1400/02/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیه 54) /تبیین واژگان، چیستی فرقان و اقوال در آن، تفسیر روایی آیه
﴿وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[1]
در ادامه نعمتها و یادآوری آنها به بنی اسرائیل خداوند از نعمت آزادی از آل فرعون، شکافته شدن دریا، مواعده و مهمانی و مناجات چهل شبانه روز و نیز عفو از خطاها و گناه شرک بنی اسرائیل یاد میکند. حتی نعمت شکری که در لعلکم تشکرون بیان شد. ارتباط آیات با آیات قبلی این گونه است و در بیان نعمتهای الهی است. در این آیه شریفه تذکر دو نعمت برای یک نتیجه مهم است. نعمت دادن کتاب و دادن فرقان. فرقان وصف کتاب یا مرحلهای از مراحل نعمتها است.
اعطای کتاب معجزه علمی حضرت موسی علیه السلام
و اذ آتینا موسی الکتاب؛ ما به موسی کتاب را دادیم. بعد از و اذ نجیناکم من آل فرعون؛ و اذ فرقنا بکم البحر؛ و اذ واعدنا و بعد ثم عفونا، حال سخن از اعطای کتاب است. انبیای الهی معجزات علمی و فعلی دارند. معجزات علمی آنها کتاب و معجزات فعلی و حسی آنها در زمانهای مختلف است؛ مانند عصای ایشان که در آیات مختلف یادآوری شده است.
قبلا لغت کتاب گفته شده است. مراد از کتاب قطعاً همان تورات است. نظیر کتابی که در آیه اول سوره بقره آمد؛ ﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ﴾.[2] گفتیم این کتاب قرآن است.
لغت فرقان از فرق به معنای جدایی و فصل است.
راغب در المفردات می نویسد: الفَرْقُ يقارب الفلق لكن الفلق يقال اعتبارا بالانشقاق، والفرق يقال اعتبارا بالانفصال... والفُرْقَانُ: كلام الله تعالى، لفرقه بين الحقّ والباطل في الاعتقاد، والصّدق والكذب في المقال، والصالح والطّالح في الأعمال.[3]
مراد از فرقان در آیه شریفه چیزی است که عامل هدایت است، و فارق بین حق و باطل است. فرقی ندارد که این فرقان همان صفت توضیحی کتاب باشد؛ که کتاب فرقان است و یا چیز دیگری؛ به عبارتی فرقان هر طور که باشد، از عنایات الهی است. این از جدایی ممدوح است نه مضموم. یک فرق داریم که ﴿مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ﴾؛[4] که این فاصله و فرق مذموم است. یک فارق بودن که در اینجا است، ممدوح است. مراد به آن کتاب تورات است؛ نه تورات محرّف که الآن هست، بلکه تورات بدون تحریف. این تورات هم فارق بین حق و باطل است، و هم میتواند عامل هدایت باشد. فارق بودن آن در بحث حجتها و شبهات و حکمت نظری است. بین عدل و ظلم و حسن و قبیح و وفا و جفای در حکمت عملی است. خوبی را از بدی میتواند مشخص کند. میتواند ظلم و عدل را فارق باشد. میتواند شبهه را بر طرف کند؛ با دلیل. فارق در شبهات علمیه و شهوات عملیه است. حق را به عنوان هدایت مطرح میکند. ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ﴾.[5] معلوم میشود که نعمت جدیدی است. فرقان خودش حقیقتی درونی است؛ ﴿إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا﴾.[6] تقوا به عنوان فارق حق و باطل است. از کلیات قرآن این است که به انبیای الهی فرقان میدهد؛ که پیشنیازش تقوا است. در بخش عملی و نظری نورانیت فرقان در اندیشه و انگیزه معلوم است. یک جا تمایز صدق و کذب است در مطالب نظری، و دیگری فارق خوبی و بدی و حسن و قبح در مسائل عملی است. انسان با دو بال علم و عمل پرواز میکند. انسان پرنده خوش پروازی است که تک بال و بی بال نمیتواند پرواز کند. این دو بال علم و عمل است. فرقان اشاره به علم و عمل دارد. تا جایی این پرواپیشگی پیش میرود که مؤمن با تقوایش یک ذکاوت و زرنگی و فراست مییابد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: اتقوا فراسة المؤمن فانّه ینظر بنور الله؛[7] از زکاوت مؤمن بپرهیزید که به نور الهی مینگرد. ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾؛[8] خداوند نور را در قلبش پیاده کرده و رشد میکند. به حقانیت و حق میرسد. میتواند حق را تشخیص دهد.
در این که این فرقان چیست؟ اقوال مختلفی در بین مفسران می باشد:
1. وصف کتاب است و صفت تورات است.
2. فرقان، هم وصف قرآن، تورات، انجیل و دیگر آیات الهی می باشد. جامع بین همه اینها است.
اگر فرقان را صفت کتاب بگیریم، از باب عطف موصوف به صفت است. ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاء وَذِكْرًا لِّلْمُتَّقِينَ﴾.[9] ضیاء و ذکر هر دو صفت فرقان است. صفت بعد از صفت در ادبیات اشکال ندارد. جایی که چند وصف پشت سر هم بیاید. بستر و پیشنیاز همه اینها تقوای الهی است. در نتیجه معجزاتی مانند عصا و ید بیضای حضرت موسی علیه السلام فارق بین کفر و ایمان است.
اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند. اثبات فرقان بودن برای کتابی که مراد تورات است، نفی ما عدا نمیکند. حصر را نمیرساند که فقط تورات فرقان باشد. فرقان بر کتابهای دیگری هم اطلاق میشود. دلیل بر حصر نیست؛ بلکه خصوصیت این کتاب فارق بین حق و باطل در حکمت عملی است.
﴿ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِيَ أَحْسَنَ وَتَفْصِيلًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾.[10] این تفصیل همان مقام فرقان است. تفصیل مولود بسیار خوب فارقیت بین حق و باطل است. نتیجه فرق گذاشتن بین خوبی و بدی است. تورات غیر محرف هم همانند قرآن است؛ از این جهت که آیات الهی است، و فارق بین حق و باطل. کتاب تدوینی و تکوینی هر دو فارقیت دارند. کتاب تدوینی کتابهای الهی است؛ انجیل و تورات و قرآن و کتاب تکوینی انبیاء و اولیای الهی و جانشینان آنها. از اوصاف امیر المؤمنین علیه السلام فاروق است. متاسفانه بعضی افراد به مجاز برای برخی به یدک کشیدند. فاروق اعظم امیر المؤمنین علیه السلام هستند.
شناسنامه آیات الهی فرقان بودن آنها و فرقگذاری بین حق و باطل است.
کتابهای الهی جنبههای مختلفی دارند. به تبع هر خصوصیتی در هر هدایت و نورانیت وصف خاصی است. ذکر، هدی، نور، ضیاء و گاهی فرقان است.
نکته دیگر اینکه همان طور که فرقان عدهای را به حق هدایت میکند، در عدهای ضلالتشان را مشخص میکند. چون حقانیت و بطلان را روشن میکند. ﴿مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا﴾؛[11] اینها عدهای هستند که تورات را در دست دارند ولی استفاده نمیکنند. راه حق در تورات هست، ولی نرفتند. این مثال گرچه برای یهودیان است ولی مسیحیان و حتی مسلمانان را نیز شامل میشود. در این تمثیل خصوصیت نیست. تمثیلات قرآن در موارد خاص هست، ولی موضوعیت ندارد. نظریه تمثیل را در فقه، حدیث و قرآن داریم. گرچه برای اهل تورات مثال زده شده، ولی اهل انجیل و مسلمانان را هم شامل است. هر سه قوم شریک هستند.
ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ إِذْ آتَيْنٰا مُوسَى الْكِتٰابَ وَ الْفُرْقٰانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ قَالَ:«وَ اذْكُرُوا إِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ -وَ هُوَ التَّوْرَاةُ-اَلَّذِي أُخِذَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ الْإِيمَانُ بِهِ،وَ الاِنْقِيَادُ لِمَا يُوجِبُهُ،وَ الْفُرْقَانَ آتَيْنَاهُ أَيْضاً،فُرِّقَ بِهِ مَا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ،وَ فُرِّقَ مَا بَيْنَ الْمُحِقِّينَ وَ الْمُبْطِلِينَ.[12]
قَالَ مُوسَى(عَلَيْهِ السَّلاَمُ):مَا هُوَ يَا رَبِّ؟ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:يَا مُوسَى،تَأْخُذُ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّ مُحَمَّداً خَيْرُ النَّبِيِّينَ وَ سَيِّدُ الْمُرْسَلِينَ،وَ أَنَّ أَخَاهُ وَ وَصِيَّهُ عَلِيٌّ خَيْرُ الْوَصِيِّينَ،وَ أَنَّ أَوْلِيَاءَهُ الَّذِينَ يُقِيمُهُمْ سَادَةُ الْخَلْقِ،وَ أَنَّ شِيعَتَهُ الْمُنْقَادِينَ لَهُ،الْمُسَلِّمِينَ لَهُ وَ لِأَوَامِرِهِ وَ نَوَاهِيهِ وَ لِخُلَفَائِهِ،نُجُومُ الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلَى،وَ مُلُوكُ جَنَّاتِ عَدْنٍ.[13] اگر این گونه باشد، فرقان اشاره به حدیث منزلت دارد. که نسبت امام علی علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله همانند نسبت هارون به موسی است. خلافت کلیه مصداقش امیرالمؤمنین علیه السلام و اولاد معصوم ایشان هستند. حتی شیعیان هم مصداق آن هستند.
لعلکم تهتدون: ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ أَيْ لَعَلَّكُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ الَّذِي بِهِ يُشَرَّفُ الْعَبْدُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ اعْتِقَادُ الْوَلاَيَةِ،كَمَا تُشَرَّفُ بِهِ أَسْلاَفُكُمْ.[14] تشرف شما به وسیله ولایت است؛ همان طور که اسلاف شما به حقیقت ولایت راه یافتند.