درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

محتويات

1- تفسیر آیه 1
1.1- تغلیبی بودن خطاب آیه برای مؤمنین
1.2- وفای به عهد، قانون‌ عمومی
1.3- تشریفی بودن خطاب «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ» برای مؤمنین
1.4- تعداد خطاب «یا أیها الذین آمنوا» در سوره‌ی مائده
1.5- وفای به عهد، خصلت مؤمنان
1.6- وفای به عهد فردی و جمعی
1.7- اقسام عقود و عهدها
1.7.1- عهد خدا با انسان
1.7.2- عهد انسان با خدا
1.7.3- عهد انسان با انسان
1.8- اطلاق «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» نسبت به عقود اعتباری و تکوینی
1.9- وجوب فقهی وفاء به عقود، حتی عقود با غیر مسلمان
1.10- اطلاق «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ»، نسبت به حکم تکلیفی و وضعی و نسبت به عقود لازم و جایز
1.11- اقسام عقود به لحاظ لزوم و جواز عقود
1.12- اطلاق آیه نسبت به همه‌ی عقود لازم و جایز
1.13- مصادیق «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» و وفای به عهد در ادامه‌ی این آیه و آیه‌ی بعد و آیات دیگر
1.13.1- حلیت انعام، مگر در موارد مستثنا
1.13.2- رعایت شعائر الهی، همکاری در کارهای خیر و تقوا
1.13.3- وفای به عهد با خداوند در پیروی نکردن از شیطان
1.14- نسبت به بین عقود و عُهود
1.15- متعدد بودن جهات حلیت بهیمه
1.15.1- حلیت اکل حیوانات
1.15.2- حلیت سایر منافع حیوانات
1.16- صید در حال احرام، یکی از مستثنیات حلیت اکل بهائم
1.17- اصل اباحه‌ی سایر منافع بهائم
1.18- وصف «بهیمة الأنعام»، سبب خروج حکمی بعضی از حیوانات از حلیت اکل

 

 

موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره مائده)/آیه اول /انواع عقود و عهود در اسلام

 

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُم بَهِيمَةُ الأَنْعَامِ إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ﴾.[1]

1- تفسیر آیه 1

1.1- تغلیبی بودن خطاب آیه برای مؤمنین

در سه سوره‌ی مائده، ممتحنه و حجرات، نشر و تفسیر «بسم الله الرحمن الرحیم» با خطاب خاص به ایمان است و این خطاب همه‌ی افراد را شامل می‌شود؛ اگر چه به‌صورت تغلیبی برای مؤمنین آمده است و همه‌ی انسان‌ها مکلف به اوامر الهی هستند.

1.2- وفای به عهد، قانون‌ عمومی

خصلت این سوره‌ی مبارکه این است که در این سوره امر به وفا مطرح شده است. و در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «ثَلَاثَةٌ لَا عُذْرَ لِأَحَدٍ فِيهَا أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ».[2] سه قانون همگانی است که برای همه‌ی انسان‌ها است: احترام به والدین، وفای به عهد و ادای امانت. و در این روایات، وفای به عهد به عنوان یک قانون همگانی مطرح شده است. و در آیه هم همه‌ی انسان‌ها مشمول وفای به عهد هستند.

1.3- تشریفی بودن خطاب «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ» برای مؤمنین

این خطاب، تشریفی است؛ [یعنی خداوند به خاطر شرافت مقام مخاطب با او به طور مستقیم صحبت می کند] و در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «در عظمت مؤمنین و مؤمنات، همین بس که مخاطب به خطاب الهی هستند». و در روایت دیگری از امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «لذة ما فى النداء أزال تعب العبادة و العناء».[3] لذت ندا و مخاطب قرار دادن انسان مؤمن توسط خدا، زحمت و مشکلات عبادت را بر طرف می‌کند؛ چرا که عبادت تکلیف انسان است و تکلیف هم از «کُلفَت» به معنای زحمت است. عبادت زحمت دارد و بهشت را به بهاء می‌دهند؛ ﴿وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى﴾.[4] به‌زحمت و تلاش و کوشش انسان می‌دهند.

1.4- تعداد خطاب «یا أیها الذین آمنوا» در سوره‌ی مائده

در این سوره‌ی مبارکه‌ی مائده، 16 مرتبه خطاب «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ» تکرار شده است و آیات 1و 2 و6 و8 و11 و35 و51و 54و 57و 87و 90 و94 و 95 و101و 105 و 106، مخاطب‌شان، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ» است.

1.5- وفای به عهد، خصلت مؤمنان

قرآن تأکید خاصی به وفای به عهد دارد. در سوره‌ی توبه خداوند می‌فرماید: ﴿فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ﴾.[5] با ائمه‌ی کفر مقابله کنید که وفا ندارند و وفا را به عنوان خصلت برای انسان‌های مؤمن مطرح کرده است.

1.6- وفای به عهد فردی و جمعی

کلمه‌ی عقود، جمع مُحَلَّی به «الف و لام» است و کلمه‌ی عقود، یعنی پیمان‌ها و «العقود»، یعنی جمع این پیمان‌ها. در واقع آیه شریفه به این مطلب اشاره دارد که هم باید به عهدهای شخصی و هم به عهدهای جمعی وفا کرد. انسان‌ها هم نسبت به خود افراد، تکلیف وفای به عهد را دارند و هم نسبت به تکالیف جمعی باید به عهدهای جمعی وفا کنند. ﴿وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ﴾.[6] این آیه هم اعتصام جمعی و هم فردی را شامل می‌شود؛ یعنی انسان‌ها هم خودشان وفای به عهد داشته باشند و هم جامعه اسلامی وفای به عهد داشته باشد.

1.7- اقسام عقود و عهدها

عقود در آیه، همه‌ی عقود را شامل می‌شود و تشریع همه‌ی رابطه‌ی انسان‌ها با خدا و خود و دیگران است و اگر بخواهیم اقسام عقود و روابط را بیان کنیم، یک عقد، عقد بین خدا و انسان است، دومی عقد بین انسان باخدا است و سومی عقد بین انسان با انسان است. و آیه‌ی شریفه به ‌صورت مطلق و عام بیان شده و همه‌ی این عقدها را شامل‌ می‌شود؛

1.7.1- عهد خدا با انسان

به‌خصوص عهد و عقد اولی که عهد و عقد خدا با انسان است. «مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ إِلَّا الْخَالِقُ».[7]

عهد و عقد خدا با انسان، نقطه‌ی آغاز اسلامیت همه‌ی علوم اسلامی هستند. و با همین عهد خدا با انسان، رابطه‌ی خالقیت و مخلوقیت و رازقیت و مرزوقیت درست می‌شود. و صفت علم و قدرت، واسطه‌ی نیاز و احتیاج ما به ذات باری‌تعالی می‌شود و به نظر ملاصدرا (رحمةالله‌علیه)، همه‌ی برهان‌ها به برهانی که واسطه‌اش علم و قدرت است، برمی‌گردد که همان برهان صدیقین است که وجود خدا و صفات او را اثبات می‌کند. و مبنای همه‌ی علوم و دستورات اسلامی، همین عهد خدا با انسان است.

1.7.2- عهد انسان با خدا

عهد دوم، عهد انسان باخدا است؛ مانند اینکه کسی نذر کند نماز شب را انجام دهد؛ در این صورت نماز شب خواندن به مفاد نذر بر شما واجب می‌شود؛ نه به واسطه‌ی ادله‌ی تشریع نماز شب؛ چرا که ادله‌ی نماز شب تشریعش در استحباب است. اما این وجوب با عقد نذر است؛ یعنی با رابطه‌ای که بین خودش و خدا قرار می دهد، واجب الوفاء می‌شود.

چیزی که بذاته وجوب داشته باشد، با چیزی که بالعرض وجوب داشته باشد فرق دارد. اگرچه در مبنای واجب الوفا بودن و امتثال امر بین واجب ذاتی و عرضی در اصل وجود فرقی نیست. به‌ عنوان ‌مثال نماز یومیه وجوب ذاتی دارد؛ اما حکم نماز شب استحباب است؛ اما وجوب آن عرضی است. و در مقام امتثال بین این دو فرقی نیست و هر دو واجب است که امتثال بشود؛ اما در اصل وجوب با هم متفاوت هستند.

1.7.3- عهد انسان با انسان

عهد سوم، عهد انسان با انسان است؛ مانند همه‌ی قراردادهایی که بین انسان‌ها و یکدیگر بسته می‌شود.

1.8- اطلاق «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» نسبت به عقود اعتباری و تکوینی

«أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ»، همه‌ی عقود، چه عقود اعتباری و چه عقود تکوینی را شامل می‌شود. عقود اعتباری، عقودی است که با قراردادی که بین انسان‌ها بسته می‌شود، به وجود می‌آید؛ مانند: بیع، اجاره، رهن، نکاح و مانند آن. ولی عقود تکوینی از ارتباطاتی که بین حقیقت اشیاء برقرار است به وجود می‌آید؛ مانند: ارتباط بین موضوع و محمول، ارتباط بین قضایا و حتی یقینی که انسان پیدا می‌کند. و این «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ»، همه را شامل می‌شود.

1.9- وجوب فقهی وفاء به عقود، حتی عقود با غیر مسلمان

طبق مبنای فقهی‌ ما دلالت آیه‌ی شریفه این است که اگر عقدی بین هر مکلف و مکلف دیگری برقرار شد، واجب الوفاء است؛ حتی اگر فرد مسلمان نباشد. و طبق مبنای فقهی ما امر دائر مدار مکلف است و غیرمسلمان‌ها نیز مأمور به تکلیف هستند. و اگر ما قراردادی با آن‌ها بستیم، واجب الوفاء است؛ چه قرارداد دولت و ملت با آن‌ها و چه قرارداد دولت‌ها و چه قرارداد ملت‌ها و چه قرارداد بین افراد باشد، واجب الوفاء است؛ مگر اینکه مشکلی و ستمی باشد که در این صورت، مشمول آیه‌ی: ﴿وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾[8] است.

1.10- اطلاق «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ»، نسبت به حکم تکلیفی و وضعی و نسبت به عقود لازم و جایز

«أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ»، یک اصل کلی برای همه‌ی عقود است و همه‌ی وجوب‌ها و عقود را می‌گیرد؛ چه حکم تکلیفی ]وجوب وفا[ باشد و چه حکم وضعی ]ارشاد به وجوب وفا[ باشد، چه عقد لازمه باشد و چه جائزه باشد؛ اما برخی از فقها به خصوص فقهای عامه این حرف را زده‌اند که وفای به عقود، لازمه‌ی واجب است و در نتیجه وفا به عقود جائزه واجب نیست؛ مانند هبه که مشهور، آن را جائز می‌دانند.

1.11- اقسام عقود به لحاظ لزوم و جواز عقود

عقد، دارای اقسام متعددی است: اول از دو طرف لازم باشد؛ مانند بیع، دوم از یک طرف لازم باشد؛ مانند وکالت یا رهن که از طرف راهِن، لازم و از طرف مُرتَهِن، جایز است، سوم از هر دو طرف جایز باشد؛ مثل هبه و چهارم عقدی که با شرایط لزوم می‌یابد؛ مانند هبه‌ی معوضه یا هبه به ذوی القربی. و گاهی عقد، لزوم را به خاطر شرایطی از دست می‌دهد؛ مثل معامله‌ی بیعی که به خاطر مشکلاتی فسخ می‌شود و معامله جائز می‌شود.

1.12- اطلاق آیه نسبت به همه‌ی عقود لازم و جایز

در نتیجه اگر کسی بگوید که «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ»، فقط برای عقد لازم است، جواب می‌دهیم که وفای به عقد، منافات ندارد که عقد از طرفین لازم باشد، یا عقدی باشد که از یک طرف لازم است و یا اینکه از هر دو طرف جائز باشد؛ [چرا که اطلاق آیه، همه‌ی موارد را شامل می‌شود.] و وفای به عقد، اصل کلی و مطلق است.

1.13- مصادیق «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» و وفای به عهد در ادامه‌ی این آیه و آیه‌ی بعد و آیات دیگر

1.13.1- حلیت انعام، مگر در موارد مستثنا

آیات الهی پیوسته هستند و مواردی که بعد از این جمله بیان می‌شود، از مصادیق «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» هستند؛ مانند جمله‌ی: «أُحِلَّتْ لَكُم بَهِيمَةُ الأَنْعَامِ إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ» که تفصیلی برای قانون حلیت است؛ یعنی قانون الهی این است که چهارپایان برای شما حلال است؛ مگر اینکه منعی باشد؛ مانند اینکه در حال احرام باشید که هم صید کردن و هم استفاده از گوشت آن‌ها در حال احرام حرام است.

1.13.2- رعایت شعائر الهی، همکاری در کارهای خیر و تقوا

و آیه‌ی شریفه‌ی بعدی که می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ وَ لَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَ لَا ٱلۡهَدۡیَ وَ لَا ٱلۡقَلَٰٓئِدَ وَ لَآ ءَآمِّينَ ٱلۡبَيۡتَ ٱلۡحَرَامَ يَبۡتَغُونَ فَضۡلاً مِّن رَّبِّهِمۡ وَ رِضۡوَٰنًا وَ إِذَا حَلَلۡتُمۡ فَٱصۡطَادُواْ وَ لَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شَنَـَٔانُ قَوۡمٍ أَن صَدُّوكُمۡ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ أَن تَعۡتَدُواْ وَ تَعَاوَنُواْ عَلَی ٱلۡبِرِّ وَ ٱلتَّقۡوَیٰ وَ لَا تَعَاوَنُواْ عَلَی ٱلۡإِثۡمِ وَ ٱلۡعُدۡوَٰنِ وَ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُٱلۡعِقَابِ﴾.[9] مصادیقی که در این آیه بیان شده، مثل «لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ»، «وَ تَعَاوَنُواْ عَلَی ٱلۡبِرِّ وَ ٱلتَّقۡوَیٰ» و حتی تقوا، جزء مصداق وفای به عهد است.

1.13.3- وفای به عهد با خداوند در پیروی نکردن از شیطان

و یا در سوره‌های دیگر آیاتی در مورد عهد الهی آمده است، با این آیه پیوسته است؛ مثل آیه‌ی: ﴿أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِیٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[10] که تعبد نکردن شیطان را به عنوان یک عهد الهی قرار داده است.

1.14- نسبت به بین عقود و عُهود

البته این را در نظر داشته باشید که عقود، این‌ عهدها را هم شامل می‌شود و در بعضی از روایات هست که مراد از عقود، عُهود است.[11]

1.15- متعدد بودن جهات حلیت بهیمه

1.15.1- حلیت اکل حیوانات

«بَهِيمَةُ الأَنْعَامِ إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ». بهیمه، چهارپایانی هستند که برای مرکب و سواری و استفاده‌های اقتصادی در اختیار شما هستند و ذات باری‌تعالی در اینجا مسئله‌ی خوراک و اقتصاد و این‌ها را مطرح می‌کنند که معلوم می‌شود این‌ها در چرخه‌ی زندگی انسان بسیار دخیل هستند و تمام منافع حیوان و چهارپایانی که در اسلام حرمتی برای آن‌ها قائل نشده، گوشت آن‌ها برای انسان حلیت دارد و این حلیت، یعنی رها شده در مقابل حرام که با خصوصیات و محدود است.

1.15.2- حلیت سایر منافع حیوانات

و با توجه به این معنای لغوی بهیمه استفاده می‌شود که اگرچه که این آیه انصراف به خوراک دارد، اما این حلیت برای تمام منافع است. و در آیه‌ی ﴿وَ ٱلۡأَنۡعَٰمَ خَلَقَهَا لَكُمۡ فِيهَا دِفۡءٌ وَ مَنَٰفِعُ وَ مِنۡهَا تَأۡكُلُونَ﴾،[12] خصوصیات دیگر به غیر از خوراک برای انعام ذکر شده است. و در آیه‌ی ﴿جَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ بُيُوتًا تَسۡتَخِفُّونَهَا يَوۡمَ ظَعۡنِكُمۡ وَ يَوۡمَ إِقَامَتِكُمۡ وَ مِنۡ أَصۡوَافِهَا وَ أَوۡبَارِهَا وَ أَشۡعَارِهَآ أَثَٰثًا وَ مَتَٰعًا إِلَیٰ حِينٍ﴾،[13] گوشت و پوست و استخوان حیوانات را برای انسان‌ها مفید دانسته است. با توجه به این قرائن این حلیت که در آیه مطرح شده، حلیت برای تمام منافع حیوانات است؛ نه فقط استفاده‌های خوراکی از حیوانات.

1.16- صید در حال احرام، یکی از مستثنیات حلیت اکل بهائم

در آیه‌ی شریفه، اصل حلیت چهار پایان مطرح شده است که همه‌ چیز قابل استفاده است؛ «إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ»؛ مگر چیزهایی که بعداً برای شما مطرح می‌شود. و «غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ»؛ و کسی که در حال احرام است، صید کردن برای او جایز نیست و از گوشت صید خوردن نیز در این حال جایز نیست. در این آیه هم وفای به عهد و هم حلیت چهارپایان به عنوان اصل کلی و قانون کلی مطرح شده است. و بعد می‌فرماید: «إِنَّ اللّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ»؛ خداوند به آنچه اراده کند، حکم می‌کند.

1.17- اصل اباحه‌ی سایر منافع بهائم

در این آیه هم اصل اباحه و هم خصوصیات و جهات اباحه مطرح است که در آیات دیگر، مثل: ﴿وَ تَحۡمِلُ أَثۡقَالَكُمۡ إِلَیٰ بَلَدٍ لَّمۡ تَكُونُواْ بَٰلِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ ٱلۡأَنفُسِ إِنَّ رَبَّكُمۡ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ﴾.[14]

﴿وَ ٱلۡخَيۡلَ وَ ٱلۡبِغَالَ وَ ٱلۡحَمِيرَ لِتَرۡكَبُوهَا وَ زِينَةً وَ يَخۡلُقُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾.[15] خصوصیات و جهات دیگری از انعام مطرح شده است که هم برای شما بار حمل می‌کنند و هم زینت شما هستند.

1.18- وصف «بهیمة الأنعام»، سبب خروج حکمی بعضی از حیوانات از حلیت اکل

این حلیت بهائم به جنس انعام تعلق می‌گیرد؛ نه خصوصیت انعام. وقتی که به جنس انعام تعلق بگیرد، حلیت استفاده از چهارپایان، قانون عام می‌شود که فقط «ما خرج بالدلیل» می‌توانی استفاده نکنی. و یکی از این دلایلی که بعضی از حیوانات را خارج می‌کند، وصف «بهیمة الأنعام» در آیه است؛ چرا که در روایات امام صادق (علیه‌السلام) بیان شده است که از حضرت علی (علیه‌السلام) سوال شد که گوشت فیل و خرس و میمون قابل استفاده است؟ امام می‌فرماید: «فقال: ليس هذا من بهيمة الأنعام التي تؤكل».[16] این‌ها جزء بهائم که قابل خوردن باشند، نیستند؛ یعنی خود وصف «بهیمة الأنعام»، بعضی از حیوانات را خارج می‌کند.

 


[1] سوره مائده، آيه 1.
[2] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج5، ص132.
[3] مسند الإمام الصادق أبي عبد الله جعفر بن محمد(ع)، العطاردي، الشيخ عزيز الله، ج6، ص357.
[4] سوره نجم، آيه 39.
[5] سوره توبه، آيه 12.
[6] سوره آل عمران، آيه 103.
[7] زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، العلامة المجلسي، ج1، ص494.
[8] سوره نساء، آيه 141.
[9] سوره مائده، آيه 2.
[10] سوره یس، آيه 60.
[11] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج23، ص327، أبواب النذر والعهد، باب25، ح3، ط آل البيت.
[12] سوره نحل، آيه 5.
[13] سوره نحل، آيه 80.
[14] سوره نحل، آيه 7.
[15] سوره نحل، آيه 8.
[16] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج24، ص112، أبواب باب اطعمه محرمه، باب2، ح٣٠١٠٦، ط آل البيت.