99/07/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره حمد/تفسیر تربیتی قرآن کریم /تبین آیه الرحمن الرحیم و مالک یوم الدین
﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾[1]
﴿الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[2]
﴿الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ﴾[3]
﴿مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾[4]
در جلسه گذشته سیر آیات شریفه «بسماللهالرحمنالرحیم»، بهخصوص «بسماللهالرحمنالرحیم» در کریمه «الحمدلله ربالعالمین» محضرتان عرض شد. ما به این نتیجه رسیدیم که آیات الهی، سلسلهای بههمپیوسته هستند. هر آیهای به تعبیر امام صادق (علیهالسلام)، درجهای برای آیات بعدی است و عرضی که دیروز داشتیم این بود که کریمه «الحمدلله ربالعالمین»، معرِّف انسان است، به معرفت قرآنی. تعریف قرآن به معرفت قرآنی که برهان قرآنی هم هست، این است که انسان علاوه بر ناطق و گویا و مدرک و عاقل بودن که نقطهی تمییز انسان از حیوان است، فصل مقومی به نام حمد دارد. میشود گفت دنیا و آخرت انسان، چون انسان در قرآن، منحصر در دنیا نیست، آغازش در دنیا است، نه پایانش؛ همانطور که در روایت آمده است: «ما خُلِقتُم للفناء بل خلقتم للبقاء». [5] انسان قرآنی باید با ویژگیای شناخته شود که با همان ویژگی وارد برزخ و محشر و قیامت کبری بشود. ﴿فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا﴾ [6] و ﴿جَزَاء وِفَاقًا﴾ [7] را درک کند. توصیه میکنیم تا میتوانید در صبحگاهان و شامگاهان حمد داشته باشید. به سیره رسول خدا (صلیالله علیه و آله و سلم) کثرت در حمد، باعث معرفی انسان است.
﴿وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[8] . این انسانی که به تعریف قرآن، حامد است، با فرشتهها متحد میشود و فرشتهها حالات ذکری او میشوند و فصل مقومی برای او میشوند. جز ساختن بهشت کار دیگری از آن حمد بر نمیآید.
حمد در دنیا حامد بودن انسان را به وجود میآورد و حامد بودن، حالات در بهشت انسان را به وجود میآورد. انسان در دنیا نوعی است که دارای افراد است، ولی آنجا فردی میشود که دارای انواع است و حالاتش خارج از خودش نیست. خداوند توفیق دهد که تا میتوانیم در حمد باشیم. به تعبیر امام سجاد (علیهالسلام): «اللهم لک الحمد حمدا یزید و لا یبید. اللهم لک الحمد حمدا سرمدا دائما ابدا».[9]
امروز روز چهارشنبه است. در دعای امروز میخوانیم:
«اللّهُمَّ لَكَ الحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّيْتَ وَقَدَّرْتَ وَقَضَيْتَ وَأَمَتَّ وَأَحْيَيْتَ وَأَمْرَضْتَ وَشَفَيْتَ وَعافَيْتَ وَأَبْلَيْتَ ، وَعَلى العَرْشِ اسْتَوَيْتَ وَعَلى المُلْكِ احْتَوَيْتَ».[10]
حدود 12 متعلق برای حمد بیان شده است. از «خلقت»، تا «تسویه» که آمادگی برای دریافت فیوضات الهی است. ﴿وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي﴾،[11] ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا﴾.[12]
عبارت «خلقت فسویت»،[13] برای این جهت است. مقام قضا، مقام قدر، مقام اماته، مقام بلا، مقام مرض و مقام شفا، تا جایی که حمدی که این حمد تو احتوا دارد.
ما جامعیت انسان را به حامدیت میدانیم. هرکه حمدش بیشتر، جمعش بیشتر و نتیجهاجمعش، ﴿يَوْمَ الْجَمْعِ﴾[14] است.
الهی تابهحال فکر میکردم گذشتهها گذشت، اما گذشتهها نگذشت، با «یومالجمع» چه کنیم؟
خوشا به حال آنها که اهل جمع هستند، نه تفریق. کسانی که اهل جمع هستند، قدرت خدا را دارند؛ چرا که «ید الله مع الجماعة».[15] این جمعیت به حامدیت است.
حمد، اشتراک اسمای رسول مکرم اسلام (صلیالله علیه و آله و سلم)، بهعنوان آخرین پیغمبری که لوای حمد الهی را دارد را در بر دارد و جامع اسماء ایشان است. حمد در این آیه شریفه همانطور که پس از سه اسم «الله» و «الرحمن» و «الرحیم» و «بسم» است، خودش جامع کسی است که مجلای اسمای الهی است. نام زمینی ایشان، «محمد» (صلیالله علیه و آله و سلم) است. نام قرآنی ایشان، «مقام محمود» و «محمود» است و نام آسمانی ایشان «احمد» است. حمد، جامع محمد، محمود و احمد است. «الحمدلله ربالعالمین». ایشان به عدد روزهای سال هر روز حمد میگفتند. هجرت ایشان، مبدأ تاریخ هجری شمسی و قمری است و حمد ایشان، مبدأ زمان است. خلقت ایشان که «اللهم لک الحمد فخلقت و سویت»، مبدأ زمانی است. کسی که تقدم بر زمان دارد، امام زمان و رسول زمان است و رسالتش مطلقه است. ربوبیتش که «ربالعالمین» است، یعنی خداوند.
در ﴿الرحمن الرحیم﴾،[16] تکرار نیست؛ اگر هم تکرار باشد، مخل به فصاحت و بلاغت نیست. تکراری که در آن ادب باشد، فُصَحا تأیید میکنند.
عرض ما این است که تکرار نیست. شاید به لفظ تکرار باشد، ولی به معنا تکرار نیست.
میشود گفت تربیت را دو عامل و دو انگیزه و دو نتیجه، تأمین میکند که رحمت عامه و رحمت خاصه است. این پیغامی است از قرآن در سوره حمد و آیه اول و سوم برای همه کسانی که کار تربیتی دارند، اول والدین و بعد مربیان که کارشان با رحمت رحمانی و رحمت رحیمی است.
در یک جمله عرض میکنم که رحمت در «الرحمن» و الرحیم، یعنی مربی جذبهای داشته باشد که متربی را جذب کند. مربی باید جاذب باشد. بعد از جذب هم نیاز به مهربانی دارد.
مهربانی اولی و مهربانی ثانوی. اولی به تعبیر امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، گشادهرویی و وجه منبسط است. در تعلیم و تدریس و تبلیغ هم همین است. اینها نماد علمی و عملی تربیت است. حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برای متقین فرمودند: «بُشرُه فی وَجهه». [17] جذبه و مهر عام دارد. بعد از جذب، عدهای را به استعدادشان میپروراند. مهر دوم، رحمت رحیمیه است. تشویقها و ترغیبها و حتی وعده و وعیدها که حضرت حق بهشت و دوزخ را در مقام ترغیب و تنبیه وعده داده است، برای این است که عدهای به رغبت برسند. وصف «الرحمن» و «الرحیم» دوباره محقق میشود.
فرق این دو «الرحمن» و «الرحیم» به گستردگی و محدودیت است. درِ «بسمالله»، باز است و حتی غضب را هم میگیرد، ولی در آیه سوم مقید است؛ مقید به تربیت است؛ برای همین مربی برای متربی گاهی از روی مهربانی، اخم هم میکند.
در تشبیه، مناقشه نیست. در روایتی در مورد صفت «الرحمن» پرسیدند، حضرت فرمودند: «اگر میخواهید منازل رحمت عامه را ببینید، به مادر نگاه کنید». [18] نمونه الرحمن، باریتعالی است. مادر بی اخم و تنبیه نیست، بی تشویق هم نیست. آغوش باز، نماد مهر اوست. نتیجهاش ﴿وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ﴾،[19] یعنی تربیت فرزند است.
عرض دیگر اینکه رحمت رحمانی و رحمت رحیمی باعث نشر ربوبیت مطلقه و ربوبیت عالمین است. همه عالمین، متربی و مربی آن، حضرت حق است.
در تفسیر نورالثقلین روایتی از امام رضا (علیهالسلام) آورده است، بعد از اینکه معنای «ربالعالمین» را توضیح دادند، فرمودند: «الرحمن الرحیم استعطاف و ذکر لآلائه و نعمائه علی جمیع خلقه».[20] روایات اهلسنت را بیشتر از الدر المنثور میآوریم.
یعنی جلب عطوفت و مهربانی است. مربی در قله رحمانی نشسته است و وجودش گسترده بر همه موجودات است. با دستی از حضرت حق میگیرد و با دستی به همه موجودات، رحمت را میدهد.
«الرحیم» در آیه سوم، وصف به شیء است و مشعر به علیت است و علت برای حمد است. یعنی اختصاص حمد برای خداوند به ربوبیت است و به رحمانیت و به رحیمیت است.
چقدر تفاوت پیدا کرد. «الرحمن الرحیم» تکرار نشد. در «بسماللهالرحمنالرحیم»، این دو وصف «الله» است. ولی در آیه سوم، صفت رب است. «ربالعالمین»، «الرحمن الرحیم» است. این سیر علمی، سیر عملی هم دارد. ما بر وفق این آیات باید حرکت کنیم. اگر میخواهیم تعلیم ما جواب دهد، باید رحمانیت و رحیمیت را نهادینه کنیم و ظرف وجودی ما شود.
﴿مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾.[21]
«مالک»، خیلی تعبیر عجیبی است.
ترجمه روان: «ربی که مالک و ملک روز دین و روز جزا و حساب و کتاب است».
«مالک»، «مَلِک» و «مَلیک» - هر سه - سه اسم باریتعالی در قرآن هستند. از اسمای حسنای باریتعالی است. همه این اسمها به معنای این است که سلطه خاصی دارد. چنان چه «مالک»، سلطه خاص انسان بر اموالش است. «مَلِک»، سلطه خاص انسان بر نفوس متعلق به خودش است. اگر انسانی حاکم بر نفوس بود، به او «مَلِک» میگویند. میتوان گفت «مَلِک»، اعم از «مَلَک» است. «مَلِک»، کسی است که آمرانه و ناهیانه، امرونهی میکند و مردم تابع هستند. راغب در مفردات میگوید: «هر مُلکی، مِلک است، ولی هر مِلکی، مُلک نیست». [22] مرحوم طبرسی میفرماید: «هر مَلِکی، مالک است، ولی هر مالکی، مَلِک نیست». [23] کسی که تصرف در نفوس دارد، قطعاً تصرف در اموال دارد، ولی شاید کسی در اموال تصرف کند، نه در نفوس. رابطه بین «مَلِک» و «مالک»، عموم و خصوص مطلق است.
قوت، شدت، عزت، سلطنت، مالکیت و مُلکیت از مالک و ملک استفاده میشود. در لغت ملاحظه میفرمایید. [24]
همه اینها از کاربردهای مالک و ملک قابلاستفاده است.
در قرآن هر سه هست: ﴿مَلِكِ النَّاسِ﴾، [25] ﴿إِلَهِ النَّاسِ﴾.[26]
در آل عمران، آیه 26: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾.[27] هر دو اشتقاق بیان شده است.
قرآن خودش واژههایش را به معادل، یا ملازم، مفسِّر است. یکجهت عرضه قرآن بر قرآن، استفاده موضوعی است و جهت دیگر، استفاده بیانی است. زبان قرآن، زبان خاص است. کسانی که با قرآن حشرونشر داشته باشند، این را درک میکنند.
﴿فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ﴾.[28] در سوره مؤمنون، ملک بهکاررفته است، آن هم بهعنوان «تعالی». حق، صفت آخری است.
در سوره مبارکه قمر که عجیب است و بعدش سوره الرحمن است، میفرماید:
﴿وَكُلُّ صَغِيرٍ وَكَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ﴾؛[29]
﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾؛[30]
﴿فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ﴾.[31]
بعد سوره ﴿الرَّحْمَنُ﴾،[32] ﴿عَلَّمَ الْقُرْآنَ﴾[33] است.
این استعمال و کاربرد قرآن با آیه سوره حمد تفاوتی دارد؛ تفاوتش این است که در «مالک» و «مَلِک» در سوره حمد بعد از الرحمن است، ولی در سوره قمر «مَلیک»، قبل از الرحمن است. نتیجه اینکه همه اینها بر میگردد به اینکه ذات باریتعالی ربوبیت دارد و ربوبیت، رحمانیت دارد و رحمانیت، رحیمیت دارد و رحیمیت، مالکیت و مَلِکیت دارد؛ آن هم مالکیت روز جزا که نتیجه است. کسی که حمد دارد، جزا دارد.