1400/03/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیه 62-63) /مراد از میثاق، طور و قوه
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[1]
﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[2]
مؤمنین و یهودیان و نصاری و صابئین کسانی هستند که ایمان به خدا آوردند و ایمان به معاد داشتند و عمل صالح انجام دادند. اینها پاداشی نزد حضرت حق دارند و خوف و حزن ندارند. از گذشته اندهگین و از آینده نگران نیستند. ایمان و عمل صالح باعث نجات اهل کتاب است چه مؤمنین و چه یهودیان و چه نصاری و صابئین. اینها عامل نجاتشان همین ایمانشان است. شاید بشود از عنوان عمل صالح، اعتقادات را هم فهمید. اینها به اصول ثلاثه و اصول خمسه اعتقاد دارند. عمل صالح باید همراه امامت و ولایت باشد. اعتقاد به خدا و قیامت و عمل صالح روش و سیره همه انبیای الهی است.
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ،عَنْ أَبِيهِ،قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا(عَلَيْهِ السَّلاَمُ):لِمَ سُمِّيَ النَّصَارَى نَصَارَى؟ قَالَ:«لِأَنَّهُمْ كَانُوا مِنْ قَرْيَةٍ اسْمُهَا النَّاصِرَةُ مِنْ بِلاَدِ الشَّامِ،نَزَلَتْهَا مَرْيَمُ وَ عِيسَى(عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ)بَعْدَ رُجُوعِهِمَا مِنْ مِصْرَ.[3]
یهود را یهود میگویند چون از اولاد یهودای فرزند یعقوب از همسر ایشان لینه است. پیروان حضرت موسی علیه السلام را به همین جهت هم یهودی میگویند.
امام عسکری علیه السلام می فرماید: قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ،وَ بِمَا فَرَضَ الْإِيمَانَ بِهِ مِنَ الْوَلاَيَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِ وَ الَّذِينَ هٰادُوا يَعْنِي الْيَهُودَ وَ النَّصٰارىٰ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمْ فِي دِينِ اللَّهِ مُتَنَاصِرُونَ وَ الصّٰابِئِينَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمْ صَبَئُوا إِلَى دِينِ اللَّهِ،وَ هُمْ بِقَوْلِهِمْ كَاذِبُونَ.[4]
با توجه به این آیه و آیات دیگر قرآن استفاده میشود موحدان قبل از بعثت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله عمل و ایمانشان بی پاداش نبود. عدالت و حکمت خدا این را اقتضا میکرد جزا داده شوند.
اعمال انسانها از قدیم الایام اعم از عمل صالح و طالح است. صالحان راستگو و درستکردار هستند و بر اساس عقل و اعتقاد حرکت میکنند و طالحان کسانی هستند که اعمالشان از روی هوی و هوس است.
در آیه شریفه 63 حضرت حق نعمتهای دیگر بر بنی اسرائیل را یادآوری میکنند. تناسب آیات به این است که خطابها متوجه بنی اسرائیل شد و از اکنون خطابها عام میشود. گرچه خطاب در ادامه خطابات بنی اسرائیل است.
خداوند در کوه طور فرمود من الواحی دادم به شما که به آن عمل کنید. قرارداد محکمی قرار دادیم و بالای سر شما کوه طور را به عنوان سایه قرار دادیم.
برخی میگویند کوه بالای سر آنها کنده شد. ولی این نیست. نعمت کوه مد نظر است. رفعت یافتند و مورد توجه و تنعم قرار گرفتند. حضرت حق فرمودند خذوا ما آتیناکم بقوة و اذکروا فیه. آنچه در تورات است بگیرید و یادآوری کنید شاید به پرهیزگاری برسید. سیاق آیه شهادت میدهد که کوه طور برای گرفتن چنین قرارداد محکمی بر فراز آنها افراشته شد.
میثاق آنها هم عمل به تورات و قانون بود.
در آیه 83 سوره بقره آیه دیگر اشاره به دیگر میثاق هایی که از بنی اسرائیل گرفته شد، دارد: ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ﴾[5]
و اذ اخذنا میثاقکم جمله حالیه است. کوه را بالای سر شما بر افراشتیم و از شما پیمان گرفتیم. این پیمان گرفتن نعمت خاصی است که برای موفقیت آنها قرار داده شده است.
محل مناجات حضرت موسی علیه السلام کوه طور بود. طور سینین در سوره تین یا طور سینا در سوره مؤمنون در سوره طه وادی مقدس طوی و در اعراف به عنوان الجبل مطرح شده است.
1. الف و لامش عهد است نه جنس. طور خاص به معنای همان کوه طور حضرت موسی علیه السلام است.
2. الف و لام عهد نباشد که محل مناجات حضرت موسی علیه السلام باشد، بلکه میتواند جنس و استغراق باشد.
از آیه استفاده میشود رفع طور برای اخذ میثاق است. اگر این جهت را بپذیریم که بالای سر آنها هم به لحاظ جسمانی بود. برخی گفتند کوه معلق است. بعضی از کوهها این قدر به پایه خود بسته است و آن سوتر است که سایه دارد و ماشین هم از زیرش رد میشود.
هم میتواند قوه بدنی باشد و هم قوه معنوی. وقتی از امام صادق علیه السلام سوال کردند مراد از قوه چیست؟ جسمی است یا معنوی؟ قوه در بدن یا در قلب؟ قَالَ فِيهِمَا جَمِيعاً.[6]
با توجه به اینکه میثاق، تورات و عمل به آن بود، مراد از اخذ با قوت نیز یعنی خوب خواندن و خوب فهمیدن و خوب عمل کردن آیات تورات و مرحله بعدی خوب حمایت کردن از آن است که کاملا در خدمت آیات الهی بودن است. این نیست که تورات را با بهترین خطها و بهترین طلانگاریها چاپ کنند. خذوا ما آتیناکم به قوة برای قرآن هم هست. خواندن، فهمیدن، عمل کردن و نگهداری کردن است. جلد خوب هم مناسب است ولی کافی نیست. قوت باطنی این است که خوب به آن عمل شود و قوت ظاهری خوب دفاع کردن از آن است.
و اذکروا ما فیه؛ یادآوری محتوای تورات. نفرمود قرائت کنید. ذکر غیر از قرائت است. علم محفوف و پیچیدهشده به عمل است. دنبالش کارگزاری است. نسبت به قرآن نیز باید همراهی با عمل باشد.
از مجموع میفهمیم بهترین میثاق آن است که همراه با عقل باشد. میثاق برهانی وعقلی اقوی المواثیق است.