99/06/31
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر تربیتی قرآن کریم / تفسیر سوره حمد /تبیین آیه بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾
الحمدلله رب العالمین﴾
ان شاء الله خداوند هر روز ما را با نورانیت آیات بیشتر آشنا کند.
در بیان کریمه بسم الله الرحمن الرحیم که جامعترین آیه قرآن است و مکررترین آیه قرآن است و آغاز همه سورههای قرآن است، بودیم. و ما انزل بر همه انبیای الهی است. بسم الله الرحمن الرحیم خاص قرآن است ولی بسم الله در میان سایر انبیا هم بود.
بسم الله الرحمن الرحیم که از چهار کلمه تشکیل شده است، گرچه مفهوم به لحاظ کلمات واحد است ولی معانی به لحاظ جایگاهها متعدد است. به این نتیجه رسیدیم که بسم الله الرحمن الرحیم مشترک لفظی است که دارای معانی متعددی است. نه اینکه وضع متعدد باشد بلکه جایگاهها و موارد متعدد است. در کلمه باء هم عرض شد که حرف ارتباط و جر است و نیاز به متعلق دارد و وابسته است.حالا متعلقش فعل باشد یا اسم باشد،بگوییم ابتدایی ببسم الله، قرائتی ببسم الله،فعلی ببسم الله یا ابتدء، افعل، اقرء هرچ یزی که کار را برای آن میخواهد آغاز کند ما عرضمان این است که نیاز به یک مدد و استمداد الهی دارد و همین فرقی ندارد. بای بسم الله در خودش جمع دارد و به عبارت بهتر بیان ارتباط کلمه به غیر آن است. در ادبیات خواندهاید باء حرف است یعنی بدون اسم و معنا دارای معنا نخواهد بود و در متعلقش و معنای متعلقش استعانت، مصاحبت یا الصاق و اینکه در استعانت عبد از اختلاف نظر است. آغازی که دارد آغاز میکند. عرض ما این است که نیاز به مدد و استمداد الهی دارد و همین معنای اولین وابستگی انسان است ولو در متکلم بودن. که وابسته به حضرت حق است. وجود ربطی است که کاشف از وجودی مستقل است که حضرت حق است. ما دو وجود بیشتر نداریم ربطی و استقلالی.
اسم را در ترجمه فارسی به معنای نام معنا میکنیم. این نام را تحلیل کنیم.
عبری باشد یا عربی باشد. بسم به قولی عبری است و در واقع همان شما در عبری است. موشه دایان همان موسه است. سین ندارند. در واقع بشم بوده بسم خوانده میشود. عبری و عربی هر دو یک معنا دارند. در قرآن موسی و ابراهیم داریم که عبری هستند. قبل از قرآن کتابهای دیگر عبری به زبان امت بوده است. انا معاشر الانبیا امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم[1] /[2] .
﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ ۖ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴾[3]
در این احتمال دنبال اشتقاق اسم نباید باشیم شم و بشم است. در تبدیل عبری به عربی شده است اسم. اولین کلمه قرآن اشارهای میخواهد کند به زبان کتابهای قبلی. کلمه نام و اسم در عین حال که مضاف الیه آن الله است ولی باقی حالات انبیا و اولیای الهی را در خود جمع کرده است.
احتمال دوم این است که عربی باشد. در این صورت باید دنبال اشتقاق باشیم یا مثال واوی است و یا ناقص واوی. یا از وسم است و یا از سمو است. سمه بوده به معنای نشانه و علامت و یا از سموّ به معنای علوّ و رفعت و بلندی و عظمت است. در حدیث امام رضا (علیه اسلام) هست که ایشان در جواب از سوال معنای بسم الله فرمودند: معنى قول القائل بسم الله أي أسم نفسي بسمة من سمات عز وجل، وهو العبودية، قال: فقلت له: ما السمة؟[4]
من علامتگذاری میکنم خودم را به رنگ الهی.
در مبدأ اشتقاق بین بصریون و کوفیون اختلاف است. یک راه بردن کلمه به تصغیر و یا جمع است. مصغر آن میشود سمیّ و جمع اسماء نه وسیم و اوسام. این یعنی از سموّ است. در برخی لغتهای قدیم بر اساس اسم اول واژه جایگاه ندارد بلکه بر اساس حرف آخر مرتب میشود. کلمه سمو را در ناقص واوی میآورند. بر اساس حرف آخر میچیدند بعد بر اساس حرف اول حروف را میآورند. سمو در باب الواو و فصل السین بود. از این استفاده میکنیم که کسانی که اسم را در سمو آوردهاند و در آن باب نظرشان این است که اشتقاق آن از سمو است. اکثر لغویون آن را از سمو میدانند.
در عین حال در بحث اینکه از اوسام باشد یا اسماء و الامر الیکم. آنچه ما به نتیجه رسیدیم جمع بین عبری و عربی و سمو و وسم بگیریم. به معنای تعین بگیریم. گاهی کتابی است که همان شم در عبری است و یا علامتگذاری و از وسم که اسم بسمة الله. یا به معنی رفعت و سموّ. در اسم همه جمع است. الجمع مهما امکن اولی من الطرح. ولی اشتقاق از سمو بهتر است تا از سایر مشتقات.
زمان قدیم رسم بود که بچهها را میفرستادند برای دایههای بیابانی که لغت اصیل را یاد بگیرند. دبستانها در بیابانها بود نه شهرنشینی. شهرنشینی یک تهجر بود بر عکس الآن مانند حلیمه سعدیه و نبی معظم صلی الله علیه و آله. علامتهایی را داغ میکردند یا رنگهایی روی گردن حیوان میزدند تا با سایر گوسفندان عوض نشود. مثلا گوسفندهای رییس قبیله را گردنش را علامت میگذاشتند و برای معاونش شانه راست و بعد همینطور قرار داد میکردند سایر اعضای حیوان برای هر کس تا اشتباه نشود.
مراد به اسم که به معنای نام است چه نامی است؟
نام لفظی است یا نام ذهنی و تشخص بین ما و آن شخص یا نام خارجی است؟
متاسفانه نام را گمان میکنند نام لفظی است. آنچه متلفظ است. حال آنکه وقتی نام میگوییم حقیقت خارجی است. یطلق علیه الاسم و یراد به المسمی. مراد به آن مسمی است. آن اسمی که در ذهن میآوریم که ارتباط بین شخص و نام ذهنی است اسم الاسم است. حسن و تقی و مانند آن اسم اسم الاسم است. نام تشخص خارجی است. لفظی که ذهنیت را بیان میکند اسم اسم الاسم است. بسم الله الرحمن الرحیم نه به نام الفاظ الهی بلکه نه به نام آنچه ما تصور داریم بلکه به نام آن حقیقتی که در خارج محقق است.
بحثی است که اسم عین مسمی است یا خیر؟
قول تفصیل مد نظر است. اگر مراد شما اسم متداول در مجامع علمی و عرفی و عادی است الاسم غیر المسمی.
در بحث از مفاهیم و انتقالات ذهنیه بحث میکنید اسم عین مسمی است. همین بحث نسبت به قدمت یا حدوث آیات الهی داریم که برای آن جنگ هم شده است. کلام الهی قدیم است یا حادث؟ اگر مرادتان نشأت گرفته از ذات حضرت حق است که او متکلم است و این کلام، کلام قدیم است چرا که صفت حضرت حق است و صفت حق حادث نمیشود. اجتماع نقیضین میشود. کسی که قدیم است صفاتش هم قدیم است که عین ذات است. ولی اگر مرادتان به کلام الهی ما بین الدفتین است. این که در دسترس ما است حادث به حدوث زمانی است. حادث به حدوث کاتب و ناشر است. همین قرآن که در دست ما است قدیم است. به خاطر اینکه همین اسمی که حرفش را میزنیم جایگاه یک حقیقت است. مرتبط به حضرت حق شد کلام الله است گرچه در اختیار انسان است.
اسم از سمو است و نام حقیقی است نه اعتباری و لفظی.نام لفظی اسم اسم الاسم است. نام ذهنی اسم الاسم است و نام حقیقی الاسم است.
چرا آغاز به الله نشد و به اسم الله شد؟ جلسه آینده ان شاء الله.