1400/03/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیه65-66) /تبیین و توضیح واژگان و مسخ و جریان تاریخی آن
﴿وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ﴾[1]
﴿فَجَعَلْنَاهَا نَكَالًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ﴾[2]
در آیات گذشته صحبت از دستاوردها و آسیبها و استفاده از نعمتها و برتری بنی اسرائیل بود ولی متأسفانه به جای شکرگزاری دچار ناسپاسی شدند. این آیه نیز به تناسب آیات گذشته که راجع به حوادث بنی اسرائیل بود، حادثه دیگری را که در زمان حضرت داود علیه السلام اتفاق افتاد، یادآوری میشود.
ماده علم را قبلا محضرتان عرض کردیم. یعنی آگاه بودن و احاطه داشتن.
اعتدا یعنی تجاوز و از حد خود بیشتر عبور کردن و رعایت نکردن قوانین.
سبت یعنی آرامش. و جعلنا اللیل سباتا یعنی شب مایه آرامش است. سبت همان شبت عبری است. روز شنبه را سبت گویند چرا که در آن روز دریا آرام بود و کسب و کارها خوابیده بود و رونق و رواج نداشت. به جای روز جمعه آنها شنبه را تعطیل اعلام کردند.
راغب می نویسد: أصل السَّبْتُ: القطع... وقيل: سمّي يوم السَّبْت، لأنّ الله تعالى ابتدأ بخلق السموات والأرض يوم الأحد، فخلقها في ستّة أيّام كما ذكره، فقطع عمله يوم السّبت فسمّي بذلك.[3]
قردة به معنی میمون و بوزینه است.
خاسئین یعنی پست و زشت و ناهماهنگ است. چیزی که مطلوب نیست.
نکال یعنی سقوط و از بین رفتن است.
راغب می نویسد: يقال: نَكَلَ عَنِ الشَّيْءِ: ضَعُفَ وعَجَزَ، ونَكَلْتُهُ: قَيَّدْتُهُ، والنِّكْلُ: قَيْدُ الدَّابَّةِ، وحديدةُ اللِّجَامِ، لكونهما مانِعَيْنِ، والجمْعُ: الأَنْكَالُ.[4]
ضمیر جعلناها قضیه مسخ است و یا عقوبتی که انجام شده است. مسخ شما به بوزینه.
لما بین یدیها؛ خود یهودیهای معاصر آن زمان و ما خلفها افراد بعد آنها. یا اعقاب خودشان یا مسلمانان.
در آیه 40 همین سوره وقایعی که در بنی اسرائیل رخ داد با اذ آمد. اذ متعلق به فعل محذوف یعنی اذکروا است. اینجا هم داستان دیگری از داستانهای بنی اسرائیل که مکر آنها است بیان میشود.
اینها در روز شنبه از شکار ماهی ممنوع شدند. این در زمان حضرت موسی علیه السلام نبود، بعدها در زمان حضرت داود علیه السلام بود. بنا شد روز شنبه صید نکنند، ولی آمدند کلک و نیزنگ زدند. حوضچههایی درست کردند و روز شنبه ماهیها را محصور میکردند و روزهای دیگر شکار میکردند. خودشان مورد حیله قرار گرفتند.
لقد علمتم یعنی شما بر این مطلب آگاهید و این واقع شده است. دو تاکید است. فعل ماضی علمتم یعنی تحقق در گذشته. قد تحقیق و لام تاکید یعنی این واقعه اتفاق افتاده است. لقد علمتم یعنی لقد عرفتم. کسانی بودند که ظلم کردند و حق خودشان را رعایت نکردند. روز شنبه که روز آرامش بازار بنی اسرائیل بود به شکار ماهی رفتند. در قریه عینه در ساحل بین مدینه و شام در دریای مدیترانه که صیدشان آنجا بود این حادثه آنجا رخ داد. مسیحیت یکشنبه را تعطیل میکنند و مسلمانان جمعه و یهود شنبه.
این باعث شد که به آنها بگوییم شما بوزینههایی باشید. این امر تکوینی است. قول قرآن لفظی نیست بلکه از باطن حکایت میکند. روشن میکند ما فی الضمیر را.
ما اینها را طوری قرار دادیم که باعث سر افکندگی خودشان و افراد بعد از خود شدند. نکال و نکول یعنی چیزی زشتیهایش نمایان شود. نکال نماد عذاب است. ما اینها را نکال و باعث سرافکندگی خودشان و دیگرانی که بعد از آنها هستند قرار دادیم. ما بین یدیها خودشان و ما خلفنا جانشینان آنها مراد است. متأسفانه چنین است که مسخ شدنشان شاید این باشد که صورتهای آنها مسخ نشد و باطنشان مسخ شد. این دلیل میشود بر تمثل اعمال. خاسئین از خسئ و خسوء یعنی ذلیل و خار و مطرود شدند. این امر تکوینی کونوا یعنی تحقق پیدا کرد و امر باری تعالی تخلف ندارد. عبرتی برای دیگران شدند. این جریان تاریخی مسخ یک قضیة فی واقعه و قضیه شخصیه نیست که نظیرش تکرار نشود. بلکه امکان دارد به عنوان داستان عبرتآموز تکرار شود. این مجازات باری تعالی است و وسیله نکال و اجتناب دیگران است و شاید در جای دیگر هم رخ دهد. این کار اینها هم باعث نکال خودشان و بستگان خودشان و خلفهایشان بود و هم موعظهای بود و استفاده پند برای کسانی که تقوا دارند.
این اصحاب سبت که بوزینه شدند به خاطر حیله و مکرشان بود. ممنوع الصید بودند و حوضچهای درست کردند و روزهای دیگر استفاده کردند. هر کار زشت قیافه را تغییر میدهد. مسخ ملکی داریم و اینجایی و مسخ ملکوتی. شاید قیافههای آنها بر نگشت ولی باطن آنها برگشت. شاید هم قیافه ظاهری آنها برگشته باشد. صورتهای آنها به عنوان سیرت باطنی آنها تغییر کرد. اعمال ما شاید عرضی باشد که بر بدنمان عارض شود ولی حقیقتش جوهری است که باقی میماند. جوهره نفس ما میشود.
این انسان قالب ظاهری و قلب باطنی دارد. قلب باطنی و ظاهری حاکی از همند و باطن حقیقت است. انسان باید در سیر باطنی خود وظیفهشناس باشد. کلمه کونوا هم اراده تکوینی است نه تشریعی. به عبارت بهتر هیچ تخلفی نمیتوانند داشته باشند گرچه در امر تشریعی تخلف ممکن است. کن باری تعالی مقام حقیقی عبادت است.
برخی گناهان تاثیر وضعی دارد. این تاثیر وضعی در وضع ظاهری در زمان انبیاء ظاهر میشد. ولی به رحمة للعالمین آثار گناه در ظاهر محو شد و در باطن هست تا روز قیامت. ایشان جلوی مسخ امت خود را گرفتند. تا شما و آثار شما میان آنها باشد ما آنها را عذاب نمیکنیم. دو چیز عذاب را بر میدارد؛ یکی استغفار و دیگری وجود رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.