1400/01/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیه48) /شفاعت و اقسام آن
﴿وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ﴾[1]
تقوا که پرواپیشگی است یا به لحاظ مبدأ هستی است، و یا مقصد و منتها. غالب آیات پرهیز از مبدأ را مطرح میکنند. از آنجا که مبدأ و مقصد یکی است، پرهیز از مبدأ، معاد را هم دارد. ﴿اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾[2] یا ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾[3] مبدئی است. اینجا توصیه شده از روز جزا پروا داشته باشید. انسان باید هم پروا از حضرت حق داشته باشد، و هم از روز قیامت.
یوما میتواند منصوب به ظرف باشد یا مفعول فیه و یا اینکه مفعول به باشد. وجه دوم بهتر است. از روز قیامت بترسید نه در روز قیامت.
شفاعت از شفع است. شفع در مقابل وتر است. به معنای جفت. وتر یعنی تک بودن. شفاعت را شفاعت میگویند به خاطر اینکه شفیع معمولاً جفت انسان است. به عمل او شفاعت میگویند که انسان را همراهی میکند. در مال التجاره و حق الشفعه هم مال بایع را شفع مال شریک میگویند. او میتواند بیع را فسخ کند به خاطر حق شفعه در فقه.
اینجا امر به پروا و ترس از روزی شده است که در آن روز هیچ کس از هیچ کس نمیتواند جانشینی کند. شفاعتی هم در آن روز قبول نمیشود، و عِدلی هم پذیرفته نمیشود و هیچ کس، دیگری را یاری نمیکند. راههایی که در این دنیا برای افراد باز است مانند عفو، تخفیف، ضمانت از مجرم، کفالت از گنهکاران، دیه و فدا دادن برای برخی اعمال و...؛ در عالم آخرت همه این روابط نفی شده است. نه از کسی برای کسی جزاء را قبول میکنند و نه شفاعتی و نه عِدلی و نه نصرتی، هیچ یک در آخرت اتفاق نمیافتد. نعمت ویژه بر بنی اسرائیل که مکرر ذکر میشود، تفضیل بر عالمین بود. در جلسات گذشته عرض کردیم که این عالمینِ زمان خاص خودشان است. منافات ندارد که در زمانهای دیگر برتری برای دیگران باشد. برتری آنها یا به نعمتهای مادی است، و یا به نعمتهای معنوی. یا به اینکه ملوک و ثروتمندانی هستند که دنیای آنها آباد است یا به اینکه انبیای الهی مانند سلیمان و داوود در میان آنها بود. برخی هم ملک داشتند و هم نبوت.
از این چند فرمان الهی و امر به فرمان به تقوا میفهمیم که هر کسی مسئول خودش است. هیچ کسی حق دیگری را ادا نمیکند چه حق الله و چه حق الناس باشد. هر شخصی باید از جانب خود حق را ادا کند نه از جانب دیگری. در نتیجه پیام آیه شریفه این است که هر کسی از هر طبقه و نژادی مسئول نفس خود و عمل خودش است. نه میتواند به جای کسی بنشیند و نه دیگری میتواند جای او بنشیند و نه دیگری او را شفاعت کند یا او را یاری کند.
شفاعت همراهی کردن دیگران است، ولی عدل به معنای این است که کسی به کسی جزایی بدهد. هر دوی اینها نفی شده است. هر دو مقبول نیست. نه شفاعت و نه عدل. انسان خودش باید راه و کار خود را به دوش بگیرد؛ ﴿وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى﴾.[4]
شفاعت به معنای همراهی و همگامی چیزی با چیز دیگر است. شفاعت به معنای این نیست که پارتی بازی باشد؛ بلکه شفیع و عادل یعنی کسی که میخواهد همراهی کند، همراه قابلی و استعدادی انسان است. انسان استعداد کاری را پیدا میکند و حالا شفاعت تحقق مییابد. شفاعت یعنی همراهی نه پارتیبازی.
لا شفیع انجح من التوبة؛[5] هیچ همراهی از توبه بالاتر نیست. در شفاعت، گاهی اسمای باری تعالی و گاهی عجر و مسکنت و تضرع انسان مطرح میشود.
شفاعت چند قسم است:
شفاعت تکوینی و شفاعت تشریعی و شفاعت عرفی. شفاعت تکوینی یعنی همه ی کارها به عهده حضرت حق است و مِلک ایشان است. مالک عالم و ملک یوم الدین است. به لحاظ حقیقی شفاعت تکوینی دارد. شفاعت تشریعی، توبه است. انبیاء و صالحان و شهداء همراهان انسان میتوانند باشند. شفاعت عرفی معمولاً در دنیا رابط صلح و صفای کسی قرار میگیرد. اصلاح ذات البین گاهی واجب و گاهی مستحب میشود. افضل صدقة اللسان الشفاعة؛[6] بالاترین صدقه لسان شفاعت بین دو نفر است. دو نفری که ناراحتی بینشان هست. به خصوص در مسائل خانوادگی.
مراد از شفاعت در اینجا، شفاعت تشریعی و کلامی است. گرچه همه به شفاعت تکوینی بر میگردد؛ چرا که تشریعی قراردادی است بر خلاف تکوینی. ﴿وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ﴾.[7] مرض و صحت همه در دست حضرت حق است.