1400/02/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیه 54) /تبیین و توضیح واژگان و تکلیف بنی اسرائیل پس از گوساله پرستی
﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[1]
در بیان ذکر نعمتهای حضرت حق بر بنی اسرائیل بودیم. ذکر کیفیت عفو در آیه نیز گذشته است؛ ثم عفونا عنکم من بعد ذلک لعلکم تشکرون و اذ آتینا موسی الکتاب و الفرقان لعلکم تشکرون. کیفیت عفو در این آیه بیان میشود. ذات باری تعالی در پی یادآوری نعمتها بر بنی اسرائیل و گناه شرک و ابتلای به گوساله سامری و گناه بزرگی که انجام دادند، کیفیت عفو از این گناه بزرگ را در این آیه شریفه مطرح میفرمایند. با شمارش نعمتهای گذشته این نعمت ششم بر بنی اسرائیل است. در واقع میتوان گفت این آیه 54 ادامه آیه 52 است: ثم عفونا من بعد ذلک... اینکه عفو باری تعالی چگونه است.
قوم اطلاقات متعددی در قرآن دارد. قوم را قوم میگویند؛ به این جهت که اینها برای اقامه کارها و حرکت در انجام امور آمادگی دارند. از قوم و قیام و قوام است. اطلاقات مختلفی برای کلمه قوم هست:
1. گاهی قوم اطلاقش فقط بر رجال است. مردان یک فامیل. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء﴾.[2] مشخص است که قانون مسخره نکردن هم برای مردان آمده است و هم برای زنان. برای مردان «قوم من قوم» آمده است؛ یعنی رجال من رجال.
2. یک احتمال هم این است که قوم اعم از مرد و زن است و زن تأکید جداگانه شده است. ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾؛[3] ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لَّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾؛[4] ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾.[5] قوم بدون قرینه قطعاً اعم از مردان و زنان است و بیشتر برای همین به کار رفته است. اینجا هم همین معنای دوم است.
در جریان گوساله سامری، هم مردان سهیم بودند و هم زنان. زنان با طلاهایی که از قبطیها در دستشان بود و مردان با صنعتسازی شریک بودند.
قبلاً انفس و ظلم را داشتیم. انفس جمع نفس است. نفس یعنی تشخص و ذات و وجود افراد و خصوصیات آنها.
بارئ از برء است. آفریدگاری که حسابگر و اندازه گیر است. قبل از خالق و بعد از مصور به کار میرود. ﴿هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ﴾.[6] هندسهای است که باریء یعنی خدای صاحب هندسه آفریده است؛ لانّه برء من النقص. دور از نقص و صاحب کمال است. خداوند باریء است؛ چرا که نظام آفرینش هدفمند است. ﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾.[7] نقصی در او نیست. فیض باری تعالی هم بر اساس همین جهت است. اینکه فلانی تبری جست یا تبرئه یعنی فاصله گرفتن نظاممند. اصلش برء و براء و تبری است. یعنی خداوند حسابگر و نظام هستی را نظامی نظاممند دارد. این نظام بر اساس کمالات است نه نواقص. چرا که منشئ و بارئ این هستی کامل است. خالق یعنی آفریدگار با تقدیر و بارئ یعنی خالق همراه مهندسی است.
راغب در المفردات می نویسد: أصل البُرْءِ والبَرَاءِ والتَبَرِّي: التقصّي مما يكره مجاورته... والبَرِيَّة: الخلق.[8]
یعنی بازگشت. توبه هم به انسان نسبت داده میشود، و هم به ذات باری تعالی. نسبتش به انسان برای بازگشت از گناهان است، و نسبتش به حضرت حق برای آمرزش گناهان است.
در این آیه دارد که موسی برای قومش این طور گفت. دو بار کلمه قوم به کار رفته است. خطاب یا قوم یک تعبیر و خطاب عاطفی است. دلیل بر این است که آنچه بعد میآید بیان عاطفه و رحمت است گرچه در لفافه خشونت است. گرچه فرمان خشونت و قتل است. ولی بیان حقیقت عفو است و نوعی رحمت. خداوند در این خطاب میخواهد بفرماید: این قتل و کشتار ادامه توبه بنی اسرائیل است. توبهشان تحقق نمییابد، مگر اینکه کاری را انجام دهند؛ آن هم توبه است، که تحقق آن به قتل نفس است. همه حکایت و بیان عطوفت خدا و پیامبران به امتشان است. بیان ارتباط عاطفی بین رهبر و پیرو و بین پیغمبر و مردم است.
به یاد آورید بنی اسرائیل که موسی علیه السلام به قومش گفت: ای گروه مردان و زنان شما به سبب گوسالهپرستی به خود ظلم کردید. ظلم به نفس مطرح شده است. خداوند ظالم نیست؛ زیرا ظلم قبیح است و از او صادر نمیشود؛ ﴿وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا﴾.[9] همه تحت تسلط و مالکیت او هستند. از آنجا که حاکمیت خدا مطلق است، نسبت ظلم به باری تعالی درست نیست. مظلوم هم نیست. ظلم به اشخاص بنی اسرائیل نسبت داده شد؛ چرا که گوسالهپرست شدند. در واقع خداوند اینها را مخیر کرده است بین این دو؛ یا بارئ و خالق را بپرستند و یا گوسالهپرست شوند.
حال که گوساله پرست شدند باید چند کار کنند:
1. توبه کنند به درگاه بارئ خود. بازگشت به تدبیر کننده خود یعنی ذات باری تعالی. به خود برگردید؛ همین رفتن سراغ گوساله هم در اختیار خدا است.
2. و اقتلوا انفسکم: این کشتار باید انجام شود. این کشتار برای شما خیر است؛ گرچه ظاهرش شر است.
فتاب علیکم. خدا توبه شما را به انجام قتل برای او میپذیرد؛ انه هو التواب الرحیم. خدا بخشندهای است که توبهپذیر و مهربان است.
دو بار بارئ آمده، «هو» گرچه ضمیر است ولی شایید همان هویت است.
مراد از اقتلوا انفسکم خودکشی نیست؛ بلکه کشتن یکدیگر است از طریق خونریزی است. مراد به انفس اقربا و ارحام است. فرزندان اسرائیل مأمور شدند به کشتار و قتل انفس که توبه آنها پذیرفته شود.