99/07/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره حمد/تفسیر تربیتی قرآن کریم /تبین آیه شریفه الحمدلله رب العالمین
﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾
﴿الحمدلله رب العالمین﴾
در بیان کریمه «الحمدلله ربالعالمین»، دو نکته مهم دیگر را محضرتان تقدیم کنم.
ما در مبانی معرفتی و تفسیریمان به این نتیجه رسیدیم که برهان، عرفان و قرآن از یکدیگر جدایی ندارند. هر یک از اینها پیشنیاز دیگری است. برهان، پیشنیاز عرفان و عرفان، پیشنیاز قرآن است. سیر نهایی تفحص در آیات شریفه، قرآن است.
طبق این مبنا در آیه شریفه «بسمالله»، برهان و عرفان و قرآن را همجهت میدانیم. حصر حمد در ذات باریتعالی بهخاطر ربوبیت است که واسطه دیگر برهان است.
نکته دیگر اینکه اگر قرار باشد تفسیر آیات به روایات را داشته باشیم، مبنای دیگری که ما الحمدلله به برکت آیات الهی داریم این است که خداوند آیاتی را نازل میکند و آیاتی را تحویل میگیرد؛ یعنی حضرت حق در نزول آیات الهی که قرآن باشد، در سیر نزولی - چه نزول انزالی و دفعی و بهخصوص در نزول تنزیلی که با خصوصیات زمانی و مکانی است - آیات را برای معرفت و سیروسلوک انسان میرساند. از طرف دیگر انسان هم باید آیات را تحویل دهد. این سخن، صحیح است که قرآنِ نازل، آیات الهی است و قرآنِ صاعد، ادعیه انسان الهی است. خداوند آیات فرستاده است و آیات تحویل میگیرد. تحویل آیات یعنی ادعیه. بهترین ادعیه، ادعیهای است که از لسان حضرات معصومین (علیهمالسلام) صادر شده است.
برهان، عرفان و قرآن از یکدیگر جدا نیستند و بالاترین متن عرفان اسلامی را صحیفه سجادیه میدانیم. زبور آل محمد (صلیالله علیه و آله و سلم) با کلمه «الحمدلله الأول بلا أول کان قبله و الآخر بلا آخر یکون بعده». [1] شروع شده است. بیشترین حمد در این دعای حضرت است.
اگر بخواهیم انسانیت را به طریق قرآن تعریف کنیم، انسانیت در همین اولین آیه سوره حمد نهفته است. در برهان، انسان را معرفی میکنیم. به لحاظ اهل منطق و فلسفه میگویند انسان، حیوان ناطق است. یا ناطق به گویایی و یا ناطق به اینکه اهل فکر و اندیشه است. در عرفان وقتی انسان را تعریف میکنند، میگویند: انسان، حیوان ناطق متأله است. خدا خدایش بلند است. ربط به قدیم و ارتباط به حضرت حق دارد. حقیقتی در پشت این حقیقت، نهفته است. ولی در سوره حمد فضای دیگری باز میشود که حضرت امام سجاد (علیهالسلام) در دعای اول صحیفه سجادیه بیان میفرمایند:
«و توسعوا فی رزقه فلم یشکروه و لو کانوا کذلک لخرجوا من حدود الانسانیة الی حد البهیمیة».[2]
﴿إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾.[3]
اگر انسان حامد نباشد، انسان نیست. برداشت حضرت از آیه «کالانعام» این است که افرادی که حمد نداشته باشند، از حدود انسانیت خارج میشوند.
میتوان گفت انسان، حیوان ناطق حامد است. مرز بین انسانیت قرآنی و انساننماهای غیر قرآنی تفاوت در حمد است. اگر حمد نداشته باشند، از حدود انسانیت به حد بهیمیت میرسند.
شرح صحیفه سجادیه سیدعلیخان را ملاحظه کنید که شارح صمدیه - کتاب پدر شیخ بهایی - هستند. ایشان در شرح این دعا - که امامسجاد (علیهالسلام) فرمودند حدود انسانیت، ولی در حیوان فرمودند حد بهیمیت - گفتهاند: «انسان دارای حدود است، ولی حیوان، حد دارد. انسان حالت جمعی دارد، ولی حیوان فردی. انسان اوصاف متعدد میتواند داشته باشد، ولی حیوان اینگونه نیست. حد بهیمیت، بی عقلی است، ولی انسان کمالات مختلف دارد».
حرف خوبی زدهاند.
تفسیر حمد باتوجهبه دعای اول صحیفه سجادیه میتوان گفت حمدی است که انسان را به اعلیعلیین میرساند.
«حمدا یرتفع منا الی اعلی علیین فی کتاب مرقوم یشهده المقربون، حمدا تقر به عیوننا اذا برقت الابصار». [4]
بهوسیله حمد «قرة أعین» پیدا میکنیم [و در روز قیامت چشم ما روشن میشود]. اینکه در قرآن است: ﴿وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا﴾؛[5] و به ما «قرة أعین» عنایت کن، همین است و بهواسطه حمد است.
حضرت 18 بار حدوداً اینجا حمد را میفرمایند. تنوین و تنویع دارد. «حمدا نزاحم به ملائکته المقربین و نضام به انبیاءه المرسلین فی دار المقامة»؛[6] این حمد ما را در تزاحم فرشتگان قرار میدهد. انسان آنجا جانشین است، یا فرشتگان؟
چطور میتوانیم شکر خدا و حمد او را بجا بیاوریم؟
در اولین دعای صحیفه که با تأمل بخوانید، با حمد شروع میکنند و با صفت حمدی هم تمام میکنند؛ «إنه ولی حمید».
«حمدا نسعد به فی السعدا من أولیائه و نصیر به فی نظم الشهدا بسیوف أعدائه إنه ولی حمید».[7]
انسان که در صفوف سعدا قرار میگیرد، به سبب حمد است. در ردیف شهدا قرارگرفتن، به حمد و شکر است. چقدر ابزار عجیبی است.
بهترین صحبتها حدیث نفس است. به خودمان هم میگوییم که برای حمدمان برنامهریزی کنیم. اگر سالهایی و چلههایی با ذکر ﴿الحمدلله ربالعالمین﴾[8] انس داشته باشیم، به تعبیر امام علی (علیهالسلام) جامعترین حمد، «الحمدلله علی کل نعمة»[9] است.
تعریف انسان به حامد بودن است. حامدیت، فصل مقوم قرآنی انسان میشود. چنانچه متأله بودن، فصل مقوم عرفانیِ انسان بود و چنانچه ناطقیت، فصل مقوم در برهان و فلسفه و منطق بود. انسان پلهپله پیش میرود؛ چرا که نظام وجود اینگونه است.
در آیه بعدی «رحمان»، به معنی «واسعالرحمة» و «رحیم»، به معنای «دائمالرحمة» است. این هم تفسیر «الحمدلله ربالعالمین» است. رحمان و رحیمی که نشأت گرفته از «ربالعالمین» است. این با «الرحمن» و «الرحیم» در بسمالله متفاوت است. «الرحمن الرحیم» اول که در آیه «بسمالله» بود، قبل از صفت امکانی است، ولی در آیه سوم، بعد از صفات فعلیه است.
خداوند مخلوقی دارد و آفریدهای و خود را نشان داده و تجلی کرده است و مخلوق، مجلای حضرت حق شده است که «لا مؤثر فی الوجود إلا الله». در نتیجه آیات الهی، مظهر الهی میشود. اینکه حضرت امیر (علیهالسلام) فرمودند: «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحانَهُ فِي كِتَابِهِ»،[10] بیانش در الرحمن و الرحیم است. رحمان و رحیم بعد از آثار وجودی حضرت حق و دیدن مخلوق است.
اینجا است که باید گفت «الحمدلله ربالعالمین»، مبدأ رحمانیت باریتعالی میشود و «الرحمن» و «الرحیم»، آثار حامدیت و محمودیت باریتعالی است؛ حمد مطلق و حمد مقید. حمدهایی که در دعای شریف امام سجاد (علیهالسلام) آمده است - که حدود 8 مرتبه تعبیر
«حمدا ... حمدا» دارند - به تعداد ابواب جنت است. «دار المقامة» و «دارالسلام» و «دارالکرامة»، هیچکدام بدون باب نمیشود. باب همه اینها یکی جهاد است و دیگری حمد است. حمد، جامع خصوصیات جهادی هم هست. هجرت و جهاد که نتیجهی شهادت فیسبیلالله است، مطیهاش و ابزارش، حمد الهی است.
همه ما در حمد باشیم و آخر دعوانا ان الحمدلله ربالعالمین. اولین و آخرین جمله، حمد الهی است.