99/06/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره حمدد/تفسیر تربیتی قرآن کریم /بحث در مورد فاتحه الکتاب و شان نزول آیات قرآن کریم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾
﴿الحمد لله رب العالمین﴾
﴿الرحمن الرحیم﴾
﴿مالک یوم الدین﴾
﴿ایاک نعبد و ایاک نستعین﴾
﴿اهدناالصراط المستقیم﴾
﴿صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولاالضالین﴾[1]
خدا را شاکریم که بحمدالله رب العالمین در محضر آیات الهی و قرآن کریم در این صبحگاه هستیم.
گفتیم که یکی از راههای رسیدن به تفسیر، عترت است که عدل قرآن است.
خدمتتان عرض شد که طرفداران تفسیر آیه به آیه گمان کردهاند حصر قرآن به قرآن است و برخی گمان کردهاند فقط باید عترت باشد.
ولی در عین حال که این دو هر یک راهی برای رسیدن به آیات الهی است ما حصر تفسیر را در قرآن به قرآن نمیدانیم.
ما طهارت و ادب را جزو شرطهای اساسی تفسیر مطرح کردیم.
وارد در بیان تفسیر سوره مبارکه حمد میشویم که جامعترین سورههای قرآن است.
بحثی که در سورهها مطرح است این است که آیا سور قرآنی همه شأن نزول دارند یا خیر؟
مرحوم علامهطباطبایی رضواناللهعلیه در کتاب شیعه در اسلام راجع به شأن نزول علمای اهل سنت چندین هزار روایت نقل کردهاند ولی شیعه چند صد روایت بیشتر ندارد.
ما نظرمان در شأن نزول سورهها یا آیات این است که بعضی از آیات و سور شأن نزول دارند و روایاتش هم به ما رسیده است.
شأن نزول، یعنی مطلبی یا واقعهای یا معرفتی در زمان نزول سوره یا آیه اقتضا کرده که سوره نازل بشود.
زمان و مکان نزول آیات قرآن، همان شأن نزول میشود.
البته میتوانیم گستردهتر حرف بزنیم که شأن نزول، انگیزه نزول آیه است، چه مصرح باشد و چه نباشد. اگر چنین باشد میشود گفت تمام آیات الهی شأن نزول دارند. ولی شأن و سبب نزول، یا به ما نرسیده است، یا بیان نشده است. در برخی موارد مهم بود و مورد توجه بوده، ثبت و ضبط کردند و در برخی آیات ثبت نکردند.
قرآن، مجموعه سور ( 114 سوره) است. سور، مجموعه آیات است. و شأن نزول و سبب نزول، از نزول آیه شروع میشود. آیا ما میتوانیم بگوییم چنان که شأن نزول در بیان آیه دخیل است و تا حدودی مراد متکلم را میگوید و در تفسیر کمک میکند، مجموعه آیات یک سوره هم به تفسیر کمک میکند؟
به عنوان نمونه اینکه عاص بن وائل بعد از رحلت پسران رسول مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به نام طیب و طاهر، به ایشان جسارتی روا داشت که سوره کوثر نازل شد.
﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾ ﴿انا اعطیناک الکوثر﴾ ﴿فصل لربک وانحر﴾ ﴿ان شانئک هو الابتر﴾
او به ایشان گفت ابتر، ولی خداوند فرمود دشمنان شما ابتر هستند.
ما در ترتیب سورهها قائل به توقیف هستیم و نظرمان توقیفیت جمع آوری سور است؛ یعنی قابل زیاده و نقصان نیست و مجاز هم نیستیم و قائل به عدم تحریف در زیاده و نقصان قرآن کریم هستیم.
آیا می توانیم بگوییم که غیر از شان نزول که برای آیات هست ما یک فضای نزول آیات داریم که مربوط به سور است؟ که این هم یک بحث است.
بالاتر آیا می توانیم بگوییم که همه آیات قرآن را که با هم در نظر بگیریم و اینها جمله واحده هستند و یک ارتباط خاصی با هم دارند؟به عبارتی جو نزول، یا زمان نزول هم داریم. این را هم باید دقت کرد.
ما در قرآن دو روش برای جمع سورهها داریم. یک روش به ترتیب نزول و دیگری به ترتیب آیات و سور. قرآنی که در دست ما است و الحمدلله در محضرش هستیم، ترتیب قرآن را بیان میکند، نه ترتیب تنزیلی آن.
فاتحة الکتاب که آغاز قرآن و اولین سوره قرآن است، همچنین این سوره بنا بر نظریه برخی مفسرین، فاتحة الآیات و السور است.
از سورههایی که در ترتیب نزولی و ترتیب ترتیبی در آمار و شماره یکی است، همین سوره است. یکی از سورههایی که به نظر خیلی از اهل قرآن دو بار نازل شده است، سوره مبارکه حمد است.
زمان و پدیدهها در نزول آیات تأثیر دارد.
تفاوت دیگر در فضای نزول و شأن نزول این است که در شأن نزول، فقط همان آیات است، ولی در فضای نزول تأثیر و تأثر آیات هم مد نظر است و قطعا در بیان آیات مؤثر است.
یک مفسر باید به شبهههای تفسیر و بیان آیات الهی توجه داشته باشد.
شأن نزول، خصوصیت نزول را بیان میکند، ولی خصوصیت مقصود را بیان نمیکند.فلذا شأن نزول منافاتی با کلیت آیات ندارد. به برکت آیات الهی در فقه هم همین نظر را داریم.و به برکت قرآن کریم در علوم اسلامی، قائل به نظریه تمثیلی هستیم؛ یعنی آیات و روایات و مباحثی که در اسلام مطرح شده است، گرچه عن خصوصیة نازل شده، ولی انحصار در شأن نزول ندارد و انحصار را از شان نزول هم نمی توان ثابت کرد، بلکه یک مثال و یک مصداق را استفاده میکنیم. نتیجه این میشود که شأن نزول، منافاتی با کلیت ندارد. بین تخصیص و تمثیل فرق است. بر خلاف برخی محدثین و اخباریها که قائل به تخصیص هستند. نتیجه این تمثیل این است که الا ما خرج بالدلیل، تمثیل است؛ یعنی جایی که فضا و جو نزول و روایت خاصی داشته باشیم، این شان نزول، بیان خصوصیت است، نه بیان مصداق.
نتیجه این میشود که در بحث ظهورات برای اطلاق نیاز به دلیل نداریم. از اول اصاله الاطلاق را استفاده میکنیم. خصوصیت را از دلیل خاص لازم داریم. نه اینکه خصوصیت را از نفس نزول استفاده کنیم.
برای همین عرض ما این است که قرآن، حالت نورانیت و هدایت و سائق بودن و قائد بودن دارد. «من جعله أمامه قاده الی الجنة و من جعله خلفه ساقه الی النار».[2]
در روایت امیر المؤمنین (علیهالسلام) است: «العلم قائد و العمل سائق».[3] . تمام حالات انسانها با آیات رقم میخورد.
شروع آیات را از مکان و زمان خاص میدانیم، ولی پایانش را در آن نمیدانیم.
به همین جهت در کلمات معصومین علیهمالسلام آمده است: «علیک بالقرآن».[4]
و جعل درجاتها بقدر آیات القرآن.[5]
درجات بهشت، به عدد آیههای قرآن است. از امام صادق علیهالسلام درباره درجات بهشت پرسیدند، فرمودند: «عدد درج الجنة عدد آية القرآن».[6] به نقل حضرت امیر علیهالسلام، 6236 آیه در قرآن است که به اندازه درجات بهشت است.متأسفانه به نظر شیعه در هیچ قرآنی، بسم الله الرحمن الرحیم آیه گذاری نشده است؛ زیرا در زمان گذشته که شماره آیات مشخص نبود؛ فواصل بود.
حضرت علامه حسن زاده حفظهالله، نسخههای خطی میآوردند. پرسیدم: «چرا بسم الله شماره ندارد»؟ فرمودند: «یک نسخه مجمع البیان که به دست علامه شعرانی تصحیح شده است، شماره خورده است». مقید بودند بسم الله را به عنوان شماره آیه بزنند.
در روایت برای قاری آمده است که بخوان و بالا بیا. «عليكم بتلاوة القرآن فإن درجات الجنة على عدد آيات القرآن فإذا كان يوم القيامة يقال لقارئ القرآن اقرأ وارقأ فكلما قرأ آية يرقى درجة».[7] خواندن، بالا آمدن دارد و بالا آمدن، خواندن دارد.و این حقیقت قرآن است.خواندن در اینجا، درجات آنجا را دارد و درجات آنجا، خواندن بعدی را دارد. انشاءالله به امید روزی که در محضر اولیای الهی بتوانیم به باطن قرآن و حقیقت آن برسیم.
در ادامه دارد: «فکلما قرأ آیه یرقی درجه»؛ میخواند و بالا میرود. ما باید شبانهروزمان را با قرآن باشیم تا به این حقیقت برسیم. دنیا و آخرت ما جز با این با چیز دیگری میسر نیست.
چون معتقدیم قرآن، «شفاءمافیالصدور» است و کلیت دارد، گرچه جزئی را بیان میکند، به لحاظ حقیقتش است. دریای بی کرانی است که هیچ گاه کهنهشدنی نیست. چنان چه در مقابل شبهات هم قرآن کریم، هیچ گاه ناتوان نیست. سوره مبارکه حمد از آن سورههایی است که به اتفاق عامه و خاصه، بیش از 7 آیه ندارد. ﴿ولقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم﴾[8] .
ولی این سوره یکی ازسوره هایی است پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درباره ی آن فرمودند: «فأفرد الامتنان على بفاتحة الكتاب، وجعلها بإزاء القرآن العظيم، وإن فاتحة الكتاب أشرف ما في كنوز العرش، وإن الله عز وجل خص محمدا وشرفه بها».[9]
منت خداوند، تنها در بعثت حضرت رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مطرح شده است: ﴿لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا﴾.[10]
که بعثت تام است ودر این بعثت تام، امتنان خاص بر حضرت به وسیله فاتحة الکتاب است.شاید رمز و رازی که ام الکتاب است، به همین جهت است.
جابر میگوید در محضر رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بودم، فرمودند: «يا جابر! ألا أعلمك أفضل سورة أنزلها الله في كتابه؟ قال: فقال له جابر: بلى بأبي أنت وأمي يا رسول الله علمنيها. قال: فعلمه الحمد أم الكتاب».[11]
در روایت داریم فردای قیامت اگر در یک کفه همه اشیاء حتی باقی قرآن را قرار دهند و در کفه دیگر فاتحةالکتاب را قرار دهند، ترجیح با فاتحه الکتاب است، سبع مرات؛ در روایت هفت برابر دارد. عن رسولالله ( صلّىاللهعليهوآله)، أنه قال: «لو أن فاتحة الكتاب وضعت في كفة الميزان، ووضع القرآن في كفة، لرجحت فاتحة الكتاب سبع مرات».[12]
روایاتی که میخوانیم در مجمع البیان و کتب روایی مثل نورالثقین و تفسیر برهان و تفسیر کنز است. معمولا روایات را از این مجامع روایی میخوانیم.
در روایت دیگری داریم که قرأت على رسولالله ( صلّىاللهعليهوآله )، فاتحة الكتاب، فقال: «والذي نفسي بيده، ما انزل الله في التوراة والإنجيل، ولا في الزبور ولا في الفرقان، مثلها، هي ام الكتاب، وام القرآن، وهي السبع المثاني، وهي مقسومة بين الله وبين عبده، ولعبده ما سأل».[13]
می تونیم بگوییم ام الکتاب، فقط منحصر در قرآن کریم نیست، بلکه ام الکتابِ همه کتب آسمانی است ؟ از این روایت می شود این را استفاده کرد.
این سوره در برخی نامهایش به نام کافی و شافی است.یعنی هم کفایت میکند و هم شفا دهنده است.
و میشود این حرف را گفت که ﴿شفاء لما فی الصدور﴾،[14] یکی از مصادیقش همین سوره مبارکه باشد، قطعا چنین است.
«لا صلاة الا بفاتحة الکتاب»؛[15] نماز، نماز نیست، جز با این سوره. اینها همه دلیل بر افضلیت و جامعیت این سوره مبارکه هست.
یکی دیگر از عظمتهای این سوره مبارکه این است که عمود دین است، چنان که نماز، عمود دین است.
دیگر از عظمت های آن این است که ما باید به وجوب، روزی ده بار آن را تلاوت کنیم. و میشود گفت که بر اساس جمله امام سجاد (علیهالسلام) که فرمودند: «حداقل قرائت ذاکرین این است که هر روز 70 آیه بخوانند» و مصلین ذاکرین هستند و فرموده امام حسین (علیهالسلام) که به ابوثمامه فرمودند: «جعلک الله من المصلین الذاکرین»،[16] اینها باهم یک ارتباط مخصوص داشته باشند ؟ بعید نیست.
کسانی که اهل فریضه هستند،در قرب فرائض، باید به وجوب، روزی ده بار سوره حمد را بخوانند. 51 رکعت هم باید اهل نافله بخوانند.
نامهای سورههای قرآن به اتخاذ از شأن نزول، یا از آیاتشان است، یا از مفاهیم آیات.
شاید یکی از سورههایی که بیشترین اسم برای آن انتخاب شده است، همین سوره حمد باشد؛ چون سوره اِفرادی بر رسول مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآله) است، شاید این کثرت اسما برای همین باشد.
1-فاتحة القرآن است که طبق آن، آغاز این قرآن میشود؛
2-فاتحة الکتاب است که طبق این حرف آغاز این کتاب، یا آغاز کل کتابها میشود؛
3-القرآن العظیم است که یکی از اوصاف سوره مبارکه حمد است؛
4-دیگر از اسم های آن کافیة؛
5- شافیة؛
6-دیگر از اسما آن وافی و شفا هست که طبق روایتی داریم که کسی که این سوره را قرائت کند، غیر از مرگ حتمی از خیلی از مریضیها میتواند جلوگیری کند؛
7- صلاة است بخاطر لا صلاة الا بفاتحة الکتاب؛[17]
8-دعا هست بخاطر ﴿اهدنا الصراط المستقیم﴾؛[18]
9-اساس است؛ زیرا بیشترین اصول و اساس دین، در این سوره بیان شده است. هم واجد توحید است و هم واجد صفات الهی و نبوت و معاد است و اصول خمسه دین دراین سوره جلوه گر است؛
10-اسم دیگر آن، شکر است؛ زیرا با الحمدلله شروع میشود؛
11-کنز است؛ چون گنج همه معارف است؛
12-نور است؛ چون نورانیت خاصی دارد؛
13-سؤال است؛ چون درخواست عبد از خدا است؛ ﴿ایاک نعبد و ایاک نستعین﴾؛[19]
14-تعلیم است؛ زیرا همه علمای عالم باید روش تعلیمی را از این سوره فرا بگیرند؛
15-سوره مناجاة و تفویض است.
اسمی هم که در قرآن است سبعا من المثانی است. چرا مثانی میگویند؟ زیرا یا دو بار نازل شده است. نظر برخی مفسرین این است که یک بار در مدینه و یک بار در مکه نازل شده است.
یا آیاتش دو به دو است؛ یعنی هم صحبت خدا است و هم بنده خدا است.
در سوره حمد، حدیث قدسی داریم:من سوره حمد را دوقسمت کردم،یک قسمتش برای من و یک قسمت آن برای عبد من است: «قسمت الحمد بيني وبين عبدي: فنصفها لي، ونصفها لعبدي، ولعبدي».[20]
ما نظرمان این است که آیات الهی غیر از خصوصیت، دارای خاصیت است. یکی از خصوصیاتی که این سوره مبارکه دارد، مقام شکرگزاری، شفا و کفایت و در یک جمله مقام عبودیت است.
برخی میگویند در مکه و برخی در مدینه نازل شده است. ما میگوییم در هر دو نازل شده است.
ومیشود گفت که با توجه به نزول آن، پس 115 بار سوره نازل شده است؟ بعید نیست.
114، یعنی 114 سوره داریم و 114 آیه شریفه بسماللهالرحمنالرحیم در سورههاداریم اما آیه شریفه بسماللهالرحمنالرحیم، شاید 115 بار شأن نزول داشته باشد.
شأن نزول، گاهی همان است که خدا در نظر دارد، و این سبب نزول میشود؛ لذا شأن نزول در برخی روایات بیان شده، ولی سبب نزول را باید با کلیت آیات به آن برسیم. جمعیِ آیات، با فردیِ آن تفاوت دارد.
برای بیان نظر اسلام هم باید مجموع سنت و آیه را به عنوان نظر اسلام در نظر بگیریم.
ان شالله که حشر و نشر ما با آیات باشد.
و صلیاللهعلیمحمدوآلهالطاهرین.