1400/02/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیه51-52) /عجل نماد فتنه، شکر، انواع و مراحل آن
﴿وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ﴾[1]
﴿ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[2]
سرمایهها و جواهر مصریها نزد بنی اسرائیل امانت بود. سامریها آن طلاها را ذوب کردند و مجسمه گوسالهای را درست کردند. نه اینکه جنی تسخیر کرده باشند یا سحری؛ بلکه به نظر ما اتفاق نیفتاده است و طراحی آن همانند سازی که مقابل باد قرار می گیرد و نواخته می شود، بود. صنعت جدیدی بود که برای مردم آن زمان قابل ادراک نبود و به جای اله بنی اسرائیل مطرح شد؛ ﴿هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى﴾.[3]
در نتیجه ما میبینیم که معجزه و سحر با یکدیگر تفاوت ماهوی دارند. در اینجا سحری اتفاق نیفتاد. صنعتی بود که قابل هضم برای بنی اسرائیل نبود و چنین اتفاقاتی افتاد.
عجل هم به این جهت است که عجله میکند در راه رفتن. گوساله تازه متولد شده دست و پای زیادی میزند.
نکته مهم این است که در زمان بنی اسرائیل گوسالهپرستی و دین انحرافی به وسیله گوساله سامری اتفاق افتاد، ولی عجل در اینجا ظاهراً نماد فتنه و انحرافات در مسیر مکتب است. میتوان گفت در هر زمانی از زمانها شاید بحث گوسالهپرستی در قیافه مدرن و وضعیت جدیدی اتفاق بیفتد. کسانی که بحث سقیفه را مطرح کردند، در مقابل ولایت حقیقیه سرّ الانبیاء و المرسلین راه بیراههای رفتند، که نماد همان گوسالهپرستی است ولی در وضع جدیدی. آنها مسائل الهی را که انتصابی بود به عنوان بحث مشورتی مطرح کردند. انحراف در خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله، خود نوعی اتخاذ عجل بود. انحرافی که در امت موسی علیه السلام اتفاق افتاد در امت پیامبر صلی الله علیه و آله هم رخ داد. در حدیث منزلت که فرمودند منزلت حضرت علی بن ابی طالب خلیفه الله و خلیفه به حق رسول مانند هارون است، یعنی اتفاقات امت موسی علیه السلام هم رخ میدهد. اینکه عدهای میگویند ما نیازی به رهبر و مرجع نداریم و ما مستقیم ارتباط با امام زمان علیه السلام داریم، اینها هم گوساله پرستان جدید هستند. مشکلشان با خدا است، ولی آرام آرام هر روز مطلبی مطرح میکنند. همه اینها نبیکش و ولیکش هستند. اینها قاتلین انبیای الهی هستند. در زمان بنی اسرائیل قتل فیزیکی و عقیدتی و فرهنگی بود، الان نیز هست.
عرض ما این است که بنی اسرائیل دو نوع بت داشتند. یک بت استکبار فرعون؛ که بت ناطق بود. یک بت هم ساختند؛ که عجل بود. این بدترین وضعی که سامری و آل سامریها داشتند و مورد غضب الهی واقع شدند این آیات: ﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ﴾، ﴿قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَّنْ تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا﴾، ﴿فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ﴾ همه هشداری است برای اینکه مراقب باشیم گوسالهپرستها میدانداری نکنند. ما میتوانیم بگوییم گوسالههای امروز هم خوار و صدایشان به وضع صنایع امروز است. به نظر ما عجل، نماد صنعت آن زمان میدانیم. هر زمان نماد صنعت به اسم مبارزه با دین مطرح میشود. برخی برای شکست دین از صنعت استفاده میکنند.
ثم عفونا عنکم؛ در آیه بعد بحث شکر و عفو مطرح شده است. بعد از این اشتباهات ما شما را بخشیدیم. از آنجا که شرک قابل عفو نیست، معلوم میشود اینها عنوان شرک پیدا نکردند. اگر واقعا گوسالهپرستی در مقابل خدا بود قابل گذشت نبود؛ ﴿إنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾.[4]
عنوان شکر هم مطرح شده است. شکر چند مرحله دارد:
1. نعمت را بشناسد.
2. به فقر خود پی ببرد.
3. به نیاز خود به نعمت که پی برد شکر کند.
شکر کمال نیاز انسان به نیروی ما فوق است.
شکر مترتب بر نعمت نبوت و رسالت و ولایت است. وقتی عفو میشوند که به شکر برسند. شکر عبودیت باری تعالی است. مقابل شکر، کفر است. کفر پوشاندن نعمتها و شکر آشکار کردن آن است. نعمت نبوت حضرت موسی علیه السلام را اظهار کنند. گوسالهپرستی را رها کنید و پیامبر را حمایت کنید؛ ﴿فَاعْبُدْ وَكُن مِّنْ الشَّاكِرِينَ﴾.[5] تفاوتهای بین شکر و حمد را گفتیم. شکر متوقف بر نعمت است، و مسبوق به نعمت، ولی حمد اعم است. شکر خاص است. الحمد لله که میگویید گویا میگویید شکراً لله. حق شکر باری تعالی به عبادت اوست.
لعلکم تشکرون؛ انسان شاکر و شکور نفع میبرد. شکر هم باعث زیاده است؛ ﴿لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ﴾.[6]
ما دو شکر داریم یکی تشریعی که باید است، و شکر تکوینی شاید است. آنی که باید و واجب است، شکر کند تشریعی است؛﴿أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ﴾.[7] شکر تکوینی شاید است. گاهی شاکر هست و گاهی نیست. میتوان گفت شکر عملی عبد، همان شکر واقعی و حقیقی مولا است. اینجا است که وقتی انسان در پیشگاه باری تعالی شاکر باشد حق مولا را ادا کرده است. تکوین و تشریع با هم موافق شده است. ﴿وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾؛[8] خدا شاکر است، انسان هم باید شاکر باشد. ارزش انسان به شکر اوست. میشود این را استفاده کرد که بنی اسرائیل قدردان نعمت ولایت نبودند. در هر زمان ما باید قدردان ولی و امامت و رهبری باشیم. راه رهبری، راه شکرگزاری است. راه خلافش راه کفران و ناسپاسی است. نباید کفران نعمت داشته باشیم. نباید بگوییم شاید شکرگزار باشیم. تکوینی شاید است ولی در تشریع باید شکرگزار باشیم.