنها که انسان را مختار علی الاطلاق میدانند این آیه نفی آنها است.
عرض شد که ﴿ایاک نعبد و ایاک نستعین﴾[3] آیه ترسیم کننده سیر و سلوکی انسان است. چون انسان حرکت به سمت حضرت حق دارد و کمال طلب است. کمال مطلق طلبی انسان اقتضای این دارد که ایاک نعبد و ایاک نستعین داشته باشد. عبادت و استعانت.
طبق مبنای ما در مباحث تفسیری در این سالیان تحلیل آیات الهی بحمد الله به این نتیجه رسیدیم که آیات الهی قرآن سلسله آیات پیوسته است و هماهنگ است نه ناهمگون. ﴿لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا﴾[4] . چون مبدأ واحد است هیچ اختلاف و تخلفی در قرآن نیست. اگر کثرتی دیده میشود از جانب قاری و تالی است. به لحاظ کسانی که اهلیت و سنخیت با قرآن میخواهند داشته باشند. هیچ تصادمی نیست. آیات و سور همه متصل و مرتبط به هم است. هر آیه و سورهای پیشنیاز برای سوره بعدی است. حتی هر جمله و کلمه پیشنیاز دیگری است. پس ایاک نعبد با ایاک نستعین ارتباط پیوسته دارد. چنانکه آیهای است که آیات قبل و بعد را متصل میکند. سوره حمد فرمود بین من و عباد من تقسیم شده است. قسمی از آن من و قسمی از آن بنده من است. این آیه رابط و میانگین آیات الهی و آیات انسانی است.
برای همین از کریمه شریفه حصر عبادت و استعانت استفاده میشود؛
تفویض نفی میشود و اراده انسان و خدا اثبات میشود.
تفسیر ترسیم راه است. شبهات علمی و شهوات عملی که در کنار برخی آیات و روایات و صراط ما هست باید جواب داده شود.
عرض ما این است که از این آیه توسل به حضرت حق استفاده میشود. ﴿یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة[5] ﴾ مصداقش همین آیه است. یعنی عبادت و استعانت از مصادیق اکمل و اتم توسل است.
بلبل از فیض گل آموخت سخن، ورنه نبوداین همه قول و غزل، تعبیه در منقارش
مقصد و مقصود اوست
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
اگر استعانت او نباشد هیچ کارایی نیست. اگر انسان تکیه بر اراده خود کند جزو مفوضه میشود. اگر بگوید هرچه هست اراده اوست جبری میشود. اگر گفت اراده انسان و خداست حقیقت استعانت است.
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری استراهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
از این آیه توکل هم استفاده میشود. اول خود را میبیند و حضرت حق را و بعد کمبود خود را میبیند و میگوید توکلت علی الله. در تفویض ارادهای از خود ندارد. در استعانت فنای در اراده باری تعالی است. این انسان میشود عابد و مستعین.
از آیه شریفه کاملا بحث توسل و تمسک به حضرت حق استفاده میشود.
نکته مهم دیگر اینکه خود آیه گرچه مفهوم عبادت و استعانت را بیان میکند خودش هم مصداقی از عبادت و استعانت است. میشود این حرف را زد که ﴿ایاک نعبد و ایاک نستعین﴾[6] دو مرحله کمالیه انسان است. عبادت گام اول و استعانت گام دیگر است. استعانت نماد عبادت است.
نتیجه ایاک نعبد را هم باید در ایاک نستعین سراغ بگیریم. هرچه انسان بیشتر و پیشتر برود و درجات بالاتر برود نیازمندی او بیشتر میشود.
سبک زندگی در بندگی و بندگی در وابستگی به حضرت حق است. کارها را باید به حضرت حق واگذار کند. نه اینکه کارها را به خود واگذار کند.
باید توکل داشته باشد و استعانت داشته باشد و تفویض. ﴿افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد﴾[7] .
هرچه انسان این مسیر را بیشتر برود به مراحل بیشتری میرسد. هو المستعان. حضرت حق است که میتواند او را کمک کند. این استعانت از پایینترین مراحلی که میگوید الهی به امید تو شروع میشود تا جایی که حضرت حق ناصر و معین او میشود. بحث معاونت باری تعالی و شفاعت مطرح میشود. اینها مسیر توسل به اولیای الهی و حضرت حق است.
خواسته دیگر او و تقبل شفاعته فی امته و ارفع درجته است که در تشهد مستحب است بگوید.
بعد از این مرحله استعانت در ولایت به کمال خود میرسد. گاهی بچهای کارهایش را بزرگتری برای او انجام میدهد. گاهی آن قدر نیاز به کمک دارد که تمام کارها را باید ولی او انجام دهد. مراتب استعانت با درجات عبادت به هم پیوسته است. عبادت پیشنیاز استعانت است و استعانت خود نوعی عبادت است.
این آیه خود تبیین راه و خودش راه و خودش مقصد و مقصود این راه را معلوم میکند. اگر میخواهیم به جایی برسیم. ولک الحمد و لک الشکر[8] والیک المشتکی[9] و هو المستعان.و جز اون هیچ چیز دیگری نسیت و همین است معنای ارجای عموم به حضرت باری تعالی .
و همان طور که عبادت دارای مراتب است استعانت هم دارای مراتب است.
ارتباط این کریمه با آیه بعدی همین است. می شود گفت آیه بعدی تحقق عبادت و استعانت در این آیه شریفه است.یعنی ﴿اهدنا الصراط المستقیم﴾[10] .
عبادت و استعانت در هدایت تحقق مییابد در هدایت به صراط مستقیم. پس عبادت در استعانت است و هر دوی اینها در هدایت است و هدایت، عبادت و استعانت را تأمین میکند.
نکته مهم دیگر اینکه این سیر و سلوک در آیات شریفه و کریمه که هر یک پیشنیاز دیگری است و بعدی نتیجه قبلی است،این را میرساند که انسان باید کاری کند که تمام نیاز او برطرف شود. تمام نیاز او به راز و نیاز است. نیازش به راز و نیاز است. هرچه نیاز بیشتر باشد راز و نیاز بیشتر است و دعا بیشتر است. برای همین انسان سعی میکند دعا داشته باشد.
غلط مشهور است که گمان میکنند دعا به معنای خواسته است. خواسته و درخواست ظهور دعا است. دعا آن حالت نیازی انسان است. این هدایتی که گفته شده حقیقت عبادت است. خود این دعا خواستن و ارتباط استعانت و عبادت و هدایت بزرگترین هنر انسان است که در انسان جمع است.هنرمندی انسان به عبادتش و استعانتش وبه هدایتش است .
سراغ کریمهای برویم که بحث استعانت را مطرح میکند. ﴿استعینوا بالصبر و الصلاة و انها لکبیرة الا علی الخاشعین[11] ﴾.انها در مرجع ضمیر ها آیا نماز است یا به نفس استعانت؟ یکی از مصادیق استعانت صبر و صلات است. انها مرجع ضمیرش نماز است یا استعانت. هر دو میخورد ظاهرا. دیگری هم در سوره بقره است.
عبادت همان استعانت است. استعانت همان هدایت است. انسان صاحب عبادت و استعانت و هدایت، صراط مستقیم است.
از همین رو عبد سالک و انسانی که میخواهد واصل به حضرت حق بشود هدایت به صراط مستقیم را از خدا درخواست میکند. در مرحله اول هدایت تکوینی است. نمازگزار یا کسی که سوره حمد را میخواند بعد از شناخت حضرت حق و باور و ایمان که ﴿ان اعبدوا الله﴾ [12] را رسیده و فهمیده ﴿و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین﴾ [13] که عبادت فلسفه خلقت انسان است، دنبال این است که متوسل و متمسک به نور حضرت حق بشود. ﴿الله نور السموات و الارض﴾ [14] را در وجود خود پیاده کند.
عرض ما این است در این دعا که این آیه هماهنگ با هدایت تکوینی است. تمسک به نورانیت الهی است. در نتیجه انسان پویا و قائم و مصلی و عابد و راکع و ساجد که مقتدایش حین ترکع و تسجد [15] زیارت آل یس است دائم و همیشه طالب صراط مستقیم و راه حق است.
همواره باید طالب این هدایت باشد. چون باید همیشه عبد باشد. عبودیت او در هدایت اوست. این آیات چقدر مرتبط با هم است.
صراطی که در آیه مطرح است و میرسیم بزرگراه وسیع همواری که دو طرفه است. یک طرف و سویی به حضرت حق و سوی دیگر به انسان است. مثل صفت دیگر که قرآن حبل الله است. ریسمان دو طرفه است. یک طرف مرتبط به حضرت حق است یعنی یکی است و دو ندارد. شاید وجه مفرد آمدن صراط همین باشد. از سوی دیگر مرتبط با فطرت انسان است. به لحاظ ﴿فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله﴾[16] . این فطرت به لحاظ فطرت یکی است تبدیل ندارد. گفتیم قرآن زبانی دارد که زبان فطرت است. ادبیات قرآن ادبیات فطری است. تعدد گویشها در پیمایش قرآنی تأثیر ندارد و حرکت الی الله.
به لحاظ اینکه فطرت یکایک انسان است که تشخص دارد تعدد دارد. معنای وحدت در کثرت و کثرت در وحدت همین است.
نتیجه اینکه آیه ﴿ایاک نعبد و ایاک نستعین﴾[17] و آیه ﴿اهدنا الصراط المستقیم﴾ [18] نیاز ضروری انسان است. نیاز ضروری انسان از وجود انسان جدا نیست. برای همین پیمایش این صراط دیگر دشوار نیست. هر کس میتواند و هر انسان میتواند این راه را بپیماید.
مطلبی قبلا عرض کردیم در خارج فقه و اصول هم منقح شد که تعلق اوامر الهی علی الاطلاق که شامل نواهی هم هست به مکلفین علی الاطلاق است چه مؤمن و چه کافر. ﴿اهدنا الصراط المستقیم﴾ کافر هم باید مترنم به این دعا باشد که هست چرا که هدایت تکوینی است. میز مؤمن و کافر این است که این نیاز را میفهمد و میخواند و میخواهد میرسد ولی کافر اینگونه نیست.
ما در مبانی سیر و سلوکی خود ذکر لفظی را پیشنیاز ذکر حقیقی قلبی میدانیم. آیه شریفه در مقام بیان این حقیقت است.
وارد در تفسیر آیه شریفه اهدنا الصراط المستقیم شویم.
اولین واژه، واژه هدایت است.
سؤال: اعتماد به نفس با توکل به خدا منافات ندارد؟
جواب: آیه شریفه اعتماد به نفس را نهادینه میکند. چه کسی میتواند هدایت و استعانت داشته باشد؟ کسی که بتواند به خود اعتماد کند. الثقة بالله [19] اراده خدا است در روایت امام جواد علیه السلام منافات با اعتماد به خود ندارد. اینها یکی هستند. اگر کسی اعتماد به نفس داشت میفهمد شعبهای از حضرت حق است. عبادت و استعانت و هدایت فرع معرفت است. اولین گام معرفت این است که خودش را بشناسد. این اولین گام اعتماد به نفس است. خیر این بحث منافاتی ندارد.
هدایت یعنی دلالت و ارشاد. هدی گاهی با الی متعدی میشود و گاهی بدون حرف متعدی میشود. میتوان گفت آدرسی میخواهید در خیابان، مثلا حرم را نمیدانید کجاست؟ آدرس میپرسید. کسی آدرس میدهد ارائه طریق میکند و یکی هم میگوید پشت سر من بیا. ایصال الی المطلوب است.
صراط بزرگراه وسیع و روشنی است که انسان را به مقصد میرساند. نه کجراهه دارد و نه بیراهه. راه مستقیمی که انسان به هدف میرسد. ان شاء الله رزقنا الله رسیدن به صراط مستقیم.
صراط مستقیم و هدایت به آن همان عبادت یا استعانت است و یا نتیجه آن است؟ این سه مقوله از هم جدا نیستند. همه اینها منشأش فقری است که ﴿یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید﴾[20] .
هرچه به این فقر برسید عبادت و استعانت و هدایتش بیشتر و دقیقتر است.
موید آن این روایت که الفقر فخری[21] . کاد الفقر ان یکون کفرا[22] فقر اقتصادی است که مطلوب نیست. لذا دولتمردان باید بکوشند فقر را از میان مردم ببرند. فقر وجودی ولی انگیزه عبادت و استعانت و هدایت است. فقیر الی الله بالاتری مقام رسول مکرم صلی الله علیه و آله است که الفقر فخری. ان شاءالله هدایت و استعانت و عبادت نصیب ما شود.