1403/03/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی قرآن (تفسیر سوره نساء)/تفسیر آیات 162 - 169 /نزول وحی بر انبیا (علیهم السلام) و تعداد ایشان - شهادت خداوند به نزول قرآن بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) - ضلالت و جهنم، عاقبت کافران و ظالمان
﴿لَّكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلاَةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أُوْلَئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا﴾.[1]
﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا﴾.[2]
﴿وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَرُسُلًا لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَكَلَّمَ اللّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا﴾.[3]
﴿رُّسُلًا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا﴾.[4]
﴿لَّكِنِ اللّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنزَلَ إِلَيْكَ أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلآئِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا﴾.[5]
﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ اللّهِ قَدْ ضَلُّواْ ضَلاَلًا بَعِيدًا﴾.[6]
﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَظَلَمُواْ لَمْ يَكُنِ اللّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقًا﴾.[7]
﴿إِلاَّ طَرِيقَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللّهِ يَسِيرًا﴾.[8]
«لکن الراسخون فی العلم»؛ کسانی که راسخ در علم هستند، به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و گذشتگان ایمان دارند و به مبدأ و معاد ایمان دارند و اهل زکات هستند و اجر عظیم دارند.
در آیهی 163 هم حضرت حق فرمودند: «إنا أوحینا إلیک کما أوحینا إلی نوح و النبیین من بعده»؛ همانطور که به شما وحی کردیم، به حضرت نوح (علیهالسلام) هم وحی کردیم. وحی، شعور مرموز است. ایشان، شیخ الانبیاء هستند و اولین رسول دارای شریعت هستند. زمان نبوت ایشان هم طولانی بود.
«و أوحینا إلی إبراهیم و إسماعیل و إسحاق و یعقوب و الأسباط و عیسی و أیوب و یونس و هارون و سلیمان». «اَسباط»، یعنی نوادگان. «و آتینا داود زبورا». این آیه، ترسیم سلسلهی رسالت است. هم نقشهی راه را بیان میکند و هم صاحبان نقشهی راه را.
«و رسلا قد قصصناهم علیک من قبل و رسلا لم نقصصهم علیک».
تعداد انبیای الهی طبق روایت امام صادق (علیهالسلام)، 124000 است. برخی از انبیا (علیهمالسلام)، حکایتش را در قرآن آوردیم و رسولانی هستند که حکایتشان در قرآن بیان نشده است. انبیا و رسولان الهی، 124000 هستند؛ ولی 300 نفر از آنها دارای رسالت بودند. از این 300 نفر، 5 رسول، رسولان اولوا العزم بودند. رسالت مانند علم و ایمان و تقوا مقول به تشکیک است. از این حکایتهای بیان شده، برخی تکرار شده و مفصلتر آمده و برخی به اجمال بیان شده است. حدود 25 نفر از انبیا و رسولان الهی، نام مقدسشان در قرآن آمده است.
جناب محیالدین ابن عربی در فصوص الحکم که سیرهی الهی انبیا را بیان میکند، حالات آنها را آورده است. از حضرت استادمان (قدّساللهنفسهالزکیة) یاد کنم که خواندن فصوص نزد ایشان، چهار سال طول کشید. تمام که شد، دو نفری بودیم. آقای ولایی، شاگرد ایشان آمد و گفت: «مکاشَفهای رخ داد و دیدم که "فصّ حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة" به شما اعطاء شد». ایشان از همان شب نوشتند و صبح، برگهها را به بنده میدادند و من کپی میگرفتم و درس میدادند.
این سلسلهی رسالت میآید و به ولایت میرسد. عظمت رسالت به ولایت است. ولایت به ام الائمه (علیهاالسلام) میرسد. اسماء الهی نکاح دارند. از این هماهنگی و ارتباطات، آثاری به وجود میآید که انشاءالله در شرح اسماء خواهیم گفت.
«و کلم الله موسی تکلیما»؛
خدا با حضرت موسی (علیهالسلام) سخن گفت. این تنوین برای تنویع است. این، یعنی چندین نوبت بوده است. از طریق آن درخت، در جریان کوه و مانند آن. تا در مورد رسول اکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآله) که بدون واسطه شد. خاتم الرسل و خاتمالنبیین شدند.
«رسلا مبشّرین و منذرین»؛
رسولانی که خبرهای خوش میآورند. وقتی مبشر خبری میآورد، انسان بشّاش میشود و در ظاهرش معلوم است. اهل اِنذار هستند و وعید میدهند. «وعده»، خبر خوش و «وعید»، خبر تهدیدکننده است.
«لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل»؛
تا مردم بعد از آمدن پیامبران، حجتی نداشته باشند. حجت را با پیامبران بر مردم تمام کرده است. ﴿لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا﴾.[9] خدا به اندازهی توان تکلیف میکند و این باید اعلام شود. درجات و درکات به اندازهی تکلیف است. نشناختن یا عمل نکردن به تکلیف، باعث درکات است.
«و کان الله عزیزا حکیما».
«عزیز»، یعنی مغلوب واقع نمیشود،[10] و «حکیم»، یعنی اندیشه و انگیزه را میداند، حکمتها را میداند.[11]
خداوند به آنچه بر تو فرستاده است، گواهی میدهد. خود خداوند، گواهی میدهد. دوم اینکه «أنزله بعلمه». «بعلمه»، یعنی حضرت باریتعالی خودش وحی را فرستاده است. وحی، مورد گواهی و خود علم باریتعالی است.
«و الملائکة یشهدون». وحی بی ارسال رسل، امکان ندارد. وحی در معرض دید فرشتههای الهی است. وحی، شهود است.
«و کفی بالله شهیداً». اینکه خداوند گواه باشد، از عظمت و حفظ وحی کفایت میکند. این شهادت ملائکه و خداوند و باریتعالی نسبت به هر رسولی، مقول به تشکیک است. میتوان گفت شهادت تامهی باریتعالی و علم تام او در خاتم النبیین است.
«ان الذین کفروا و صدّوا عن سبیل الله».
بعد از ترسیم خط رسالت و حکایت انبیا و مبشر و منذر بودن آنها و اتمام حجت و شهادت باری تعالی و علم او و شهادت فرشتگان، میفرماید: کسانی که کافر شدند و مانع راه خدا شدند، «قد ضلوا ضلالا بعیدا». اول خصوصیت شأن نزول پیدا میکند که برای بنیاسرائیل است؛ ولی این شأن نزول، منافاتی با عمومیت آیه ندارد.
«ان الذین کفروا و ظلموا لم یکن الله لیغفر لهم و لا لیهدیهم طریقاً». منظور از ظالمان، یهودیان هستند، ولی شامل همه میشود. کسانی که کافر شدند و ظلم کردند؛ چه به خود و چه به دیگران، خداوند نه اینها را میبخشد و نه به راه هدایت میکند. «صدّ عن سبیل»، در آیهی قبلی بود و اینجا ظلم است. ظلم، ذکر خاص بعد از عام است. یکی از مصادیق «صدّ» هم ظلم است؛ به خصوص به ظلم به خود.
به قول ابوذر که گفت: «به عزیز عزیزانتان ظلم نکنید». بعد در توضیح فرمود: «به خودتان ظلم نکنید».[12] کسی که به خود ظلم کند، به دیگران راحتتر ظلم میکند. اولین ظلم به خود، وارد شدن در حریم دیگران است؛ تا مظلوم میآفریند. مظلوم، همیشه ظالم دارد. از شهرتها این است که ظلم را به دیگری میدانیم؛ ولی اول ظلم به خود است.
«إلّا طریق جهنم خالدین فیها أبدا و کان ذلک علی الله یسیرا»؛
راهی جز جهنم ندارند.